پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

دوستی پسر و دختر

روابط به اصطلاح افلاطونی ( رابطه ای عاطفی میان مرد و زن که عامل جنسی در آن نقشی ندارد ) در میان جوانان کاملا متداول است . یک پسر جوان 17 ساله میگوید : « با دخترها راحت تر میتونم حرف بزنم چونکه آنها حساس تر هستند و با آدم بیشتر همدردی میکنند . » بعضی دیگر از جوانان میگویند که این نوع دوستی ها به آنها کمک میکند تا شخصیت کامل تری را در خود پرورش دهند .

کتاب مقدس مردان  جوان را ترغیب میکند که « زنان جوان را مثل خواهران خود دانسته با کمال عفت با آنان رفتار نمائید . » چنانچه شخصی مطابق این اصل عمل کند ، حقیقتا میتواند از رابطه ای پاک و سالم و صمیمی با اشخاصی از جنس مخالف برخوردار شود . 

دوستی افلاطونی که در ابتدا بدان اشاره شد غالبا شبه رابطه ای عاشقانه و یا طریقی می باشد به منظور جلب توجه شخصی از جنس مخالف ؛ لیکن بدون هیچگونه تعهدی . اما از آنجائیکه احساسات اشخاص در مورد یکدیگر براحتی عوض میشود ، احتیاط امری ضروری میگردد . دکتر ماریون هیلیارد ، هشدار میدهد و میگوید : « دوستی و رفاقتی ساده ممکن است به طور غیر مترقبه و ناگهانی تبدیل به چنان عشق و شهوت کورکورانه ای گردد که دیگر نتوان جلوی آنرا گرفت . »  


معاشرت صمیمی

معاشرت صمیمی بیش از حد با جنس مخالف میتواند نتایج اسفناکتری در بر داشته باشد . دختری برخی از مشکلات عاطفی خود را با دوست پسرش در میان گذاشت ، آن پسر سعی کرد وی را تسلی دهد ولی چیزی نگذشت که آن دو شروع به نوازش عاشقانه یکدیگر کردند ، نتیجه این عمل آنها چه بود ؟

عذاب وجدان و داشتن احساس بد نسبت به یکدیگر . برخی دیگر از جوانان که در چنین موقعیتی قرار گرفته اند رابطه جنسی برقرار کرده اند . در سنجشی که از طرف نشریه « روانشناسی امروز » بعمل آمده است ، آشکار میگردد که « دوستی تقریبا نیمی از پاسخ دهندگان ( 49 درصد ) به رابطه جنسی ختم شده است . » در واقع ، حدودا یک سوم ( 31 درصد ) از این جوانان گفتند که در ماه گذشته ، با دوست خود رابطه جنسی برقرار کرده اند . 


حال اگر دختر و پسری بگویند ما فقط  با هم دوست هستیم و امکان ندارد که رابطه ای عاشقانه داشته باشیم و با وجود احتیاطهای لازم ، باز هم احساس عشق در شخص مقابل بوجود آید آنوقت چه باید کرد ؟ « حقیقت را به او بگو » و موضع و احساس خودت را برای او مشخص کن . بقول معروف که میگوید : « شخص زیرک بلا را می بیند و خویشتن را مخفی میسازد . »   

بنابراین اگر دوستی سالم و صمیمی دختر و پسر بجای خطرناکی رسید و میدانیم که عواقب بدی هم خواهد داشت ، باید این رابطه را کم سپس عقب نشینی نمود و یا موضوع را با یکدیگر در میان گذاشت تا این دوستی پاک و سالم به یک شکست عاطفی تبدیل نشود . 

آلن لوی مک گینیز ، در کتاب خود تحت عنوان « عوامل دوستی » جوانان را نصیحت میکند و چنین مینویسد : « زیاد به خودت اعتماد نکن » احتیاط کن . شاید بهتر باشد معاشرت خود را به فعالیتهای جمعی محدود کنی ، فعالیتهایی که نظارت مناسب بر آنها به عمل می آید . 


از ابراز احساسات ناشایست و تنها بودن در موقعیتهای عاشقانه ، اجتناب کن وقتی با مشکلی مواجه میشوی ، عوض اینکه آنرا با جوانی از جنس مخالف (حتی اگر دوست بسیار مورد اعتماد و سالم تو نیز باشد ) در میان بگذاری با والدینت و یا اشخاص مسن تر از خودت در میان بگذار . 

پس نتیجه این موضوع این است که « دل ما میتواند متقلب و کور » باشد و نگذارد تا ما به انگیزه واقعی خودمان پی ببریم . 

دلباخته او شده ام ، چه کار کنم ؟

  عشق و جنس مخالف !

شاید اکنون به جنس مخالف بیشتر توجه نشان میدهی ، احتمالا شخص خاصی مورد نظرته ! احساسات و عواطف جدیدی در درونت موج می زند . اما این چه احساسی است ؟ آیا عشق است ، عشقی جاودانی یا چیزی دیگر ؟ حال ، چه کار باید بکنی ؟ به بررسی پاسخهای مناسب و معقولی در مورد موضوع عشق می پردازیم .

دلباخته او شده ام ، چه کار کنم

مجله ای در مورد مسائل جوانان می نویسد : « دلباختگی در میان اکثر جوانان زیر بیست سال ، مانند سرماخوردگی رواج دارد . » تقربیا همه جوانان زمانی در زندگی دلباخته شخصی میشوند . با وجود این ، تقریبا همه آنان عزت نفس خود را حفظ نموده ، با طبعی شوخ پا به سنین بالاتر می گذارند . معهذا ، وقتی جوانی دلباخته و مجنون میشود شادی از چهره اش می گریزد . جوانی تعریف میکند : « هیچ کاری نمی توانستم بکنم و از این بابت ناراحت بودم . با انیکه می دانستم سنش از من بیشتره ولی دوستش داشتم ، این جریان مرا داغون کرده بود. »

دلباختگی

گناهی ندارد که انسان به شخصی علاقه ای شدید پیدا میکند ، در صورتیکه آن احساس نابجا و غیراخلاقی نباشد . زیرا عشق زیباست و نباید تا زمانیکه شخص ازدواج نکرده است پا را از حریم خود دراز کند . لذا هنگامیکه هنوز جوان هستی ، معمولا « شهوات جوانی » بر افکار و اعمالت حکمفرماست . فرد جوان هنوز دارد یاد میگیرد که چگونه بر تمایلات جدید و قوی ناشی از بلوغش تسلط پیدا کند و احتمالا وجود او مملو از احساسات عاشقانه است . در ضمن ، هیچکسی را هم ندارد تا احساسات خود را به وی ابراز کند .

بعلاوه ، « دختران زودتر از پسران بلوغ شخصیتی یافته ، معاشرتی میشوند . » در نتیجه « در نظر دختران ، پسران هنوز نابالغ بوده آنها مثل مردان مسن تر جالب توجه نیستند . » ( برگرفته از مجله هفده سالگان ، انگلیسی )

بنابراین ، یک دختر ممکن است تصور کند که مثلا معلمی محبوب یا خواننده ای با صدای دلپذیر یا حتی یکی از مردان فامیل خود ، مرد « ایده آل » زندگی اوست . پسران نیز اغلب به همین نحو عاشق و دلباخته میشوند اما بدیهی است که اینگونه عشقهای رویایی ، خیالی بیش نبوده و نمیتواند عشق واقعی برای آنها باشد .

آیا میدانستید که دلباختگی میتواند مضر هم باشد ؟

جالب اینجاست ، جوانی که دلباخته شخصی میشود ، طی مدت کوتاهی موضوع را فراموش میکند . با وجود این ، دلباختگی میتواند به فرد جوان آسیب فراوانی وارد آورد . ابتدا باید این مسئله را یادآور شد که اکثر اشخاصی که مورد علاقه جوانان هستند ، در واقع شایسته بت شدن نیستند . مرد حکیمی میگوید : « جهالت بر مکانهای بلند برافراشته میشود. » یعنی اینکه ، جوانان مثلا از خواننده ای و یا هنرپیشه فیلمی ، بتی برای خود میسازند . اما باید این موضع را در نظر گرفت که  آیا رفتار این و کردار این هنرمندان پرجذبه از لحاظ اخلاقی در خور ستایش است ؟ آیا آنان معتقد به خداوند هستند ؛ شاید آنان اعتقادی به خداوند نداشته باشند ولی انسانهای مهربان و نیکومنظر باشند ؟ ولی اگر شما دوست خداوند هستید و معتقد به آفریدگار نیز هستید ، کلام او میگوید : « دوستی دنیا ، دشمنی خداست » آیا به نظر شما ، مخصوصا اگر یک مسیحی با ایمان هم باشید ، بت ساختن از شخصی « بت پرستی نیست ؟  خداوند میفرماید که باید از بتها پرهیز کنیم . »

بعضی از جوانان حتی اجازه میدهند تخیلاتشان بر قدرت درایت و منطقشان چیره گردد . در سر پروراندن توقعات عاشقانه به نیت ایجاد رابطه ای غیرممکن ، عملی مضر است . به عقیده پزشکان ، عشق ناکام موجب « افسردگی ، اضطراب و رفتار عاطفی ... بی خوابی یا کسالت ، سینه درد یا تنگی نفس » میگردد . دختر دلباخته ای اذان میکند : " دیگه غذا نمی توانم بخورم .... درس نمی توانم بخوانم ... تمام روز به او فکر میکنم .... بیچاره ام کرده . »

تصورش را بکن ، چنانچه اجازه دهی خیالی واهی بر زندگی تو سایه بگسترد ، آنوقت چه مصیبتی به بار خواهد آمد . دکتر لارنس باومن ، اظهار میکند که یکی از اولین علائم مجنون شدن در میان جوانان « تلاش کمتر در خواندن درس » می باشد . اثر متداول دیگر آن ، انزواجویی از دوستان و اعضای خانواده است . همچنین امکان تحقیر شدن وجود دارد . نویسنده ای بنام گیل شوارتز ، می گوید : " با کمال شرمندگی باید اقرار کنم که وقتی شیفته زنی شده بودم ، مثل یک احمق رفتار میکردم . " احتمالا حتی مدتها بعد از فراموشی آن واقعه ، خاطرات دنبال کسی افتادن ، جنجال در انظار دیگران و کلا آن حماقت ، در ذهن شخص باقی خواهد ماند .

بررسی احساسات

دکتر چارلز زاسترو ، می گوید : « شیفتگی و دلباختگی فرد به این علت است که شخص مقابل را بعنوان انسانی بی نقص و معشوقی کامل در نظر گرفته ، نتیجه گیری میکند که تمام خصوصیات مطلوب در وی جمع است . » اما چنین « معشوق کاملی » در واقع وجود ندارد . بنابراین از خودت بپرس : آیا شخصی را که به او دل بسته ام بخوبی می شناسم ؟ آیا عاشق فرد خیالی شده ام ؟ آیا دارم چشمانم را بر روی ضعفهای او می بندم ؟ آیا واقعا او همان شخص زندگیم است ؟ آیا فقط بدنبال بدن او هستم ؟ احتمالا یک نگاه واقع بینانه به معشوق خیالی ات موجب میگردد که از منگی عشق درآیی ! همچنین خوب است که نوع عشقت را به آن شخص ، مورد بررسی قرار دهی . باید متوجه باشی که عشق افراد مخصوصا نابالغ ممکن است بسیار کم دوام باشد ... تمرکز ایشان بر روی شخص خودشان است و صرفا با تصور عاشقی ، عاشق هستند ... عشق افراد نابالغ ، عشقی است سمج ، انحصار طلب و توأم با حسادت ... عشق افرادنابالغ ، کاملیت را مطالبه میکند .

 بنابراین برای فائق آمدن بر اینگونه افکار نویسنده ای بنام استردیویدویتز، در مورد مسائل جوانان دلباخته که رویایی برای خود درست کرده اند و میخواهند از این رویا نیز خارج شوند، چنین می نویسد : « دائما خود را مشغول نگاه دارید . » برای مثال ، سرگرمی برای خودت پیدا کن ، ورزش کن با دوستان نزدیکت بیشتر معاشرت کن ، فراگیری یک زبان خارجی فکرت را مشغول خواهد کرد . فائق آمدن بر احساس دلباختگی کار آسانی نیست ولی با گذشت زمان درد تو تسکین پیدا میابد و مسائل بیشتری در مورد شخصیت و احساسات خودت فرا خواهی گرفت و آماده خواهی شد تا احتمالا با عشقی واقعی در آینده بهتر مواجه شوی !    

 

در تربیت فرزندانتان کوشا باشید

در تربیت فرزندانتان کوشا باشید

ارکیده گلی است بسیار زیبا ولی پرورش آن بسیار دشوار می باشد . برای عمل آوردن این گل ، باید اندازه گلدان در نظر گرفته شده و همینطور دمای محیط کاملا تحت کنترل صحیح بوده و نور کافی به آن برسد . گل ارکیده نسبت به خاک و کود بسیار حساس و در مقابل آفات و حشرات به سادگی آسیب پذیر است . بدین سبب ، افرادی که برای اولین بار به پرورش ارکیده دست می زنند غالبا موفق نمیشوند . پرورش دهنده ارکیده برای به عمل آوردن آن به کمک متخصص نیاز دارد . تربیت و پرورش کودکان به مراتب از پرورش یک گل دشوارتر است ، چون به هوشیاری و دقت بیشتری نیاز دارد .

از اینرو اکثر والدین در تربیت فرزندان خود احساس درماندگی کرده و نیاز به کمک را حس می کنند . بدیهی است که تمام والدین در جستجوی بهترین راهنمایی می باشند . لازم است اذعان کنم ، بسیاری به طرز تفکر و روش زندگی خود اهمیت نمیدهند اما روزی میرسد که باید تغییرات مثبتی به شیوه زندگی شان بدهند . تا کنون هزاران نفر از فرهنگ های مختلف تعلیمات گوناگونی از کتب موجود ، از والدین و خویشاوندان با تجربه خود در جهت رشد فکری و روش زندگی در طی قرون متمادی بهره برده اند .

بنابراین با متابعت از توصیه های والدین و خویشاوندان و کتب موجود میتوان در تربیت فرزندان خود نیز موفق شد .

والدین ، بهترین نمونه برای تعلیم

« پس ای کسی که دیگران را تعلیم میدهی ، چرا خود را نمی آموزی ؟ و وعظ میکنی که دزدی نباید کرد ، آیا خود دزدی میکنی ؟ و از زنا کردن نهی میکنی ، آیا خود زانی نیستی ؟ و از بت ها نفرت داری ؟ آیا خود معبدها را غارت نمی کنی ؟ » (برگرفته از کتاب:  رومیان 2 : 21 و 22 )

یک مقام وزارت آموزش و پرورش در سئول پایتخت کره جنوبی ، گفت : " رعایت گفتار و اعمال نیکو بهترین روش تعلیم می باشد . " اگر والدین کودکان خود را از گفتار و اعمال بد منع کرده ولی خود والدین به این اعمال بد دست بزنند ، در نظر فرزندانشان انسان هایی متظاهر و دروغگو جلوه کرده ، تعلیماتشان بی ثمر خواهد بود .

برای مثال : اگر والدین میخواهند صداقت بودن را به فرزندانشان بیاموزند باید اول خودشان نمونه ای باشند . برخی از والدین به فرزندانشان سفارش میکنند که اگر کسی تلفن زد و مرا خواست بگو بابا و یا ماما منزل نیستند در حالیکه والدین منزل هستند و نمی خواهند با شخص تلفن زده صحبت کنند . از این رو دروغ گفتن را به فرزندان خودشان می آموزند و میگویند که دروغ مصلحتی عیبی ندارد .

با این حساب کودکان اغلب دچار سردرگمی میشوند و در آینده این کودک وقتی بزرگ شود دروغ گفتن را مثل آب خوردن در همه جا بکار می برد تا کارش پیش برود در حالیکه ممکن است برای پیش برد کارش اصلا نیازی به دروغ گفتن نداشته باشد .

در هر صورت اگر والدین بخواهند فرزندانشان با صداقت ، هوشیار در کار ، پاک و سالم با رفتاری دلپذیر باشند باید خود نمونه خوبی باشند . بعضی والدین که تصور میکنند ایماندار هستند سعی میکنند که ایمانشان را به فرزندانشان القا کنند تا آنها هم انسانهای با ایمانی وارد جامعه شوند در حالیکه والدین اصلا از فرزندان خود نمی پرسند که آیا آنها مایلند از یک ایمان خوب برخوردار باشند ؟ آیا ایمان خود والدین سرمشق فرزندانشان هست ؟ یا فقط میخواهند  چیزی را به زورهم که شده به خورد فرزندانشان بدهند . از این رو وقتی فرزندان بزرگ میشوند راه دیگری را برای درک بهتر زندگی در پیش میگیرند .

مثلی است که میگوید : « آنچه آدمی بکارد ، همان را درو خواهد کرد . » اگر والدین میخواهند فرزندانشان پیرو معیارهای والای اخلاقی باشند باید خود ، آنها را در زندگی بکار گیرند .

با فرزندان خود تبادل نظر کنید

امروزه والدین بسیاری هستند که شاغلند و مجبورند ساعات زیادی را خارج از منزل بگذرانند و این میتواند اثرات ناخوشایندی برای فرزندانشان به همراه آورد . آمار نشان میدهد که والدین شاغل، اوقات کمی را با فرزندان خود می گذرانند و چون اغلب از کار بیرون و مسئولیت های خانه خسته و کوفته هستند نمیتوانند فرزندان خود را تعلیم دهند و یا کلا والدین مناسبی برای فرزندان خود باشند .

حال برخی از والدین به این نیازمندیها چنین کرده اند :

ا- هنگامیکه از کار بیرون فارغ میشوند با قدری استراحت با فرزندان خود به خواندن کتابی مشغول میشوند . 2 – والدین با فرزندانشان به نرمش سبک وقت صرف میکنند 3 – والدین با فرزندانشان به دیدن یک برنامه خوب تلویزیونی مشغول میشوند .

شاید اصلا لازم نباشد تمام این سه مرحله را با هم انجام داد ولی روشی است که اوقاتی را با فرزندان خود خواهید گذراند تا فرزند کمبود تنهایی را احساس نکند .

گفتگو و تبادل نظر با فرزندان بسیار اهمیت دارد ، از همان دوران کودکی باید با فرزندان گفتگو کرد و موضوعاتی را آموخت . در غیر اینصورت جوانان در سنین بلوغ هنگام برخورد با مشکلات به والدین خود به صورت یک دوست قابل اعتماد نمی نگرند و مشکلاتشان را با دیگران در میان میگذارند ولو به تباهی کشیده شوند . مثلی است که میگوید : « پند نیکو در اعماق دل مشورت دهنده مانند آب در ته چاه است و شخص فهمیده آن را بیرون میکشد . » والدین می توانند با سئوالاتی مانند « خودت راجب به این موضوع چه فکر میکنی ؟ » فرزندان را تشویق کرده تا افکار و احساساتشان را به زبان آورند .

تأدیبی محبت آمیز ، حیاتی است !

« در اینجا سخنی نیز با شما پدر و مادرها دارم : فرزندانتان را بیش از حد سرزنش نکنید ، مبادا دلگیر و عصبی شوند . ایشان را آنطور که خداوند می پسندد ، با محبت تربیت کنید . » برای بدست آوردن نتیجه مطلوب باید روش تأدیب آمیخته با محبت باشد زیرا فرزندان شما گوهری گرانبها و ثمره عشق شما هستند . اگر میخواهید فرزندانتان این میراث زیبای شما را به فرزندان خود بیاموزند باید متواضع ، با محبت و متعادل با آنها برخورد کنید . اگر فرزندنتان خطایی مرتکب میشود با نکوهش و تنبیه به جایی نخواهید رسید بلکه با تامل و شکیبایی مسئله خطای فرزند نتیجه خواهد داد . تربیت و تنبیه همیشه باید همراه با محبت باشد . از طرف دیگر ، خوب است که فرزندان به عواقب نامطلوب رفتار نادرست خود پی ببرند . برای مثال اگر فرزند شما به کسی پرخاش کرد و یا با کسی بدرفتاری کرد باید از او بخواهید تا فورا پوزش بطلبد . این موضوع کم کم در وجود او نقش خوبی پیدا خواهد کرد و هنگامیکه بر پایهای خود تکیه کند تکان نخواهد خورد بلکه بدرستی و راستی و عمل نیکو می پردازد . زیرا شما والدین نمونه ای برای آنان بودید .   

   

مشکلات تربیت فرزندان در دنیای امروز

صاحب رستورانی بعد از یک روز کار طاقت فرسا رستورانش را نظافت کرده میخواهد رستوران را به بندد و راهی خانه اش شود . در این لحظه دو زن و یک کودک برای صرف شام به رستوران وارد میشوند صاحب رستوران با دودلی آنها را می پذیرد و با وجود خستگی فراوان خوراکی را برای آنان تهیه می بیند هنگامیکه آن دو زن مشغول صرف غذا و صحبت بودند ، کودک یکی از آن دو زن شروع به دویدن در رستوران کرد و شیرینی که در دست داشت بر روی زمین رستوران پخش و لگد مال کرد . مادر کودک به عوض منع کردن فرزندش از این کار به او لبخند می زد و چیزی به او نمی گفت . وقتی مشتری ها  بالاخره رستوران را ترک کردند ، صاحب خسته رستوران مجددا شروع به تمیز کردن رستورانش شد .  

 

این نمونه ساده به حقیقتی محض اشاره میکند و آن این است که در بسیاری از خانواده ها به دلایلی متفاوت در تربیت فرزندان سهل انگاری میشود . بعضی از والدین تصور میکنند که محدود کردن کودک به شخصیت او لطمه میزند و باید به او آزادی داده شود از این رو تربیت فرزندان خود را آسان گرفته و آنها را به حال خود رها می کنند . و برخی دیگر از والدین به دلیل مشغله زیاد ، برای تربیت و رسیدگی به امور فرزندان خود وقت کافی اختصاص نمیدهند . 

عده ای دیگر نیز به قدری به تحصیلات فرزندان خود اهمیت میدهند که دیگر به جنبه های دیگر تربیت او بی تفاوت میشوند و اختیار انجام هر کاری را به فرزند خود واگذار میکنند . گروهی به این نیاز پی برده اند که باید در معیارهای والدین و جامعه تغییراتی ایجاد شود ، چون برخی از نوجوانان به هر گونه تبهکاری ، اعتیاد ، اعمال خشونت آمیز و لجن پراکنی هر روزه بیشتر در مدارس و جامعه به چشم میخورد . 

 

مدیر یک مدرسه راهنمایی در سئول پایتخت کره جنوبی ، بر اهمیت تربیت و ساختن شخصیت کودکان و نوجوانان تأکید کرده است او گفت : « در مرحله اول شخصیت کودک است که باید ساخته شود ، بعد کسب تحصیلات او . »  بسیاری از والدین عقیده دارند که موفقیت در زندگی آینده فرزندانشان فقط به تحصیلات عالی بستگی دارد و اگر بر خلاف این مسئله به آنها توصیه شود توجهی نشان نمیدهند .  

حال والدین گرامی نظر شما در این باره چیست ؟ شما چگونه می خواهید کودک خود را تربیت کرده ، شخصیت او را بسازید ؟ آیا میخواهید از او فردی مسئول و پایبند به اصول اخلاقی ، دلسوز ، انعطاف پذیر و خوشبین به بار آورید ؟  

شما ای جوانان چگونه میخواهید خود را بسازید ؟ چگونه میخواهید پایه های اولیه زندگیتان را بسازید تا استوار باشید؟ چه کسی یا چه کسانی را الگویی سالم برای خود برگزیده اید ؟  

اینها پرسشهایی ساده و سالم و صادقی هستند که هر خانواده موظف است در چهارچوب محیط خود با کودکان خود مطرح کنند .

ای جوانان و دانش آموزان ، چگونه می توانید به موفقیت دست یابید ؟

چگونه میتوان بر آنچه حقیقتا پرارزش است چشم دوخت ؟ با تعمق در مورد  سئوالات زیر انگیزه و اولویت های خود را محک زنید : 

 

فعالیت های غیردرسی مدرسه و سرگرمی ها 

در چنین فعالیتهایی با چه طرز فکرهایی روبرو میشوم ؟ چقدر وقت صرف آن میکنم  ؟ آیا ممکن است که آن فعالیت ها  هدف اصلی زندگیم شوند ؟ آیا این فعالیتها مانعی در راه روش و زندگی روحانی میشوند ؟ 

در اینگونه فعالیتها با چه افرادی معاشرت خواهم کرد ؟ این افراد در چه درجه ای  قرار دارند ؟ آیا اینگون معاشرت را به معاشرت با هم ایمانانم ترجیح میدهدم ؟  

 

تحصیلات عالی 

اگر قادرم نیازهای خود را برآورده سازم ، آیا لازم است وقت ، سرمایه و نیرویم را صرف تحصیلات عالی کنم ؟ برای تامین معاش زندگی آیا حقیقتا لازم است به دانشکده یا دانشگاه بروم ؟ 

تحصیلات عالی چه تأثیری بر حضورم در جلسات مسیحی میگذارد ؟ آیا فرصت کافی برای خواندن کتاب مقدس را بمن میدهد ؟  

با دنبال کردن تحصیلات عالی آیا میتوانم چیزهای بهتری را برگزینم ؟  

 

شغل 

شغلی که بر می گزینم آیا باعث میشود که از زحمت و دسترنج صادقانه خود لذت ببرم ؟ آیا پس از انجام شغلم از لحاظ جسمی و روحی نیروی کافی دارم که به وظایف خانوادگی و فعالیت های روحانی ام بپردازم ؟ 

آیا برای گفتگو با خانواده ام وقت کافی دارم ؟ آیا وقت کافی برای معاشرت با دوستانم دارم ؟ آیا مجبورم که شغل تمام وقت بگیرم ؟ آیا شغلم باعث شده است که کیفیت تکالیف روحانی ام پائین بیاید ؟  

 

تمام این موضوعات کوتاه به هر یک از ما کمک میکند تا دیدی باز به زندگی داشته باشیم . این موضوعات در ابتدا برای جوانان مسیحی آمده است ولی اگر باعث تشویق و بنای همه هموطنان میشود میتوانند با تعمق و سئوال کردن از خودشان ،تغییراتی در زندگیشان بدهند .

صداقت بهترین خط مشی در زندگی

صداقت بهترین خط مشی ؟

آیا ، تاکنون وسوسه شده ای که دروغ بگویی ؟ اغلب نوجوانان به والدین خود دروغ میگویند و معمولا والدین و دیگر بزرگ سالان متوجه میشوند که فرزندانشان  دورغهای ساختگی می گویند . لذا بسیاری با علم به این موضوع ، همچنان سعی میکنند چنانچه ظاهرا به نفعشان باشد دروغ بگویند . حقیقت را تحریف نموده و یا تقلب کنند . دلیل این کار جوانان و نوجوانان اینست که والدین همیشه در مقابل مشکلات به آرامی واکنش نشان نمیدهند ! 

مثلا اگر جوانی دو ساعت دیرتر از وقت مقرر به خانه باز گردد ، شاید اضطراب داشته باشد  حقیقت را به والدینش بگوید یعنی بگوید که حواسش به وقت نبوده و یا اینکه در خیابان تصادفی رخ داده بود بهمین خاطر دیر به خانه رسیده است . صادق بودن در مدرسه نیز ممکن است دشوار باشد . دانش آموزان اغلب احساس میکنند که دارند زیر بار تکالیف خرد میشوند . همچنین معمولا رقابت بی رحمانه ای میان دانش آموزان وجود دارد .

آمار نشان میدهد که در ایالات متحده آمریکا ، بیش از نیمی از دانش آموزان تقلب میکنند و یا تقلب کرده اند . اما با وجود اینکه دروغ گفتن احتمالا وسوسه انگیز و جالب به نظر می آید و تقلب کردن راه حل آسانی می باشد ، آیا واقعا ریاکاری راه حل مناسبی است ؟

چرا دروغ گفتن بی فایده است ؟

دروغ گفتن از تنبیه ، شاید ظاهرا تا حدودی به نفع انسان باشد . اما کسیکه به دروغ واصل شود رهایی نخواهد یافت ، و دیگران را از خود میرنجاند . احتمال اینکه به هر حال دروغ فاش شود و تنبیه شوی زیاد است . آنوقت والدین نه وقت به دلیل اولین اشتباه بلکه همچنین بخاطر اینکه به آنان دروغ گفته ای رنجیده خاطر خواهند شد .

در مورد تقلب در کلاس درس چه میتوان گفت ؟ یکی از مدیران برنامه های قضایی شعبات دانشگاهی میگوید : « هر محصلی که در درس خود تقلب کند ، فرصت تحصیل در آینده و یافتن شغل را شدیدا به مخاطره می اندازد . »  زرنگی به تقلب کردن و دروغ نیست بلکه به پشتکاری و وقت شناسی است که متاسفانه خیلی ها حتی بزرگسالان در چنین فاجعه ای قرار دارند .

این موضوع بر همگان آشکار است که خیلی از نوجوانان و جوانان تقلب میکنند و ظاهرا هیچ اتفاقی برای آنان نمی افتد و نمونه ای از متقلبین برای دیگران نیز میشوند . حال تقلب کردن چه نتایجی در دراز مدت دارد ؟

بدون شک قبول داری که تقلب کردن در هنگام فراگرفتن شنا ، حماقت محض است ؟ بعلاوه چه کسی دلش میخواهد کنار استخر و یا دریا به ایستد و با حسرت دیگران را که شنا میکنند ، تماشا کند . حال اگر بنا بر عادت در آموختن شنا هم تقلب کرده باشی و کسی تو را به شوخی  ناگهان به درون استخر " هل " بدهد ! نتیجتا چه بر سرت می آید ؟ مسلما نمی توانی مانند دیگران که شنا را بدون تقلب آموخته  اند خودت را نجات بدهی و اگر غریق نجاتی هم در آن حوالی نباشد تا تو را نجات دهد ، غرق خواهی شد .

بنابراین دروغ گفتن و تقلب شیوه موفقیت نیست . شیوه موفقیت در زندگی راستی ، صادق بودن در هر امری است و اگر دیگران شیوه تقلب و دروغ را پیشینه خود کرده اند آنان هم دچار این فاجعه انسانی  شده اند و باید از اینگونه افراد دوری جست . زیرا آنان مانند آهن ربایی هستند و میخواهند با دروغ و تقلب تو را نیز آلوده سازند .

دید خدای متعال در مورد دروغ !

اول اینکه « خداوند از زبان دروغگو نفرت دارد . » ( کتاب امثال 6 : 16 و 17 ) دوم اینکه شیطان ، ابلیس « پدر دروغگویان است . » ( یوحنا 8 : 44 ) بعلاوه کتاب مقدس میان دروغ و دروغ مصلحتی فرقی قائل نمیشود « هیچ دروغ از راستی نیست . » ( اول یوحنا 2 : 21 ) دروغ ، دروغ است چه در رنگهای مختلفی نهفته باشد چه نه . در هر صورت نمیتوانیم بخود به قبولانیم که اگر مثلا چنین دروغی بگوییم خودمان را از شر این و آن نجات داده ایم . ما باید کاری کنیم که در موقعیتی قرار نگیریم که مجبور شویم دروغ بگوئیم .

دزدی ، تقلب ، دروغ ، غیبتگویی ، حسادت و امثال اینها در نزد خدا از شیطان است و نمیتوان خود را با این روشها به جلو راند و تصور کرد که به موفقیت هایی در زندگی نائل شده ایم .

از طرفی بعضی از جوانان به رهبران سیاسی و تجاری اشاره می کنند که به منظور دستیابی به منافع خود ، در اصول صداقت و درستکاری دخل و تصرف ایجاد میکنند و عدالت اجتماعی را زیر پا گذاشته اند ، لذا موفقیت این قبیل اشخاص تا چه حد خواهد بود ؟ مزمور نویس در فصل 37 آیه 2 مینویسد : « مثل علف بزودی بریده میشوند ، و مثل علف سبز پژمرده خواهند شد . » حتی اگر دیگران هم نتوانند آنان را دستگیر نمایند و آبرویشان را ببرند ، نهایتا با داوری خداوند مواجه خواهند شد . 

پرورش ضمیر خالص !

پس عقل سالم حکم میکند که از هر نوع دروغ و تزویر پرهیز کنیم . بقول معروف که میگوید : « ما را یقین است که وجدان پاک داریم . »  شاید در بعضی مواقع گفتن حقیقت کار دشواری باشد ولی دروغ گفتن به مراتب دشوارتر و خراب کننده تر است . بخصوص اینکه نمی خواهی هم در نزد خدا و هم در نزد والدین و دوستانت رسوا باشی .

بنابراین صداقت همیشه و در همه موارد زندگی بهترین خط مشی است .

   

چاقی و اضافه وزن در کودکان و نوجوانان

چاقی و اضافه وزن در کودکان و نوجوانان

مشکلات اضافه وزن و چاقی در کودکان و نوجوانان

عوامل خطرساز برای بیماریهای قلبی مثل کلسترول بالا و فشار خون بالا ، در کودکان یا نوجوانان چاق نسبت به همسالان غیرچاق خود بیشتر دیده می شود .

تیپ ۲ دیابت که سابقاً در بالغین دیده می شد امروزه در کودکان و نوجوانان شیوع چشمگیری پیدا کرده است.

چاقی و اضافه وزن با بوجود آمدن دیابت نوع ۲ رابطه نزدیک دارند .

خطر چاقی و اضافه وزن بزرگسالی در کسانیکه در کودکی یا نوجوانی اضافه وزن داشته اند ۷۰ درصد بیشتر است . این خطر اگر پدر یا مادر فرد نیز دچار چاقی و اضافه وزن باشند بیشتر خواهد بود .

بالغین چاق و دارای اضافه وزن در خطر بیشتری برای ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی ،دیابت نوع ۲ ، فشار خون بالا و بعضی از انواع سرطان خواهند بود .

یکی از اثرات مهم داشتن اضافه وزن در کودکان ، کاهش اعتماد به نفس و گوشه گیری و دپرسیون در آنها است چرا که آنها مانند همسالان خود نمی توانند در بازیهای گروهی موفق باشند و حتی از سوی همسالان خود مورد تمسخر واقع می شوند .

دلایل اضافه وزن و چاقی

مسائل ژنتیکی و سبک زندگی و چگونگی تغذیه عوامل تعیین کننده وزن کودک هستند .

نداشتن فعالیت بدنی کافی و الگوهای تغذیه ای نامناسب نقش اصلی در اضافه وزن کودک دارند .

الگوی زندگی امروزی از فعالیت بدنی آدمها بسیار کاسته است .

تلویزیون ، کامپیوتر ، بازیهای ویدوئویی ، جایگزین بازیهای کودکان و فعالیت بدنی آنها را شده است .

تعیین مقدار اضافه وزن در کودکان و نوجوانان

مراجعه به پزشکان و متخصصان تغذیه در جهت تعیین میزان اضافه وزن توصیه می شود .

BMI یا شاخص توده بدنی با اندازه گیری قد و وزن محاسبه می شود وبا مقادیر جداول رشد باتوجه به سن وجنس کودک مقایسه می شود .

توصیه های عمومی

کودکان دارای اضافه وزن نیازمند حمایت های روانی خاصی از سوی والدینشان هستند ، آنها را می باید از اینکه دوستشان می دارید و مورد پذیرششان هستید چه چاق باشند چه نباشند مطمئن سازید .

سعی کنید فرزند شما احساس تفاوت با دیگر فرزندانتان نکند بجای آنکه مستقیماً روی اضافه وزن او متمرکز شوید به تدریج با تغییر الگوی غذایی و فعالیت بدنی ،‌ اضافه وزن او را اصلاح کنید .

سعی کنید مدل خوبی برای فرزندتان باشید . فرزندتان قبل از هر چیز به سبک زندگی شما نگاه می کند . اگر عادات غذایی سالم داشته باشید و اهل ورزش باشید فرزندتان نیز از شما یاد خواهد گرفت .

باید بدانید که یک هدف مناسب برای اصلاح اضافه وزن یک کودک حفظ وزن فعلی است تا به مرور زمان با افزایش قدی اضافه وزن او جبران شود .

پیشنهاداتی برای فعالیت بدنی

فعال و شاداب باشید . توصیه می شود که بزرگسالان حداقل روزی 30دقیقه و کودکان ۶۰دقیقه بدوند تا فعالیت بدنی متوسط داشته باشند . برای آنانکه می خواهند اضافه وزنشان را کاهش دهند یا از اضافه شدن وزنشان جلوگیری کنند فعالیت بدنی بیشتری توصیه می شود .

خانواده ها می باید برای فعالیت بدنی افرادشان برنامه ای لذت بخش و قابل اجرا تهیه کنند . تا همه اعضای خانواده بدون غفلت به ورزش و شادی بپردازند .

خانواده ها می باید محیط امن برای فرزندان و دوستانشان فراهم کنند تا بتواند با خیال راحت با هم بازی کنند . بازیهای دسته جمعی و نیز شنا و دوچرخه سواری و اسکیت توصیه می شود .

خانواده ها می باید بر روی فعالیت های نشسته فرزندانشان نظارت داشته باشند .آنها می باید دیدن تلویزیون ، بازیهای کامپیوتری و ... را محدود کنند . تماشای تلویزیون را به روزی کمتر از ۲ ساعت محدود کنید .

پیشنهاداتی برای رژیم غذایی سالم

فرزندانتان را آموزش دهید به هنگام گرسنه شدن ، غذا بخورند و به آهستگی غذا بخورند .

تا آنجا که ممکن است افراد خانواده سعی کنند با هم غذا بخورند .

از اجبار کردن افراد خانواده به خوردن یک غذای خاص پرهیز کنید .

مقدار چربی و کالری مصرفی را بدقت چک کنید . غذاهای پرچربی بدلیل کالری بالای چربی احتمال چاقی و بسیاری از بیماریها را زیاد می کند .

هیچگاه برای فرزندانتان برنامه غذایی اجباری تعیین نکنید .

از غذا و خوردنی ها به عنوان پاداش برای کودکانتان استفاده نکنید .

منع غذا و خوردن را به عنوان تنبیه کودکتان بکار نبرید .

کودکان می باید تشویق به خوردن آب و شیر شوند . بهتر است از سایر نوشیدنی ها بدلیل مواد افزودنی پرهیز شود .

به آنچه به عنوان چاشت یا میان وعده می خورید دقت داشته باشید . چرا که همان حجم کم غذا اغلب اوقات بسیار پرکالری است وموجبات چاقی رافراهم میکند .

یخچالتان را با غذاهای کم چرب، شیر کم چرب،میوه جات تازه پرکنید .

اکثر نوشیدنی ها حاوی مقادیر زیادی شکر ، مواد افزودنی و رنگهای شیمیایی هستند و مواد مغذی چندانی ندارند .

سعی کنید روزانه میوه جات و سبزیجات را به اندازه کافی مصرف کنید .

از خوردن غذا به هنگام تماشای تلویزیون پرهیز کنید .

صبحانه یک وعده غذایی مهم و شاید مهمترین وعده غذایی به شمار می رود . یک روز خوب با صبحانه خوب شروع می شود . داشتن صبحانه کافی وسالم به داشتن یک وزن متعادل و مناسب کمک زیادی می کند .

اگر کودک شما اضافه وزن دارد

بسیاری از کودکانی که اضافه وزن دارند از آنجا که در حال رشد هستند نیاز به کاهش وزن ندارند . اما می توان اضافه شدن وزن آنها را کنترل کرد تا با رشد قدی که دارند به وزن متعادلشان برسند .

رژیم غذایی فرزندتان می باید از لحاظ مواد غذایی لازم برای رشد کودکتان کامل و مطمئن باشد . رژیم غذایی کودکتان باید سرشار از ویتامین ها ، پروتئین ها و مواد معدنی باشد . کاهش وزن تنها متوجه کم کردن مقدار کالری ( انرژی ) غذا است نه کم کردن مواد غذایی ضروری .

حتی در مواردی که اضافه وزن زیاد است کاهش وزن می باید به تدریج صورت گیرد . تغییر شدید و ناگهانی رژیم غذایی یا استفاده از قرصها اصلاً توصیه نمی شود .

اگر کاهش اضافه وزن تنها با تمرکز بر روی رژیم غذایی باشد اغلب اوقات ناموفق خواهد بود و بعد از مدتی دوباره دچار اضافه وزن خواهید شد .

لازم است در کنار توجه به رژیم غذایی حتماً کودکتان را به فعالیت و بازی تشویق کنید .

برای کنترل وزن همه عمر باید تلاش کنید .

برنامه کاهش وزن در کودکان حتماً می باید زیر نظر پزشک صورت گیرد .

آیا مهم است که چه مطالبی را میخوانیم ؟

آیا واقعا مهم است که چه مطالبی را می خوانیم

پادشاه سلیمان ، به ما هشدار میدهد : « ساختن کتاب های بسیار انتها ندارد و مطالعه زیاد ، مشقت بدن است » ( جامعه 12 : 12 ) در اینجا سلیمان سعی ندارد علاقه ما را به خواند کتاب کم کند و یا از خواندن باز دارد بلکه صرفا ما را نصیحت میکند تا در انتخاب مطالب برای مطالعه و آموزش دقت و احتیاط به خرج دهیم .

فیلسوفی فرانسوی به نام رنه دکارت ، که در قرن هفدهم می زیست ، اظهار کرد : " وقتی انسان کتاب های مفید میخواند ، مثل این می ماند که با اشخاص متفکری که در گذشته می زیسته اند به گفتگو می نشیند . میتوان حتی آنرا گفتگوی دست چین شده ای نامید که طی آن ، مولف خصوصا به ابراز پسندیده ترین افکار خود مبادرت میورزد . "  لیکن همه نویسندگان لایق آن نیستند که شخص با آنان به « گفتگو » بنشیند . در ضمن ، همه افکار آنان واقعا « پسندیده » نیست .

بنابراین ، در اینجا میتوان کاربرد یکی از اصول کتاب مقدس را که مکررا به آن اشاره شده است ، مشاهده نمود : « معاشرت بد ، اخلاق حسنه را فاسد میسازد . » ( اول قرنتیان 15 : 33 ) بله ، رفتار انسانهایی که با ایشان معاشرت می کنیم بر روی شخصیت ما تأثیر میگذارد و آنرا شکل میدهد . آیا تاکنون با دوستی آنقدر وقت صرف کرده ای تا تحت تأثیر رفتارش قرار گیری ؟ وقتی شخصی کتاب یا نشری را میخواند ، مانند آنست که ساعات متمادی با نویسنده آن گفتگو می نماید .

بنابراین ، اصلی که عیسی مسیح در متی 24 : 15 به آن اشاره کرد در این رابطه کاملا مصداق پیدا میکند او فرمود :  « هر که خواند دریافت میکند . » ما باید یاد بگیریم آنچه را میخوانیم بسنجیم و تحلیل کنیم .

انسانها گرایش های گوناگونی دارند و نمی توانند همیشه وقایع را در کمال صداقت ارائه نمایند . بنابراین ، مطالبی را که می خوانیم و یا می شنویم نباید به سادگی به پذیریم . در این رابطه سلیمان می آموزد تا هوشیار باشیم ، او می گوید : « مرد جاهل هر سخن را باور می کند ، اما مرد زیرک در رفتار خود تأمل می نماید . »  ( امثال 14 : 15 )

ضرورت امر ایجاب میکند که بخصوص در مورد خواندن نشریاتی که به توضیح فلسفه ای در رابطه با زندگی می پردازند ، احتیاط کنیم . برای نمونه ، مجلات بسیاری هستند که جوانان را ترغیب میکنند تا دخترها و پسرها باهم رابطه جنسی داشته باشند و یا اینکه بصورت مدل لباس درآیند و بدین صورت معروف شوند در حالیکه تمام این توصیه ها به ضرر جوانان در می آید . لذا چنین نصایح و توصه ها قاعدتا برای فرد مسیحی سودمند نیستند . 

کتاب مقدس به ما چنین هشدار میدهد : « باخبر باشید که کسی شما را نرباید به فلسفه و مکر باطل ، بر حسب تقلید مردم و ... نه بر حسب مسیح . » ( کولسیان 2 : 8 )

آیا خواندن داستانهای عشقی بی ضرر هستند ! ؟

تنها در ایالات متحده آمریکا تقریبا 20 میلیون نفر به خواندن داستانهای عشقی اعتیاد پیدا کرده اند . البته ، خداوند شخصا این تمایل را در مرد و زن ایجاد نموده است که عاشق یکدیگر شوند و با یکدیگر ازدواج کنند . پس جای تعجبی نیست که داستانهای تخیلی عمدتا در حول و حوش روابط عاشقانه می باشند و این به نوبه خود ایرادی ندارد .

حتی بعضی از داستانهای عشقی به رتبه ادبیات نفیس هم رسیده اند . لذا با توجه به اینکه اینگونه داستانهای قدیمی از نظر معیارهای امروزی در شمار آثار لطیف محسوب میگردند . اخیرا نویسندگان به این نتیجه رسیده اند که با تولید پیاپی نوع جدیدی از داستانهای عشقی ، منفعت زیاد مالی عایدشان خواهد شد . بعضی دیگر از نویسندگان هم از صحنه ها و زمینه های تاریخی یا قرون وسطایی بهره وری میکنند تا به داستان خود روح بخشیده و شور و هیجان به آن بیافزایند . 

معهذا داستانهای عشقی امروزی ، با اندکی تفاوت از روال وقایعی یکسان و تقریبا قابل پیش بینی برخوردار می باشند : قهرمان مرد و زن داستان بر موانع رعب انگیزی که عشق در حال رشد آنان را به مخاطره انداخته است ، غالب می آیند . غالبا قهرمان داستان ، مرد قوی  یا حتی متکبری است که اعتماد به نفس ازچهره اش می بارد . لیکن قهرمان زن داستان ظاهرا موجودی است ظریف ، حساس و معمولا 10 الی 15 سال جوانتر از قهرمان مرد است . گرچه قهرمان مرد اغلب رفتار تحقیرآمیزی با قهرمان زن دارد ، ولی او همواره مجذوب وشیفته آن مرد است . 

اغلب هم پای یک مدعی یا رقیب در داستان به میان می آید . او مرد مهربان و باملاحظه ای است ، با وجود این نمیتواند قهرمان زن را به هیجان آورده تا علاقه وی را بخود جلب کند . سرانجام ، قهرمان زن داستان با استفاده از زیبایی مسحور کننده خود ، دل قهرمان صبور خویش را به دست می آورد و او را مبدل به انسانی آرام و ملایم می گرداند . اکنون قهرمان مرد ، قدم جلو میگذارد و عشق جاودانه خود را آشکارا ابراز میکند و آندو تمام شک و تردیدهای گذشته را بدست فراموشی سپرده ، توام با میمنت و شادی با یکدیگر پیمان زناشویی بسته و برای همیشه با یکدیگر در خوشی و سعادت زندگی میکنند .  

مسلما اینگونه داستانهای تخیلی نمیتوانند عشق واقعی را عرضه کنند . داستانها همیشه یک قهرمان قوی و یک قهرمان ضعیف دارد و زن قهرمان نقش مجذوب کننده ای ایفا می کند در حالیکه واقعیت زندگی چیز دیگری است . لطفا به این خاطره واقعی از زبان مهرانگیز توجه کنید :

« من از سن شانزده سالگی  شروع کرده بودم به خواندن کتابهای لطیف که داستانهای عشقی را در خود دارد پس از خواند چند کتاب چنان تحت تأثیر این کتابها در آمدم که به یک باره بدنبال مرد جوانی می گشتم که بلند قد با موهای مشکی و خوش تیپ باشد ؛ مردیکه شخصیتی هیجان انگیز داشته باشد  و سلطه جو باشد . » او می افزاید : که مرد جوانی را پیدا کردم  ولی این مرد جوان تمایل آنچنانی که من از داستان کتاب بدست آورده بودم از خود نشان نمیداد .

« در نظرم او آدم بی عرضه و کسل کننده ای می بود ، هر قدر هم که باملاحظه و مهربان  بود با این حال مرا راضی نمیکرد . من دلم میخواست همان رابطه هیجان انگیزی را داشته باشم که درباره اش توی داستان خوانده بودم . »

مهرانگیز میگوید حتی بعد از ازدواج نیز به خواندن داستانهای عشقی ادامه دادم و تعریف میکند : « با وجود اینکه خانه و زندگی خوبی داشتم همیشه احساس میکردم یک چیزی کمه ؛ دلم میخواست از آن ماجراهای پرشور و هیجانی که توی داستانها بطور وسوسه انگیز توصیف میشه ، برایمان اتفاق بیافته ، به خاطر همین فکر میکردم زندگی زناشویی خوبی ندارم . »   آیا شما هم مانند مهرانگیز زندگی خود را بدست داستانهای تخیلی ، سپرده اید ؟

دقت در انتخاب

بهترین کار اینست که از خواندن داستانهایی که برانگیزاننده احساسات ، یا غیراخلاقی بوده و باعث پرورش انتظارات غیرواقعی در ذهن میگردند پرهیز کنیم . همچنین میتوانیم بر تنوع موضوعاتی که برای خواندن انتخاب میکنیم بیفزائیم چرا که نه ؟ مثلا میتوان کتابهایی از قبیل کتاب تاریخی و علمی را نیز مطالعه کرد البته منظور ممنوع کردن خواندن داستانهای احساسی یا سرگرم کننده نیست بلکه باید دقت کرد تا به گمراهی کشیده نشویم .  

از سوی دیگر ، خواندن کتاب مقدس برای مسیحیان و همچنین نشریات مربوط به آن باعث بنای انسان میشود . کتاب مقدس حکایت های تاریخی بسیاری را در خود به گنجینه دارد که میتوان بهره برد و در عمل اگر این تعالیم را مطابق زندگی مان کنیم مسلما با سعادت خواهیم شد . برای نمونه دختر ژاپنی که نامش در این مثال قید نشده است میگوید : « خواندن کتاب مقدس به او کمک کرده است تا ذهن خود را از مسائل جنسی به مسائل روحانی و طبیعی تمرین دهد و در این امر موفق شده است . او میگوید که همیشه کتاب مقدس را کنار تختخوابم میگذارم و هدفم اینه که هر شب قبل از خوابیدن ، آنرا بخوانم . مواقعی هم که تنها در خانه هستم سعی میکنم ذهنم را با نشریات و موزیک های خوب و آموزنده پر کنم . »

بنابراین باید واقعا دقت کرد که چه چیزی باعث بنا میشود . حال منظور ما در اینجا این نیست که برای فرار از مسائل غیراخلاقی حتما باید به کتاب مقدس رجوع کرد بلکه باید دقت کرد ، چه کتابی یا نشریه ای باعث تقویت روح و جسم و تفکر میشود و قادر است بنا کننده باشد .

کتاب مقدس نه تنها کلام خداست و برای تربیت و تنبیه و عدالت آورده شده است بلکه به شرح زندگی افراد باایمانی پرداخته است که خواندن سرگذشت آنان یا به اصطلاح « گفتگو » با ایشان رفتار و منشی واقعا اخلاقی در ما ایجاد میکند و بر سعادت و خوشبختی ما در زندگی می افزاید . موفق باشید  

 

چرا از خودم خوشم نمی آید ؟

چرا برخی از جوانان اظهار میکنند که از

 شکل و قیافه خودشان

خوششان نمی آید ؟

لوئیس ، گله کنان میگوید : « از خودم خوشم نمی آید . » آیا تو هم بعضی اوقات از دست خودت دلخور هستی ؟ در واقع ، هر کسی تا حدی احتیاج به عزت نفس دارد . میگویند : " عزت نفس عاملی است که بر وجود بشر ارج می نهد"

بعلاوه ، کتاب مقدس می گوید : « همسایه خود را مثل نفس خود دوست دار . » ( متی 19 : 19 ) حال اگر از خودت بدت بیاید احتمالا از دیگران هم بدت خواهد آمد .

هیچ کار درستی از دستم بر نمیاید !

چرا در مورد خودت این چنین منفی فکر میکنی ؟ شاید دلیل یأس و ناامیدی تو ، محدودیتهایت باشد . تو در حال رشد هستی و طبیعتا پا به دوره ای گذاشته ای که روزانه از بابت انداختن چیزهایی و یا تصادم با آنها خجالت زده و شرمنده میشوی ، همچنین تجربه بزرگ سالان را هم نداری و نمیتوانی با یأس و ناامیدی مقابله کنی . بعلاوه از آنجائیکه « حواس » تو به « موجب عادت » به اندازه کافی تعلیم نیافته است احتمالا نمیتوانی همیشه عاقلانه ترین تصمیمات را بگیری ، بنابراین گاهی اوقات ممکن است فکر کنی که هیچ کار درستی از دستت بر نمی آید !

دلیل دیگر منفی فکر کردن ، عدم نفس است یعنی اینکه شخص جوان نمیتواند توقعات و انتظارات والدینش را برآورده کند . جوانی میگوید :« اگر در یکی از درس هایم نمره خوبی بگیرم ، پدر و مادرم می پرسند ، چرا نمره عالی نگرفتم و بمن خواهند گفت ، تو آدم ناموفقی هستی و هیچ تلاشی برای آینده خودت نمیکنی » البته این مسئله یک امر طبیعی است که والدین اصرار دارند فرزندانشان همیشه بهترین کاری را که از دستشان بر می آید انجام دهند . همچنین اگر برخلاف انتظارات معقول آنان عمل کنی ، یقینا این موضوع را بتو گوشزد خواهند کرد .

حال اگر والدین فرزندانشان را با دیگران مقایسه کنند آنوقت غیرمنصفانه عمل کرده اند ! بدین منظور ، اگر والدین فرزندان خود را با فرزندان دیگران که موفقیت هایی هم داشته اند مقایسه کنند آنوقت است که آب یأس و ناامیدی را بر دست های فرزندان خود ریخته اند . والدین باید بدانند  با این طریق مقایسه باعث جریحه دار شدن احساسات فرزندان خود خواهند شد  . ناگفته نماند که والدین همیشه خیر و صلاح فرزندانشان را میخواهند . از اینرو فرزندان باید با خونسردی و احترام از ناامیدی خود با والدینشان صحبت کنند .

عزت نفس را در خودت بوجود بیاور

چگونه میتوانی با احساس حقارت و عدم عزت نفس مبارزه کنی و برای خود عزت و احترام قائل شوی ؟ ابتداء نظری صادقانه به توانایی ها و ضعفهای خود بینداز ، با این کار خواهی دید که بسیاری از ضعفهای تو ناچیز هستند . در مورد ضعفها و اشتباهاتی جدی همچون عصبی بودن یا خودخواهی چطور ؟ با سعی تمام بر روی این مشکلات کار کن و یقینا عزت نفس بیشتری در تو به وجود خواهد آمد .

بعلاوه ، این واقعیت را نادیده نگیر که تو از توانایی ها و امتیازاتی نیز برخوردار هستی ! شاید فکر کنی که مثلا ، آشپزی کردن یا چرخ اتومبیلی را عوض کردن آنقدر هم اهمیت نداشته باشد چون تو قادر به انجام آن هستی ولی فرد گرسنه که قادر به آشپزی نیست و یا شخصی که اتومبیلش پنچر شده است و قادر به تعویض چرخ آن نیست ، شیفته مهارت خود خواهی شد .

همچنین به فضلیت و محسنات خودت فکر کن . آیا اهل مطالعه هستی ؟ آیا صبر و شکیبایی داری ؟ آیا با دیگران همدردی میکنی ؟ سخاوتمند هستی ؟ مهربان هستی ؟ این خصوصیات ضعفهای ترا بسیار کوچک و ناچیز نشان میدهند به چند نکته مهم دقت کن :

1 – هدف های واقعی و عملی برای خودت بگذار . بقول معروف که میگویند : « برداشتن سنگ بزرگ علامت نزدن است » سعی کن با هدف باشی و بی جهت به این فکر و به آن فکر نباش بلکه یک هدف مثبت و عملی برای آینده خودت در نظر بگیر.

2 – به نحو احسن کار کن : اگر بی دقت کار کنی و یا درس بخوانی و پیشرفتی نداشته باشی مسلما رفته رفته از خودت خوشت نخواهد آمد . سعی کن در هر محیطی که هستی با کوشش و مهارتی حتی نه چندان قوی ، ولی با جدیت انجام دهی تا از انجام کارت لذت  ببرد .

3 – مدد کار باش : بیاد داشته باش که عزت نفس به این شکل حاصل نمیشود که دست روی دستت بگذاری و دیگران بیایند و بتو خدمت کنند .سعی کن قدم اول را تو برداری و تا آنجائیکه ممکن است خادم و مدد کار دیگران باش . از طرفی هم باید عاقل و هوشیار باشی که ازت سوءاستفاده نشود .

4 – در انتخاب دوستانت دقت بخرج بده : انتخاب دوست کار بسیار ظریفی است مانند طلا کاری میماند که در دقت میکوشد تا زمرد شفافی را برروی انگشتر طلایی جای دهد . دوست خوب هم همیشه و در همه جا پیدا نمیشود بهمین خاطر در انتخاب دوست باید بیشتر مواظب و بیدار بود .

بنابراین ، انسان در هر رشته تحصیلی در هر مقام و مکنتی باید متواضع باشد زیرا کلام خدا میفرماید : « خدا متکبران را مخالفت میکند ، اما فروتنان را فیض می بخشد . » ( یعقوب 4 : 6 ) چقدر این کلام بجا  وبا تقواست  . قبول کن که توانایی هایی در تو وجود دارد که اگر کمی بدانها دقت کنی خودت نیز تعجب خواهی کرد . در خاتمه به این موضوع فکر کن که اگر هیچکس تو را نپذیرد تنها یک شخص در جهان هستی وجود دارد که ترا هر آنچه هستی می پذیرد و آن خداوند متعال آفریننده جهان هستی است ، زیرا خدا بتو علاقه دارد بهمین خاطر میگوید : « اگر کسی مرا محبت نماید ، در نزد من معروف می باشد . »

موفق باشید .    

آیا لباسم شخصیت واقعی مرا نشان میدهد ؟

پگی ، در حین گفتگو با والدینش فریاد می کشد و می گوید : « من میگم دامنم کوتاه نیست ، تو قدیمی فکر میکنی ، همه دخترها لباسهایشون اینجوری است ! »سپس به اتاق خودش میرود . این خاتمه بگو مگویی بود بر سر دامن کوتاهی که پگی خیلی دوست داشت آنرا بپوشد . 

ممکن است برای دختر خانمها و حتی آقا پسر ها مرتب چنین بگو مگوهایی با والدینشان پیش بیاید و این مسئله به جار و جنجال نیز  کشیده شود سپس همه روز و هفته به تباهی منجر گردد و حتی باعث از هم پاشیدگی خانواده شود . شاید برای هر کس پیش آمده است که یکی از والدین ، معلم ، و یا کارفرما از لباس مورد علاقه آن فرد انتقاد کرده است و باعث جر و بحث مشابهی شده است . 

 

باید اذان کرد که سلیقه ها فرق می کنند و شما جوانان حق نظر و انتخاب دارید . در جامعه ای که فرهنگ ، دین و مذهب ، محیط طبیعی و خیلی مسائل دیگه بر عقاید تأثیر میگذارند و گهگاهی اینگونه طرز عقیده و تفکر که شاید بنظر تو دوست جوان " زندان " شود که نمیتوانی از آن رهایی یابی و در نتیجه با جنگ و دعوا  میخواهی الگوی دیگری را عرضه کنی که مغایر با تقاضای جامعه است . 

 

آیا لباسم پیام درستی میدهد ؟  

دختری بنام هلن ، میگوید : « لباس من نشان میده که من واقعا چه جور آدمی هستم و چه احساسی درباره خودم دارم . » بله ، طرز لباس پوشیدن حامل پیامی است به دیگران یعنی شخصیت فرد را برای آنان توصیف میکند . لباس میتواند همچنین داد بزند که شخص ، انسان ناراضی و عصیانگری است . لباس میتواند بنوعی معرف شخص باشد .  

امروزه بعضی از جوانان کشورهای اروپایی از لباسهای " پاره مارکدار " برای علامت مشخصه خود استفاده میکنند و یا اینکه با پوشیدن لباسهایی با مارک معروف به اصطلاح به دیگران " پز " میدهند . بعضی دیگر طوری لباس می پوشند که توجه جنس مقابل را به خود جلب میکنند و یا خود را مسن تر جلوه میدهند .   

 

 بنابراین ، دلیل اینکه چرا لباس برای بسیاری از جوانان اینقدر اهمیت دارد کاملا واضح است . لهذا نشریه ای بنام « برای موفقیت لباس بپوش » تذکر میدهد : « طر لباس پوشیدن ما تأثیر فراوانی بر روی مردم و همچنین طرز رفتار آنان با ما میگذارد . » 

از اینرو جای تعجبی نیست که والدین به طرز لباس پوشیدن فرزندان خود توجه بسیار دارند ! این موضوع برای آنان مسئله شخصی نیست بلکه آنان میخواهند که فرزندانشان با لباس پوشیدن درست پیام درستی را به دیگران القا کنند .  

پس با گفتن " هر کاری که دوستانم بکنند منهم میکنم " پشت کردن به خانواده است . از طرفی ، جوانان نمیتوانند با پوشیدن لباسهایی که جامعه رد میکند نشان دهند که افراد مجزا و مستقلی شده اند و یا اینکه بدین وسیله میخواهند بر ضد جامعه باشند . 

 

مد امروزی! 

بعضی از جوانان به قول معروف همیشه در " مد " هستند . ولی اینگونه مدها چقدر دوام دارند ؟ این موضوع نقل قولی را بیاد ما می آورد که میگوید : « صورت این جهان در گذر است . » به این ترتیب ، آنچه که امروز " مد " است امکان دارد فردا ناگهان به طرز حیرت آوری کهنه و قدیمی شود تازه ممکن است کلی هم پول بابت خرید این مد داده باشیم . 

حالا شاید باز عده ای بگویند " مگه خوش تیپی بده ؟ " خیر ، خوش لباس بودن ، خوب است ولی برده مد شدن کار را خراب میکند ! پسر جوانی گله میکند و می گوید : « آدم  که چشمش به یکدونه از آن شلوارهای محشر و عالی که همه می پوشند میفته ، دلش میخواهد که خودش هم داشته باشه . » مسلما ، این موضوع  باز ما را بیاد نقل قول دیگری می اندازد : « همشکل این جهان مشوید بلکه به تازگی ذهن خود ، صورت خود را تبدیل دهید تا شما ردیافت کنید که اراده نیکوی پسندیده کامل خدا چیست . »  

 

آبرومندانه و شایسته ! 

جوانان و نوجوانان گل معطر یک جامعه را تشکیل میدهند و آبرو و قدرت یک کشور هستند . در باره جوانان چنین گفته شده است : « خود را بطور آبرومند و معقول و با لباسهای مناسب بیارایند . »  این موضوع نشان میدهد که ظاهر معنای دیگری پیدا و درون را زیبا میکند و اندیشه ها را دگرگون میکند . زیبایی شخص باید باطنی باشد ، درون را با گوهر فناناپذیر یک روح آرام و ملایم بیارائید زیرا این نوع زیبایی ارزش بسیار دارد .  

بیاد داشته باشید ، شخصی که زیبایی باطنی دارد همیشه در نظر دیگران جذاب است حتی اگر لباسش مد روز و پر از مارک و علائم احمقانه و بی محتوا نباشد . موفق باشید .

شکل و قیافه شخص چقدر اهمیت دارد ؟

تو میگویی ،از قیافه خودت خوشت نمی آید ؟ خوب ، میتوان گفت که بجز عده معدودی ، هیچ یک از ما کاملا از شکل و ظاهر خود راضی نیست . بر خلاف نارسیسوس که قصه زیبایی است ، با دیدن چهره خود در آب عاشق خودش شد . بعضی از ما وقتی چهره خود را می بینیم تقریبا افسرده میشویم .

مریم دختر شانزده ساله ای گله میکند و میگوید : « از سر و وضع خودم خوشم نمیاد به نظر خودم خوشگل نیستم . اردشیر سیزده ساله هم نگر انی مشابهی دارد ؛ او میگوید از موهایم خوشم نمیآید و مدام ژولیده است . نادر پسر شانزده ساله ای نیز از جوشهای صورتش بیزار است . » 


مسئله ای که موضوع را حادتر میکند اینست که قیافه و ظاهر یک جوان معمولا بقدری سریع تغییر میکند که بنا بر گفته یک روانشناس ، اغلب جوانان « احساس میکنند بدنشان برای ایشان غریبه است . » 

از این رو ، بسیاری از جوانان درباره چهره ، موی سر ، هیکل و اندام خود دلواپس هستند و غرغر میکنند . البته باید اذان کرد که خدا زیبایی را حس میکند و برای آن ارزش قائل است مثلا در کتاب جامعه فصل 13 آیه 11 از کتاب مقدس چنین گفته شده است : « خدا ، هر چیز نیکو را در وقتش نیکو ساخته است . »  قیافه و ظاهر تو حقیقتا میتواند بر طرز فکر دیگران و رفتارشان با تو تأثیر فراوانی بگذارد . دکتر جیمز پی کومر ؛ میگوید :

 « تصور شخص از شکل و شمایل خود ، بخشی از تصور وی از خویشتن است . این مسئله میتواند بر اعتماد به نفس شخص و اعمالی که وی در زندگی انجام میدهد یا نمیدهد تأثیر بگذارد . » توجه مناسب به ظاهر خود ، امری عاقلانه و صحیح است .


لیکن اگر توجه بیش از حد به خودت در نهایت باعث شود از دیگران دوری کنی و یا احساس بدی در مورد خودت داشته باشی ، آنوقت چنین توجهی حالت افراطی و مضر پیدا میکند .

مسئله جالب توجه اینست که نگرانی و پریشانی شخص در مورد ظاهر خودش ، همیشه به علت معایب جسمانی ، واقعی نیست . یک دختر خانم باریک اندام و قلمی در کلاس درس نشسته است و آرزو دارد که وزنش بیشتر باشد ، در حالیکه در طرف دیگر کلاس  ، دختری با استخوان بندی درشت ، گله میکند که چقدر " چاق " است . 

آقا پسرها هم از این امر جدا نیستند ، بنابراین چه چیزی باعث میشود که این جوانان خوش اندام و زیبا فکر کنند جذاب نیستند ؟ 

ریچارد ام سارلس پروفسور روانشناسی ، میگوید : « دوران بلوغ ، دوره ای از تغییر و تحولات است و شکل گیری عمده ای در بدن به وقوع می پیوندد ... اکثر جوانان برای کنار آمدن با زشتی و بد قوارگی بدن جدید و در حال تغییر خود ، متکی به احساس امنیتی میشوند که از جانب همسالان خود دریافت میکنند . » 


ولی وقتی همسالانت تو را برانداز میکنند و میگویند چقدر مثلا ؛ دراز ، کوتاه ، چاق یا لاغر هستی - تازه از شکل بینی و گوش هم که بگذریم - ممکن است ترس و اضطراب به دلت راه پیدا کند . همچنین ، وقتی دیگران بیشتر از تو مورد توجه قرار میگیرند و یا در مورد قیافه و ظاهر تو گله میشود ، این امر براحتی میتواند موجب شود که از خودت خوشت نیاید . 


بعلاوه تأثیر فراوان تلویزیون ، کتابها و فیلم های سینمایی را هم نباید نادیده گرفت . مردان و زنان جذاب از صفحه تلویزیون و مجله ها بما خیره شده اند و میخواهند هر جنسی را از عطر گرفته تا اره برقی و میخ ، بما بفروشند . بنابراین وسائل ارتباط جمعی میخواهند بتو بقبولانند که اگر فرد زیبایی با پوست لطیفی همچون حریر نیستی بهتر است در سوراخی خود را قایم کنی و یا لااقل دلت را برای محبوبیت یا سعادت ، خوش نکنی . 


حال ، اجازه نده تو را به قالب خود درآورند !

اما پیش از اینکه نتیجه گیری کنی که جوجه کلاغ زشتی هستی ، از خودت بپرس که عیب و نقصهای جسمانیت تا چه اندازه واقعی هستند و تا چه اندازه خیالی ، آیا ترکیب صورتت که به خاطر آن جوش میزنی و رنج می بری واقعا اینقدر بد شکل است ؟ یا اینکه دیگران بزور چنین چیزی را بتو می قبولانند ؟ بقول معروف که میگویند : « اجازه ندهید دنیای اطرافمان شما را بزور به قالب خود درآورد . »


به این مسئله خوب فکر کن ؛ چه کسانی این عقیده را ترویج میدهند که انسان باید قیافه و ظاهر خاصی داشته باشد تا بتواند محبوب دیگران ، موفق و سعادتمند باشد ! آیا افراد ، همان کارخانه داران و بنگاههای تبلیغاتی نیستند که میخواهند تو به دنبال رژیمهای لاغری افراطی آنان رفته و یا لوازم آرایش و زیبایی گرانقیمتشان را بخری و از این طریق پولهای هنگفتی به جیب بزنند ؟ پول دراوردن زشت نیست ولی باید تعادل داشت .


بنابراین ، چرا باید بگذاری این گونه اشخاص طرز فکر تو را شکل دهند و تو را به قالب و شکل خودشان درآورند ؟ همچنین وقتی همسالانت از قیافه ات ایراد می گیرند ، آیا هدف آنان کمک کردن بتو است یا اینکه فقط میخواهند تو را تحقیر کنند ؟ اگر آنان قصد خوار کردن تو را دارند پس دیگر چه احتیاجی به چنین دوستانی داری ؟ وقتی واقعا خودت را چکاب میکنی قدرت تشخیص پیدا مکنی که بتو کمک میکند تا بطور واقع بینانه ای به شکل و شمایل خودت بنگری و به تبلیغات وسایل ارتباط جمعی اعتماد نکنی . 

بنابراین دلیلی وجود ندارد که فکر کنی چون شبیه مانکنهای دنیا  نیستم خودت را دچار افسردگی کنی . قضاوت نهایی هم با همسالانت نیست که بگویند : چقدر باید بلند قد یا کوتاه و یا لاغر باشی تا درمیان مردم جذاب جلوه گری شوی ، بلکه اگر خودت از قیافه خودت راضی باشی و به مسائل دیگر زیبایی که در بالا به آن اشاره شد ، اهمیتی ندهی و به فطانت درون خودت بیاندیشی به زیبایی و جذابیت خودت بیشتر پی خواهی برد .

چگونه با مشکل خودارضایی مبارزه کنیم ؟

مرد جوانی که بمدت بیش از پانزده سال با مشکل خودارضایی مبارزه کرده است میگوید : « آن عادتی است که به آسانی نمیتوان از شرش خلاص شد . خودارضایی مانند هر مشروب الکلی یا مواد مخدری اعتیادآور است . » 

معهذا باید اجازه نداد که تمایلات درونی ، به شکل یک ارباب بی رحم در آید . ذهن خود را برای عمل مناسب آماده کنید ! عده بسیاری برای رهایی یافتن از بحران عاطفی و اضطراب به عمل خودارضایی روی می آورند . لذا متوسل شدن به عمل خودارضایی بعنوان عکس العملی در برابر مشکلات ، روشی بچگانه می باشد . بهتر است که انسان بتواند مسائل را از یکدیگر " تمیز " دهد و با خود مشکل مبارزه کند .  

 

فرض کن که بر حسب اتفاق ، چیزی را می بینی یا میشنوی که از لحاظ جنسی تحریک کننده است . سعی کن ذهن و افکارت را به چیز دیگری مشغول کنی تا موج تحریک محو گردد . اگر شخص مذهبی هستی سعی کن افکار خودت را به خدا معطوف داری زیرا خداوند در هر شرایطی به فریاد شخص عادل میرسد .  

پیشگیری  

مرد حکیمی تحت الهام از جانب خدا نوشت : « مرد زیرک بلا را می بیند و خویشتن را مخفی میسازد ، جاهلان میگذرند و در عقوبت گرفتار میشوند . » ( امثال 22 : 3 ) این آیه نشان میدهد که چگونه میتوان امیال جنسی خود را تحت کنترل درآوری . چنانچه از پیش در مورد مسائل فکر کنی ، میتوانی نشان دهی که زیرک و دانا هستی . مثلا اگر متوجه میشوی که انجام بعضی کارها ، پوشیدن لباسهای تنگ یا خوردن غذاهای تند و یا دیدن برنامه و فیلمهای تحریک انگیز تلویزیونی ، باعث تحریک جنسی میشود از آنان ممانعت کن زیرا اینها تسلط بر نفس را دشوار میسازد . 

 

به یاد داشته باش که مزمور نویس چنین دعا کرد : « چشمانم را از دیدن بطالت برگردان » مزمور 119 : 37 بنابراین سعی نکن که خود را منزوی کنی بلکه سعی کن بر نفس خود تسلط یابی . 

بقول معروف " پاداش جنگ نیکو " وجدان را آسوده میسازد . افزایش عزت نفس ، داشتن نیرو و استقامت بیشتر از لحاظ اخلاقی و همچنین برخورداری از رابطه ای صمیمی تر با خدا ، پاداش جنگی نیکو علیه عمل خودارضایی می باشد . 

زن جوانی که سرانجام توانست عادت خودارضایی را ترک نماید میگوید : « باور کن ، موفقیت در ترک این عادت ارزش هر تلاشی را داره »  

 

اگر مایل به کمک باشید میتوانید با ما بصورت مکاتبه ای تماس بگیرید تا با کمک دعا و راهنمایی شما را یاری رسانیم .    

مسئولیت سنگین والدین

 

امروزه تربیت فرزندان بویژه در سنین نوجوانی ، کاری بس توانفرسا شده است . روزنامه گزت چاپ مونترال کانادا گزارش میکند که « برای نوجوانان » آشنایی با مشروبات الکلی و مواد مخدر به صورت یک ضابطه در آمده است .  

در این گزارش به والدین تأکید شده است که " مسئول بررسی و مشاهده دقیق تغییرات رفتاری فرزندان نوجوان خود می باشند . " اما والدین می باید در پی چه نوع تغییرات رفتاری در فرزندان خود باشند ؟ 

 

چه نوع تغییراتی احتمالا ناشی از مشکلات دوران نوجوانی آنهاست ؟ طبق تشخیص آکادمی روانپزشکی کودکان و نوجوانان آمریکا ، از جمله نشانه های هشدار دهنده جسمی ، عاطفی ، و اجتماعی در نوجوانان خستگی مفرط ، تغییر شخصیت و خلق و خوی ، ساعتها خود را در اطاق حبس کردن ، رفتارهای ستیزه جویانه ، و زیر پا گذاشتن قوانین مدنی می باشند .  

والدین چگونه میتوانند فرزندان خود را از گزند اعمال مضر و نتیجه اسفبار آنها در امان بدارند ؟ دکتر جفری درونسکی از دانشگاه مک جیل ، عقیده دارد که ایجاد تبادل آزاد افکار ، و احترام متقابل در دورانی که شخصیت کودک در حال تکوین است ، تا حد زیادی از بروز مشکلات در سنین بالاتر میکاهد .  

 

روزنامه گزت ، اضافه میکند که طبعا در سنین بلوغ نوعی تمایل به استقلال بیشتر در نوجوان ظاهر میشود ، لیکن ایشان همچنان « به راهنمایی ، حمایت ، سازماندهی و محبت والدین » نیاز دارند . این اظهار نظر مثلی را بیاد ما می آورد که میگوید : « طفل را در راهی که باید برود تربیت نما ، و چون پیر هم شود از آن انحراف نخواهد ورزید . »  

بنابراین ، والدین برای فرزندان خود نمونه ، دوست خوب ، معلم ، هم صحبت و سنگ صبور باشید .

جوانان و نوجوانان به فکر فردای خود باشید !

 

جوانی  کجایی که یادت بخیر ! خیلی از مردم حسرت روزهای جوانی خود را میخورند . حسرت خوشی ها ، شور و شوق و بنیه جوانی . آنها دوران نوجوانی را دورانی پر از امید و آرزو می دانند ، دورانی که در آن فارغ از غم دنیا روزها سپری میشود . 

اما شما نوجوانان ، شاید با آنها موافق نباشید . پذیرفتن تغییرات جسمی و عاطفی دوران بلوغ کار آسانی نیست . از آن گذشته ، شاید بعضی از هم شاگردان تان میخواهند شما را وادار به کارهای غیراخلاقی و زشت کنند . کارهایی مانند مصرف مواد مخدر یا مشروب و یا داشتن روابط جنسی که این روزها در بسیاری از کشورها دیده میشود و بیمارهای مقاربتی رو به افزایش شده است .  

 

گاهی هم مجبور میشوید در مقابل دیگران بخاطر افکار و اعتقاداتی که دارید ، از خود دفاع کنید . روی هم رفته ، دوران نوجوانی شما دوران پر دردسر است . اما هیچ گاه از یاد نبرید که این دوران بشما امکان میدهد تا آینده خود را بسازید . بنابراین ، پرسشی که مطرح میشود اینست که چه آینده ای برای خود در نظر دارید ؟ 

از دوران نوجوانی خود لذت ببرید  

بزرگترها همیشه میگویند که جوانی زودگذر است ؛ و حق هم دارند . پس سعی کنید از آن بطور شاسیته لذت ببرید ! سالهای نوجوانی شما هدیه پرارزشی است که از جانب خدا ، بشما عطا شده است و می بایست از این هدیه بطور شایسته استفاده کرد تا آینده ای نیکو داشته باشید. در این رابطه کتاب مقدس میفرماید : « آفریننده خود را در روزهای جوانیت به یاد آور . » ( کتاب جامعه 12 : 1 )  

راه موفقیت در زندگی اطاعت کردن از خدای قادر  ، سپس والدین خود است . اگر شما بتوانید با دعا و تفکر به خدای قادر نزدیک شوید او تمام دوران نوجوانی و جوانی شما را راست خواهد کرد ، زیرا خداوند مانند والدین شما به شما توجه خاصی دارد و مایل است آینده خوبی داشته باشید . 

 

چندین راه برای نزدیک شدن به خدا وجود دارد . 1 / جدیت در دعا و پشتکاری در راهی که قدم گذاشته اید . 2 / گوش دادن به پندهای والدین .  زیرا آنان راه های مختلفی را در زندگی نوجوانی و جوانی خود پیموده اند و خوب و بد را بهتر شما میدانند و مایلند شما را در راهی که میروی بطور شایسته راهنمایی کنند تا در این راه پرمخاطره شکست نخورید . 3 /  به اندرزهای کتاب مقدس توجه کنید که خداوند چه اندرزهایی برای شما دارد و مرتبا با این پندها انس بگیرید و از خداوند بخاطر پندهایش تشکر کنید .  

 

راه درست زندگی را انتخاب کنید  

برخی از تصمیماتی که در نوجوانی و جوانی می گیرید ، آینده شما را تحت تأثیر قرار خواهد داد . اگر این تصمیم ها را با دوراندیشی بگیرید سعادتمند خواهید شد . اما اگر در این تصمیم گیریها اشتباه کنید یک عمر سختی و مصیبت خواهید کشید .  مثلا در انتخاب دوست و یا سرگرمیها باید بسیار مراقب باشید تا در گرداب عاطفه نیافتید و یا اینکه به تحصیلاتتان بسیار اهمیت بدهید چون دانشی که کسب میکنید در آینده شما را موفق خواهد کرد .  

بسیاری از جوانان با دیدن برنامه های تلویزیونی و تبلیغات کاذب جنسی و یا وارد شدن به تارنماهای گوناگون جنسی ، از پا در آمده اند و در گرداب عاطفه افتاده اند . بنابراین باید واقعا بدانید چه دوستانی انتخاب و وارد خانه خود می کنید .  

 

نوجوانان و جوانان باید در ادامه تحصیلات خود پشتکار باشند تا بتوانند در آینده شغل مورد علاقه خود را پیدا کنند . اصول کتاب مقدس را در نظر بگیرند : « همه چیز را بیازماید و عالی ترین آناه را انتخاب کنید . » ( فیلیپیان 1 : 9 و 10 )  قدر خود و والدین خود را بدانید تا مستحکم در برابر طوفانهای زندگی مقاوم بمانید .  

 

جنگ سر کلاس درس

 

دانش آموزان در باره آموزگار خود می گویند : « آقای معلم فکر میکرد ما همگی به او اعلام جنگ داده ایم و میخواست خوب خدمتمون برسه . او آدم شکاکی بود . » با وجود این ، بسیاری از آموزگاران فکر میکنند که حق دارند کمی بدگمان یا به قول این دانش آموزان ، " شکاک " باشند . 

همانطوریکه کتاب مقدس پیشگویی کرده است که " ما در دوران سختی " زندگی میکنیم و دانش آموزان ، اغلب « ناپرهیز و بی مروت و متنفر از نیکویی » می باشند . به این علت " اخبار ایالات متحده و گزارش دنیا " نقل میکند : 

« در بسیاری از مدارس واقع در نواحی شهری ، آموزگاران همواره از این هراس دارند که مورد خشونت قرار گیرند . » 

 

رونالد بتس ، که خود آموزگار است میگوید : « بچه ها وظیفه خود می دانند که به آموزگاران خود گوشه و کنایه بزنند و آنان را تحت فشار روحی قرار دهند تا طاقت و تحملشان تمام شود بعدا شروع به پرخاشگری می کنند . » از این رو آموزگار نیز برای کنترل خود و کلاس درس مجبور به تند خویی میکند . حساب کنید چقدر انرژی برای ساکت کردن یک کلاس پرخاشگر به حدر میرود. 

آیا تو دانش آموز گرامی و همکلاسی هایت در اذیت و آزار رساندن به آموزگاری شرکت داشته اید ؟ اگر جوابتان مثبت است در این صورت نباید از واکنش معلم خود متعجب شوی !  

 

توجه داشته باشید که به دلیل جو عدم احترام و اضطراب آمیزی که در بعضی مدارس به وجود آمده است قابل درک است که تعدادی از آموزگاران عکس العمل بیش از حد از خود نشان داده ، دانش آموزان را به سختی تنبیه میکنند . " کتاب راهنمای خانواده در خصوص نوجوانان " شرح میدهد : « دانش آموزانی که ظاهرا با رفتار خود عقاید آموزگاران را حقیر می شمارند ، معمولا خودشان نیز مورد تحقیر قرار میگیرند . » بله ، اغلب این شاگردان هستند که محیط کلاس درس را به میدان جنگ تبدیل میکنند ، از این رو آموزگار موضع خصمانه میگیرد .  

همچنین اثرات رفتار بی رحمانه دلقکهای کلاس را در نظر بگیرید ، والری ، جوان بدون مبالغه تعریف میکند که چگونه جوانان آموزگاران موقت را مورد " آزار و شکنجه روحی " قرار میدهند . رونالد بتس ، می افزاید : « شاگردان کلاس به طرز بی رحمانه ای آنقدر موجب دردسر آموزگاران موقت میشوند و آنان را اذیت میکنند تا اعصابشان بکلی خرد میشود . » 

 

دانش آموزان دوست دارند که ادای مثلا دست و پا چلفتی ها  را در بیاورند تا کلاس رویه طبیعی خود را از دست بدهد . یا اینکه مرتبا کتابهای درسی خود را به زمین میاندازند تا جو سر و صدا را بیشتر کنند . بهمین سبب اینگونه بی احترامها باعث میشود تا آموزگار واکنش سریع و شکاکی از خود نشان بدهد . حال دانش آموزانی هم هستند که در این جنگها شرکت نمی کنند و مایلند که واقعا چیزی بیاموزند . آنها هم در بعضی مواقع مورد سرزنش همکلاسیهای خود نیز قرار میگیرند .  

 

حال چه باید کرد ؟ اگر شاگردی فکر میکند که آموزگارش با او نامنصفانه رفتار کرده است باید با آموزگار خود محترمانه صحبت کند . چون وظیفه یک آموزگار ارشاد جوانان مدرسه است و هیچ تبعیضی نباید صورت گیرد . آموزگاران هم باید در مراحل حساس و جنگی یک کلاس درس ، بلافاصله رئیس مدرسه را در جریان بگذارند و خودشان نباید حکم قاضی بلند پایه ای را بازی کنند چون جو کلاس درس بطور کلی بهم می ریزد . ناگفته نماند که معلمین میتوانند در بسیاری از مواقع با صبر و احترام بر کلاس درس کنترل داشته باشند .  

بنابراین باید اذعان کرد که تمام مسائل بغرنج و پیچیده پایان خوشی ندارند . بعضی اوقات ، تنها کاری که از دست دانش آموزان بر می آید اینست که تحمل کنند و از محیط مقدس درسی استفاده ببرند و سعی کنند تا به همکلاسیهای شلوغ خود گوشزد کنند . شاید امسال بتوانید در هر شرایط با آموزگاران خود کنار آئید و بدانید که آموزگاران هم با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکنند . آنها هم از پوست و گوشت و استخوان درست شده اند  و وظیفه ارشادی دارند و باید با احترام با آنان برخورد کرد . موفق باشید .  

چطور میتوانم با معلمم کنار بیایم ؟

 

 

 

  

معلم بی انصاف را نمیتوانم تحمل کنم . این گفته جوانی است که مرتب از معلم خود ایراد میگیرد ، موضوع چیست و چرا اغلب جوانان از معلمین خود دلخورند . در سنجشی که در سال 1981 از 160000 دانش آموز آمریکایی به عمل آمد ، 76 در صد از آنان گفتند که معلمشان به نحوی میان شاگردان استثنا قائل میشود ! 

وقتی دانش آموزان انتظار دارند در آزمایشات یا امتحانات نمره خوبی بگیرند ولی آموزگار نمره بدی به آنان میدهد ، آزرده و ناراحت میشوند و به این صورت حق امتیاز دانش آموز مختل میگردد . در بعضی موارد هم دیده شده است که آموزگار ، دانش آموزان را بیش از حد بطور نابجا و یا ظاهرا از روی تعصب نژادی و یا مذهبی تنبیه میکند ، دانش آموزان می رنجند . از طرفی هم این دانش آموزان وقتی می بینند که  آموزگار به عزیزدوردونه های خود امتیاز خاصی میدهد ، بیشتر می رنجند و عصبانی میشوند . 

 

باید اذعان کرد که آموزگاران از اشتباه مبرا نیستند و خطا میکنند . آنان هم مثل دیگران رفتار خاص و مشکلات خود را دارند ، آنان حتی در بعضی از موارد از خود تعصب نشان میدهند . لذا ، اگر درس کتاب مقدس را در ذهن خود داشته باشیم که میگوید : در دل خود به زودی خشمناک مشو    ، که هشداری است برای همه انسانها ، حتی برای معلمین متعصب ، آنوقت با شکیبایی راه حل مناسبی پیدا خواهید کرد . ولی خشم و ستیز و دلخوری از معلم کار بجایی نمیرسد . 

 

یک روز جوانی بنام  فریدون ، دید که آموزگارش با همه، اوقات تلخی میکند ؛ فریدون محترمانه با آموزگار خود صحبت کرد و متوجه علت بدخلقی او شد . آموزگار فریدون توضیح داد : « امروز صبح ماشینم بازی درآورد . توی راه که می آمدم ، موتور ماشن جوش آورد و روی این حساب دیر به مدرسه رسیدم .»  این یکی از مشکلات معمولی اشخاص است . حال بر دوش معلمین فشار خاصی دیگری سنگینی میکند آنهم جلب توجه کردن به تمام دانش آموزان است و اگر معلمی سوگلی یا عزیزدوردونه ای دارد نه بخاطر اینکه این دانش آموزان بخصوص دانشمند هستند بلکه آنان کار معلم را سبک کرده اند . یعنی اینکه آنان بمعلم گوش میدهند و همراه درسهای او هستند .  

معلم از اینکه باید بدانش آموزان حواس پرت مرتب پرخاش کند آزرده خاطر میشود . ولی با این حال وظیفه آموزگاران بر این است که با جدیت توجه بعضی از دانش آموزان جوان خود را که " معمولا به چیزهای دیگری بغیر از درس فکر میکنند " به خود جلب نمایند . آنان با جوانانی کم حوصله و دمدمی مزاج سر و کار دارند که فوری حواسشان پرت میشود و معمولا هم عادت ندارند بیشتر از 15 دقیقه بر روی مسئله ای تمرکز کنند . "  

بنابراین ، جای تعجب نیست که یک آموزگار توجه خود را بیشتر صرف شاگردی میکند که به درس او گوش میدهد و در مطالعه دروس جدیت میکند و به معلم نیز احترام میگذارد . پس وظیفه هر شاگرد مدرسه اینست که باید به رفتار خود در محیط مدرسه و کلاس درس توجه کند و خود را محک بزند و ببیند در چنته خود چه دارد و بی خودی به داوری نه نشیند . در آینده از جنگ و دعوا در محیط مدرسه صحبت خواهیم کرد .. تا آن موقع کمی صبور باشید .

بسیاری از جوانان مورد اذیت و آزار همسالان خود قرار میگیرند !

بسیاری از جوانان در محیط مدرسه همدیگر را آزار میدهند و این نوع اذیت را تفریح قلمداد میکنند حتی در بعضی مواقع جوانان رفتار زشتی از خود نشان میدهند . یکی از مولفین نشریه « درد رشد در کلاس درس » تعریف میکند : " در کلاس نهم ، شخصی کوتاه قدی بود که کوتوله کلاس بود . توی دبیرستان اگر آدم زرنگی می بود هم کلاسیهای او ، او را بیچاره میکردند . چونکه هم کوتوله بود و هم زرنگ ، از اینرو به او  حسادت میشد . او را با عنوانهایی مانند ، باباقوری ، لغتنامه سیار و یا حرفهای رکیک آزار میدادند  در بعضی مواقع کتک هم میخورد . " نویسنده نشریه « تنهایی بچه ها »می افزاید : " دانش آموزان بخصوص بچه هایی را که نقص عضو ، لکنت کلام ، ترکیب یا رفتار خاصی دارند مورد اذیت و آزار قرار میدهند . "  

 

حال چکار باید کرد تا کتک نخورد    

بسیاری از دانش آموزان میگویند : آدم پایش را که توی مدرسه میگذاره باید با زندگی خداحافظی کنه ! با وجود این ، حمل کردن سلاح ، حماقت محض است و موجب دردسر خواهد شد . اما چگونه میتوان از خود حفاظت کرد ؟ 

*دوری کردن از مکانهای خطرناک ! در بعضی مدارس راهروها ، پله ها و رختکن ها واقعا مکانهای خطرناکی هستند . همچنین اماکنی چون توالت و دستشویی معمولا محل دعوا و یا استعمال مواد مخدر شده اند و به این دلیل بسیاری از دانش آموزان از این مکانها استفاده نمیکنند . 

 

*در انتخاب معاشر باید دقت کرد ! دلیل اینکه پای بعضی از جوانان به دعوا و زد و خورد کشیده میشود اغلب اینست که با اشخاص ناباب معاشرت میکنند . البته اگر به همکلاسی های خود بی محلی کنی ، ممکن است آنان نسبت به تو احساس بیگانگی کنند و یا حتی امکان دارد خشم آنان را برانگیزی . اما اگر با آنان رفتار دوستانه و محترمانه داشته باشی ، احتمال بیشتری میرود که تو را بحال خودت گذاشته و برایت ایجاد مزاحمت نکنند . 

 

*از دعوا کردن اجتناب کن ! مواظب باش تا دیگران را به خشم نیاوری . اینرا بدان حتی اگر در کشمکش یا دعوایی پیروز شوی مطمئن باش که حریفت در فرصت مناسب دیگری تصفیه حساب خواهد کرد . بنابراین ، ابتدا سعی کن با صحبت مسالمت آمیز از بروز دعوا اجتناب کنی و اگر صحبت مسالمت آمیز موثر واقع نشد صحنه را ترک کن حتی در صورت لزوم پا به فرار بگذار تا کار به خشونت نکشد . این مثل را همیشه بخاطر بسپار که : سگ زنده از شیر مرده بهتر است . 

 

*صحبت کردن با والدین خود ! نشریه " تنهایی بچه ها " نقل میکند : « جوانان بندرت اوضاع اضطراب آور درون مدرسه را برای والدین خود تعریف میکنند ، زیرا واهمه دارند و می ترسند که مبادا والدین ؛ آنانرا بزدل و ترسو بخوانند و بگویند که زور را باید با زور جواب داد احمق !  و بهمین شکل مورد سرزنش والدین خود قرار گیرند . » ولی با وجود تمام این حرفها تنها راه پایان دادن به بعضی از مشکلات اغلب دخالت والدین لازم است .  

*به خدا دعا کن ! اگر به خدای متعال معتقد هستی به او دعا کن تا ترا از هر گرفتاری رهایی دهد. به او دعا که حکمت و قدرت استقامت میدهد . به خدای حق دعا کن تا دهان دشمنانت را ببندد . به او دعا کن که درونت را مملو از روح خود کرده است به خداوند خدا دعا کن تا بتوانی آرامش و صلح را برقرار کنی . پاینده باشید .

آیا نحوه غصه خوردن من طبیعی است ؟

امیر روز مرگ پدرش را بیاد میآورد و میگوید : « خیلی جا خورده بودم .... مدام بخودم میگفتم ، مرگ پدرم نمیتونه حقیقت داشته باشه . » شاید در حال حاضر یکی از عزیزان شما هم در گذشته باشد ؛ یکی از والدین شما ، برادر و یا خواهر ، یا حتی دوست نزدیک شما ، در قید حیات نباشد . امکان دارد علاوه بر احساس غم ، احساس عصبانیت هم بشما دست بدهد . از طرفی گیجی و حیرت و ترس نیز شما را احاطه میکند . هر چه سعی می کنید جلوی اشکهای خود را بگیرید قادر نیستید . 

 در واقع ، عکس العمل و واکنش عاطفی در هنگام مرگ یک عزیز ، امری کاملا طبیعی است . حتی عیسی مسیح نیز وقتی شنید که یکی از دوستان صمیمی او مرده است " اشک از چشمانش سرازیر شد و از دل آهی کشید . " با دانستن اینکه دیگران هم زمانی احساس شما را داشته اند ، احتمالا بهتر خواهید توانست بر غم و اندوه خود فائق آئید . 

 

انکار واقعه    

ابتدا ممکن است مات و مبهوت شوید . شاید در دل خود آرزو کنید که همه اینها فقط کابوس باشد و کسی آمده شما را از خواب بیدار کند ، آنوقت چشم باز میکنید و می بینید که هیچ اتفاق ناگواری نیفتاده است . افراد عزادار و داغدیده معمولا واقعه مرگ را انکار میکنند . آنان شاید فکر کنند که احتمال دارد ناگهان شخص متوفا را در خیابان ، اتوبوس یا مترو ببینند .  

تشابهات و اتفاقات زودگذری ممکن است این امید را در دل آنان بوجود آورد که واقعه مرگ عزیزشان ، خیال و کابوسی بیش نبوده است . بخاطر داشته باشید که خداوند انسان را برای زندگی کردن خلق کرد ، نه برای مردن . از این جهت ، کاملا طبیعی است که ما نمیتوانیم مرگ را به پذیریم . 

 

احساسات خود را با دیگران در میان بگذارید

 دکتر ارل گرلمن ، توصیه میکند : « این به تنهایی کافی نیست که به احساسات متعارض خود پی ببریم بلکه باید آشکارا با آنها دست و پنجه نرم کنیم ... اکنون زمانی است که فرد احساسات خودش را به شخص دیگری بگوید . » بلی ، الان وقت آن نیست که از دیگران دوری نموده ، خودتان را منزوی کنید ، بخصوص اگر فرد جوان باشد . 

دکتر گرلمن می گوید : اگر کسی این واقعیت غم انگیز [ مرگ ] را انکار نماید " فقط زمان درد و رنج را طولانی تر میکند و روند غصه خوردن را به تاخیر می اندازد . " او پیشنهاد میکند : « شخصی را پیدا کنید که با کمال میل به حرفهایتان گوش کند یعنی دوستی که میداند و می فهمد که احساسات شما ، عکس العملی طبیعی در برابر غم و اندوهی فراوان است . »  

 

امیدی که قوت قلب می بخشد  

کتاب مقدس این دلداری را بما مسیحیان میدهد و امیدوارم که قوت قلب شما هم بشود : « زیرا خدا روزی را معین فرمود که جهان را با راستی و درستی بوسیله شخصی که برگزیده خود اوست یعنی عیسی مسیح ، داوری فرماید و برای اثبات این حقیقت او را پس از مرگ زنده کرد . »  

کتاب مقدس بما امید میدهد که مردگان از مرگ خواهند برخاست ولی این امید ، غم و اندوه ما را منفی نمیکند . شما هرگز عزیز خود را فراموش نخواهید کرد . با وجود این ، وعده های کتاب مقدس به بسیاری از انسانهایی که عزیزان خود را از دست داده اند تسلی خاطر داده و به این سبب ، درد و اندوه شان تدریجا تبدیل به امید شده است .  

  

 

چرا من اینقدر خجالتی هستم ؟

خجالت 

 

خجالت چیست ؟ یعنی احساس ناراحتی کردن و معذب بودن نزد دیگران ، مثلا بین اشخاص غریبه ، جنس مقابل یا حتی دوستان . خجالت خودآگاهی مفرطی است که شخص را بر طریقهای گوناگون تحت تاثیر قرار میدهد . بعضی اشخاص احساس شرمندگی میکنند ؛ ساکت و منزوی چشمان خود را به زمین میدوزند ، و اگر بخواهند حرفی بزنند تپش قلبشان شدت می یابد و زبانشان بند می آید . بعضی دیگر آرامش و خونسردی خود را از دست میدهند و پرحرفی میکنند . 

 

عده دیگری هم نمیتوانند فکری را اظهار کرده ، عقاید و خواسته های خود را بیان کنند . در واقع ، باید گفت که تا حدی خجالتی بودن خوب است . خجالت در رابطه مستیقیم با فروتنی و تواضع می باشد و یکی از انتظارات خدا از ما اینست که در حضور او با فروتنی سلوک نمائیم و او اشخاص متواضع و فروتن را تحسین میکند . ( کتاب میکاه 6 : 8 )  

 

علاوه بر دانایی و تواضع همچنین پرهیز از سلطه جویی و تند خویی ، فواید دیگری نیز دارد . مردم برای اشخاص خجالتی ارزش قائل هستند چرا که معمولا اشخاص خجالتی به حرف دیگران بخوبی گوش میدهند . اما چنانچه خجالت مانع پشرفت و توانایی شود و تاثیر مضر بر احساسات و افکار بگذارد ، آنوقت باید فکری به حال آن کرد ! 

 

چگونه احساس خجالت بر زندگی شخص تاثیر میگذارد ؟ 

 

اگر شخص خجالتی خودش را منزوی کند و با دیگران صحبت نکند و یا آنقدر بفکر مسائل شخصی خودش باشد که متوجه اطرافیانش نشود ، ممکن است دیگران فکر کنند که این شخص انسان مغرور و پرافده ، بدخلق ، بی حوصله ، بی توجه و بی اعتناست . و بدین صورت باعث دور شدن اطرافیان از خودش شود . خلاصه میتوان گفت که انگار شخص خودش را در زندان خجالت حبس کرده است و کلید در زندان را هم دور انداخته است و به این شکل فرصتهای خوبی را از دست میدهد . 

 

فائق آمدن بر خجالت   

 

شخص خجالتی میتواند با تلاش و گذشت زمان تغییراتی در رفتار خود ایجاد نماید . اول از همه ، نگران قضاوت دیگرا نباشد مثلا اگر شخصی بخاطر خجالتی بودن کسی او را به مسخره بگیرد مطمئن باشید که آن شخص کمبودهایی در زندگی خودش دارد . بقول کتاب مقدس امثال فصل 11 آیه 12 که میفرماید : « کسی که همسایه خود را حقیر شمارد ناقص العقل می باشد . »   برقرار کردن دوستی با کسانیکه نه از روی ظاهر بلکه بر حسب باطن شخص قضاوت میکنند ، واقعا ارزش دارد . 

 

دوم اینکه باید سعی کرد ، بطور مثبت به زندگی و اطرافیان فکر کرد . اینرا بدانید که هیچیک از افراد بشر کامل نیستند و هر کسی بنحوی ایراد و نقطه ضعفی دارد ، همینطور انسانها به طریقهای متفاوت به مسائل می نگرند و علاقه و سلیقه های آنان با یکدیگر تفاوت دارد . چنانچه شخصی با کسی اختلاف عقیده داشته باشد ، این بدان معنی نیست که آن شخص از فرد مذکور خوشش نمی آید . همچنین باید یاد گرفت که در مورد دیگران منصفانه قضاوت کرد و حرف اشخاص را نباید پوچ بی معنی شمرد.  

 

حالا به چند توصیه توجه کنید :  

 

ا - تغییر دادن در افکار و رفتار  

2 - اعمال خوب و مثبت را جایگزین افکار منفی   

3 - تعیین هدف واقعی و ارزشمند  

4 - حفظ کردن آرامش و کنار آمدن با دیگران 

5 - ازقبل آماده شدن برای هر گونه موقعیتی  

6 - طی یافتن تجربه موفق اعتماد به نفس در خود بوجود بیاور 

7 - به خود به قبولان که همیشه اختلاف نظر و اشتباه وجود دارد . 

8 - نشان دادن محبت و کمک کردن به دیگران شخص خجالتی را تقویت میکند . 

9 - پوشیدن لباس مناسب  

10 - پیشقدم شدن در ایجاد کردن رابطه نزدیک با خانواده ، دوستان . 

 

امید است که با این چند مورد ساده و کوتاه تا حدودی باعث پیشقدم شدن افراد خجالتی با دیگران شده باشد . 

احساس تنهایی مزمن

گاهی اوقات درد عذاب آور و جانفرسای تنهایی ادامه می یابد و این طور به نظر میرسد که چاره و علاجی برای آن وجود ندارد . زنی که دانش آموز دبیرستان است تعریف میکند : « چند ساله که در این منطقه به مدرسه میرم ولی در طول تمام این مدت نتوانسته ام برای خودم یک دوست پیدا بکنم ! هیچ کس از احساس من خبر نداره ، کسی هم اهمیت نمیده . » 

 

بسیاری از جوانان همانند این زن احساس تنهایی میکنند که اغلب تنهایی مزمن نامیده میشود . این احساس جدی تر و حادتر از احساس تنهایی موقت میباشد . در واقع بنا به گفته محققین " فرق میان این دو ، مانند فرق میان سرماخوردگی معمولی و ذات الریه ( سینه پهلو ) است . " لذا ، احساس تنهایی مزمن همچون سینه پهلو علاج پذیر است ."  

 

اولین اقدامی که میتوان انجام داد این است که به علت آن پی ببریم . جوانانی که احساس تنهایی میکنند اغلب از خودشان خوششان نمی آید و احساس میکنند که دیگران نمیخواهند آنانرا همانطوریکه هستند به پذیرند . احساس تنهایی بعضی از جوانان ممکن است علتی درونی داشته باشد . احساس حقارت و عدم عزت نفس مانع میشود . محققی چنین اظهار میکند : « افرادی که بطور مزمن احساس تنهایی میکنند معمولا می گویند ، من آدم بی فایده ای هستم . بنابراین ، طریق فائق آمدن و چیرگی بر احساس تنهایی ، احتمالا این است که عزت نفس ، در خود بوجود آوری . 

 

آنچرا که کتاب مقدس " انسانیت تازه " می نامد و علائم آنهم : مهربانی ، تواضع و حلم می باشد در وجود خود پرورش بده و هم زمان با آن ، یقینا عزت نفس در تو بوجود خواهد آمد !  سپس در حالیکه یاد میگیری به خودت علاقه داشت باشی دیگران نیز مجذوب و شیفته محسنات و صفات خوب تو خواهند شد .  همانطوریکه فقط بعد از شکفتن گل میتوان تمام رنگهای آنرا دید ، دیگران هم فقط زمانی میتوانند کاملا به محسنات تو پی ببرند که حرف دلت را به آنان بزنی .