پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

دروغ گفتن مصلحتی شما را به موفقیت میرساند!


 این طرز فکر که در اغلب جوانان ناامید اعمال میشود نه تنها آنها را به مخاطره می اندازد بلکه آینده آنان را سرانجام به تباهی می کشاند . پس لابد صداقت بهترین خط مشی است ؟ آیا تاکنون وسوسه شده ای که دروغ بگویی ؟ معمولا والدین و دیگر بزرگسالان متوجه میشوند که دروغ مصلحتی و یا دروغ سیاه و خاکستری یا هر رنگ دیگری که به آن داده شود ؛ دروغ است . اگر دانش آموزی به معلم خود و یا به والدین خود و یا حتی دوستان نزدیک خود دروغ بگوید شاید در چند روزی بتواند به نتیجه دلخواهی برسد ولی وقتی دروغ برملا شد، آنوقت نه معلمی ، نه والدینی و یا نه دوست نزدیکی به آن شخص دروغگو اعتماد می کنند .


با این حال بسیاری از جوانان و بزرگسالان با علم به این موضوع که « سرانجام دروغ برملا » خواهد شد همچنان سعی می کنند چنانچه ظاهرا به نفعشان باشد دروغ بگویند ، حقیقت را تحریف نموده و یا تقلب کنند . چه در دروس خود و یا در کارهای شغلی خود . شاید شما همیشه با این  تیتر بزرگ که می گوید « هر محصلی که در درس خود تقلب کند ، فرصتهای خوب آینده را شدیدا به مخاطره می اندازد » آشنا هستید ! پس سعی کنید که صداقت را پیشینه خود سازید .


صادق بودن در مدرسه نیز ممکن است دشوار باشد . دانش آموزان اغلب احساس می کنند که دارند زیر بار تکالیف خُرد میشوند همچنین معمولا رقابت بی رحمانه درسی نیز میان دانش آموزان وجود دارد. امار نشان میدهد که در ایالات متحده آمریکا ، بیش از نیمی از دانش آموزان در تکالیف مدرسه تقلب می کنند و یا تقلب کرده اند . اما با وجود اینکه دروغ گفتن احتمالا جالب و هیجان انگیز بشمار می آید و تقلب کردن راه حل آسانی می باشد ، به نظر شما واقعا ریاکاری فایده ای دارد ؟


چرا دروغ گفتن و تقلب بی فایده است ؟ دروغ گفتن به منظور رهایی از تنبیه ،  بدست آوردن مال ، یا موفقیت در کاری شاید ظاهرا به نفع انسان باشد . اما به قول معروف که می گوید : « کسیکه به دروغ توسل کند ، رهایی نخواهد یافت . » احتمال اینکه به هر حال دروغ شخص فاش و تنبیه گردد زیاد است .

در مورد تقلب در کلاس درس چه میتوان گفت ؟ یکی از مدیران برنامه های قضایی شعبات دانشگاهی می گوید : « هر محصلی که در درس خود تقلب نماید ، فرصت تحصیل در آینده و یا یافتن شغل را شدیدا به مخاطره می اندازد. » در واقع ، خیلی از جوانان تقلب می کنند و بقول خودشان تصور می کنند که تیزبازی در می آورند و با این تصور غلط پیشرفت هایی در زندگی نصیبشان میشود ولی سرانجام چنین جوانانی تباهی و بی اعتمادی اطرافیان در پیش روی آنان خواهد بود . به این خاطره کمی دقت کنید : « جوانی در برنامه های شنا مدرسه شرکت کرد و از آنجائیکه شنا نمیدانست تصمیم گرفت که شنا کردن را بیاموزد از این رو به دستورات مربی شنای خود میبایست توجه خاصی نشان دهد تا موفقیتهایی در آموزش شنا داشته باشد .

این جوان عزیز از آنجائیکه در اغلب موارد درسی خود تقلب کرده بود تصمیم گرفت که در مدت کوتاهی شنا کردن را بیاموزد ولی مربی شنا اصرار داشت تا این جوان پایه های اولیه شنا را بیاموزد تا هنگام شنا کردن در هر شرایط طبیعی بتواند وابسطه به خودش باشد مثلا اگر در دریا شنا می کند و امواج دریا به یکباره خروشان شوند بتواند خودش را به موقوع نجات دهد ، پس تقلب کردن در هنگام فرا گرفتن شنا ، حماقت محض است ! » بعلاوه ، چه کسی دلش میخواهد کنار استخر یا دریا به ایستد و با حسرت دیگران را تماشا کند که در حال شنا کردن در آب و لذت بردن می باشند؟


تقلب کردن در دروس مدرسه ؟  در واقع ، شاید نتیجه آن ابتدا به اندازه شنا بلد نبودن اسفبار نباشد لیکن اگر دروس و مهارتهای ضروری را در مدرسه نیاموخته باشید ، در بازار کار احتمالا کلاه شخص پس معرکه خواهد بود ! در ضمن با یک مدرک فارغ التحصیلی که از راه تقلب بدست آمده باشد ، نمیتوان امرار معاش کرد . و اگر روزی با این مدرک تقلبی بتوان وارد بازار کار شد و حتی به مقامی هم رسید وناگهان دروغ و تقلب برملا شود ،  اعتماد و  آبرویی برای آن متقلب باقی نمی ماند.  بنابراین منافعی که احتمالا از راه دروغ بدست آید همچون بخار ناپایدار است . پس چقدر بهتر است که بجای دروغگویی و تقلب در زندگی تحصیلی و خانوادگی با صداقت تمام رفتار ، کردار و گفتارمان با حسن نیت باشند.


دروغ و وجدان   دختر جوانی بنام « میشل » بدروغ برادرش را به شکستن شیئی تزئینی که خیلی آنرا دوست داشت متهم کرد . اما بعدا مجبور شد در حضور والدینش به دروغ خود اعتراف کند . میشل اذعان می کند : « اکثر اوقات احساس خیلی بدی داشتم ، پدر و مادرم بمن اعتماد داشتند ولی من آنها را از خود مأیوس کرده بودم . » این واقعه بوضوح نشان میدهد که خداوند به انسان هدیه ای داده است به نام « وجدان » وجدان میشل باعث شد که او احساس تقصیر کند و این موضوع او را عذاب میداد. تا اینکه سرانجام دروغ خود را فاش کرد . البته امکان دارد که شخص به ندای « وجدان » خود اعتنایی نورزد . معهذا ، هر چه آن شخص بیشتر دروغ بگوید ، حساسیتش در برابر عمل اشتباه کمتر میشود . یعنی اینکه وجدانش طوری بی حس خواهد شد که گویی با آهنی داغ سوخته شده است .


بنابراین ، هر انسانی که بخواهد دوست خدا ، جامعه و مقامهای دولتی باشد باید خط مشی صداقت را برگزیند و تصور نکند که چون در دنیای بی صداقت زندگی می کند پس خوب است که منهم بی صداقت باشم . مثلی است که می گوید : « آنکه بی عیب سالک باشد و عدالت را به جا آورد و در دل خویش راستگو باشد. »

پرواضح است که بسیاری مواقع گفتن حقیقت کار دشواری است اما شخصی که تصمیم میگیرد حقیقت را بگوید همیشه در تمام موارد زندگی وجدانی آسوده و رابطه ای خوب و پر برکت با دوستان واقعی خویش خواهد داشت و از همه مهمتر اینکه از این امتیاز برخوردار خواهد بود که در توکل به خدا ، میهمان او باشد ! و چقدر والدینش بر او اعتماد و اطمینان عمیقی خواهند داشت پس راستگویی و صداقت همیشه بهترین خط مشی است . موفق باشید