پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

دروغ گفتن مصلحتی شما را به موفقیت میرساند!


 این طرز فکر که در اغلب جوانان ناامید اعمال میشود نه تنها آنها را به مخاطره می اندازد بلکه آینده آنان را سرانجام به تباهی می کشاند . پس لابد صداقت بهترین خط مشی است ؟ آیا تاکنون وسوسه شده ای که دروغ بگویی ؟ معمولا والدین و دیگر بزرگسالان متوجه میشوند که دروغ مصلحتی و یا دروغ سیاه و خاکستری یا هر رنگ دیگری که به آن داده شود ؛ دروغ است . اگر دانش آموزی به معلم خود و یا به والدین خود و یا حتی دوستان نزدیک خود دروغ بگوید شاید در چند روزی بتواند به نتیجه دلخواهی برسد ولی وقتی دروغ برملا شد، آنوقت نه معلمی ، نه والدینی و یا نه دوست نزدیکی به آن شخص دروغگو اعتماد می کنند .


با این حال بسیاری از جوانان و بزرگسالان با علم به این موضوع که « سرانجام دروغ برملا » خواهد شد همچنان سعی می کنند چنانچه ظاهرا به نفعشان باشد دروغ بگویند ، حقیقت را تحریف نموده و یا تقلب کنند . چه در دروس خود و یا در کارهای شغلی خود . شاید شما همیشه با این  تیتر بزرگ که می گوید « هر محصلی که در درس خود تقلب کند ، فرصتهای خوب آینده را شدیدا به مخاطره می اندازد » آشنا هستید ! پس سعی کنید که صداقت را پیشینه خود سازید .


صادق بودن در مدرسه نیز ممکن است دشوار باشد . دانش آموزان اغلب احساس می کنند که دارند زیر بار تکالیف خُرد میشوند همچنین معمولا رقابت بی رحمانه درسی نیز میان دانش آموزان وجود دارد. امار نشان میدهد که در ایالات متحده آمریکا ، بیش از نیمی از دانش آموزان در تکالیف مدرسه تقلب می کنند و یا تقلب کرده اند . اما با وجود اینکه دروغ گفتن احتمالا جالب و هیجان انگیز بشمار می آید و تقلب کردن راه حل آسانی می باشد ، به نظر شما واقعا ریاکاری فایده ای دارد ؟


چرا دروغ گفتن و تقلب بی فایده است ؟ دروغ گفتن به منظور رهایی از تنبیه ،  بدست آوردن مال ، یا موفقیت در کاری شاید ظاهرا به نفع انسان باشد . اما به قول معروف که می گوید : « کسیکه به دروغ توسل کند ، رهایی نخواهد یافت . » احتمال اینکه به هر حال دروغ شخص فاش و تنبیه گردد زیاد است .

در مورد تقلب در کلاس درس چه میتوان گفت ؟ یکی از مدیران برنامه های قضایی شعبات دانشگاهی می گوید : « هر محصلی که در درس خود تقلب نماید ، فرصت تحصیل در آینده و یا یافتن شغل را شدیدا به مخاطره می اندازد. » در واقع ، خیلی از جوانان تقلب می کنند و بقول خودشان تصور می کنند که تیزبازی در می آورند و با این تصور غلط پیشرفت هایی در زندگی نصیبشان میشود ولی سرانجام چنین جوانانی تباهی و بی اعتمادی اطرافیان در پیش روی آنان خواهد بود . به این خاطره کمی دقت کنید : « جوانی در برنامه های شنا مدرسه شرکت کرد و از آنجائیکه شنا نمیدانست تصمیم گرفت که شنا کردن را بیاموزد از این رو به دستورات مربی شنای خود میبایست توجه خاصی نشان دهد تا موفقیتهایی در آموزش شنا داشته باشد .

این جوان عزیز از آنجائیکه در اغلب موارد درسی خود تقلب کرده بود تصمیم گرفت که در مدت کوتاهی شنا کردن را بیاموزد ولی مربی شنا اصرار داشت تا این جوان پایه های اولیه شنا را بیاموزد تا هنگام شنا کردن در هر شرایط طبیعی بتواند وابسطه به خودش باشد مثلا اگر در دریا شنا می کند و امواج دریا به یکباره خروشان شوند بتواند خودش را به موقوع نجات دهد ، پس تقلب کردن در هنگام فرا گرفتن شنا ، حماقت محض است ! » بعلاوه ، چه کسی دلش میخواهد کنار استخر یا دریا به ایستد و با حسرت دیگران را تماشا کند که در حال شنا کردن در آب و لذت بردن می باشند؟


تقلب کردن در دروس مدرسه ؟  در واقع ، شاید نتیجه آن ابتدا به اندازه شنا بلد نبودن اسفبار نباشد لیکن اگر دروس و مهارتهای ضروری را در مدرسه نیاموخته باشید ، در بازار کار احتمالا کلاه شخص پس معرکه خواهد بود ! در ضمن با یک مدرک فارغ التحصیلی که از راه تقلب بدست آمده باشد ، نمیتوان امرار معاش کرد . و اگر روزی با این مدرک تقلبی بتوان وارد بازار کار شد و حتی به مقامی هم رسید وناگهان دروغ و تقلب برملا شود ،  اعتماد و  آبرویی برای آن متقلب باقی نمی ماند.  بنابراین منافعی که احتمالا از راه دروغ بدست آید همچون بخار ناپایدار است . پس چقدر بهتر است که بجای دروغگویی و تقلب در زندگی تحصیلی و خانوادگی با صداقت تمام رفتار ، کردار و گفتارمان با حسن نیت باشند.


دروغ و وجدان   دختر جوانی بنام « میشل » بدروغ برادرش را به شکستن شیئی تزئینی که خیلی آنرا دوست داشت متهم کرد . اما بعدا مجبور شد در حضور والدینش به دروغ خود اعتراف کند . میشل اذعان می کند : « اکثر اوقات احساس خیلی بدی داشتم ، پدر و مادرم بمن اعتماد داشتند ولی من آنها را از خود مأیوس کرده بودم . » این واقعه بوضوح نشان میدهد که خداوند به انسان هدیه ای داده است به نام « وجدان » وجدان میشل باعث شد که او احساس تقصیر کند و این موضوع او را عذاب میداد. تا اینکه سرانجام دروغ خود را فاش کرد . البته امکان دارد که شخص به ندای « وجدان » خود اعتنایی نورزد . معهذا ، هر چه آن شخص بیشتر دروغ بگوید ، حساسیتش در برابر عمل اشتباه کمتر میشود . یعنی اینکه وجدانش طوری بی حس خواهد شد که گویی با آهنی داغ سوخته شده است .


بنابراین ، هر انسانی که بخواهد دوست خدا ، جامعه و مقامهای دولتی باشد باید خط مشی صداقت را برگزیند و تصور نکند که چون در دنیای بی صداقت زندگی می کند پس خوب است که منهم بی صداقت باشم . مثلی است که می گوید : « آنکه بی عیب سالک باشد و عدالت را به جا آورد و در دل خویش راستگو باشد. »

پرواضح است که بسیاری مواقع گفتن حقیقت کار دشواری است اما شخصی که تصمیم میگیرد حقیقت را بگوید همیشه در تمام موارد زندگی وجدانی آسوده و رابطه ای خوب و پر برکت با دوستان واقعی خویش خواهد داشت و از همه مهمتر اینکه از این امتیاز برخوردار خواهد بود که در توکل به خدا ، میهمان او باشد ! و چقدر والدینش بر او اعتماد و اطمینان عمیقی خواهند داشت پس راستگویی و صداقت همیشه بهترین خط مشی است . موفق باشید

چگونه وزنم را کنترل کنم ؟

من چگونه می توانم کنترل وزن داشته باشم؟

مثلی است که میگوید : " مرد ، معتدل در عادات خود است."  این موضوع به عادات غذا خوردن شما  صدق می کند. پس لطفا سعی کنید این پیشنهاد را بخوانید :گوش دادن به معده خود . "جولیا 19 ساله می گوید : من قبلا کالری را میشمردم می دیدم چه مقدار کالری وارد معده ام میشود . "  در حال حاضر هنگامیکه می بینیم که گرسنه نیستم غذا یا چیزی مشابه نمیخورم ."   برخی از جوانان مانند پیتر 21 ساله  نظر دیگری در باره کنترل وزن دارند او میگوید : من با نه نوشیدن نوشابه  مقدار وزنم  را کم کردم ، فقط در عرض یک ماه وزنم بسیار تغییر کرد ، توصیه من به جوانان اینست که غذا را بدون نوشابه میل کنند و اگر تشنه میشوند آب بهترین نوشابه هاست .  

آرین، 19 ساله می گوید : جوانانیکه میخواهند وزنی متناسب داشته باشند باید مرتب غذای مناسب بخورند و نباید تصور کنند که اگر در روز غذا نخورند وزنشان پائین می آید ! اگر شما  بخودتان گرسنگی بدهید خودتان را در معرض خطر جدی قرار میدهید .بنابراین برای کنترل وزن باید مرتب از مواد خوب غذایی ، ورزش متناسب ، پیاده روی بمدت حداقل 35 دقیقه در روز ، استفاده کنید .

 دختری بنام کاترین می گوید : "من یک نوجوان دارای اضافه وزن  بالا بودم ، و این آخرین چیزی بود که می خواستم . این موضوع مرا بسیار غمگین میکرد ، وزنم آنقدر بالا بود که نمیدانستم چکار کنم تا از اینهمه اضافی وزن خلاص شوم ، احساس میکردم تمام وجود در بدنم زندانی است  . سپس با جستجو در باره روشهای مناسب رژیم غذایی سرانجام با خرید یک کتاب در باره یک رژیم غذایی مناسب و اصول اساسی تغذیه ، مشاوره صحیح ، ورزش توانستم به وزن دلخواهی بر گردم درسته که خیلی طول کشید تا به وزن مناسبی برسم ولی ارزشش را داشت . برای اطلاعات بیشتر با این سایت وارد شوید.

http://emri.tums.ac.ir/pages/mainPage.asp?I=63922I02

  

آزار و اذیت های جنسی جوانان

جوانان می پرسند : اگر مورد آزار و اذیتهای جنسی قرار گیرم چه کنم ؟

آزار جنسی به چه معنا : شوخی های جنسی ، نوازش و بوئیدن موی سر جوانان و خانمها ، دست کشیدن به بدن خانمها ، در بدترین شرایط  تجاوز .این روند غیراخلاقی مربوط به جامعه خاصی نیست بلکه در تمامی جوامع دنیا گزارش شده است .

هنگامیکه شما با این پدیده غیراخلاقی روبرو میشوید باید صریحا و محکم از خود عکس العمل نشان دهید و عمل ناشایست را متوقف کنید و موضوع را با والدین خود مطرح نمائید . شما نباید به هیچ عنوان  اجازه بدهید که افرادی با نیت بد شما را مورد اهانت قرار دهند . معمولا آزارهای جنسی بصورت شوخی برگزار میشوند سپس در خلوت مورد تعرض .

حال با هم به چند مورد می پردازیم . طبق بررسی ها اغلب شوخی های جنسی در محل کار آغاز میشوند سپس به اتاق خواب کشیده میگردند حال دلخواه و یا ناخواسته ؛ برای جلوگیری از این گونه تعرض جنسی باید از همان ابتدا نشان دهید که راغب به شنیدن شوخی های جنسی نیستید و اگر طرف مقابل چه مرد و یا چه زن به اخطار شما توجهی نکرد باید مراتب را با رئیس کارتان در میان بگذارید ! حال اگر شوخی کننده جنسی خود کارفرمای شما باشد باید مراتب را با سندیکای کارتان در میان بگذارید .

در برخی موارد اذیت های جنسی میتواند بصورت نوازش موی سر یا دست گذاری بر شانه فرد مونث باشد ، شاید این عمل در مرحله اول بی غرضانه جلوه کند ولی ادامه آن  کار را به جاهای باریک می کشاند که بهترین واکنش اینست که محترما به دوست آزار دهنده بگوئید که از این کار او خوشتان نمی آید .

لطفا به این خاطره توجه کنید : شهلا دختر جوان و زیبایی که فقط 20 سال داشت آینده ای برای خود درست کرده بود و نقشه هایی برای زندگیش داشت ، او در محل کار خود از همه کارکنان جوانتر بود. یکی از همکاران شهلا مرد 30 ساله ای  بود که خیلی طبع شوخی داشت و همیشه در بسیاری از مواقع با شوخهای جنسی همکاران خود را میخنداند و به شهلا نیز محبت میکرد تا اینکه شهلا متوجه شد محبت های این همکار 30 ساله خارج از پاداش  نیست .

روزی در خلوت دوست 30 ساله شهلا از او خواست کاری غیر منتظره ای انجام دهد یعنی با او همبستر شود  چون مدتهای زیادی است که عاشق شهلا شده است ! شهلا که هدف اولیه همکار خود را برادرانه تصور میکرد واکنش شدیدی از خود نشان داد که تمام همکاران شهلا متوجه جریان شدند . از این رو رئیس شرکت آن مرد 30 ساله مزاحم را از آن دستگاه اخراج کرد .  

چشم پوشی از آزار جنسی : کارشناسان امور جنسی می گویند اگر فردی که مورد آزار و اذیت جنسی شده است  به این عمل زشت اعتراض نکند وضعیت بدتر میشود . کارشناسان می گویند ؛ اشخاصی که مورد اذیت جنسی قرار میگیرند باید مودبانه اما محکم  بگویند که از اینکار خوششان نمی آیند  درغیر این صورت وضعیت بدتر و بدتر خواهد شد .

اگر شخص آزار دهنده جنسی شما را تهدید کرد که مثلا " اگر این موضوع را به کسی بگویی تو را می کشم ! " باز شما دختر یا پسر جوان نباید از تهدیدهای شخص آزار دهنده بترسید بلکه مراتب را باید با خانواده  خود یا مراجع دولتی مانند پلیس حتما و حتما در میان بگذارید ، تا این ننگ از میان برداشته شود .

لطفا به این خاطره توجه کنید : دختری می گوید ، هنگامیکه در کلاس ششم بودم با دو دختر همسن و سال خود آشنا شدم از این بابت خوشحال بودم که دوستانی پیدا کردم ولی یکی از این دخترها همجنسگرا بود ، روزی او از من خواست تا بیشتر با او باشم چون از من خوشش آمده و میخواهد با من عشقبازی کند . من یکه خوردم که چطور یک " دختر این چنین به دختر دیگری " ابراز عشق می کند !؟ من بلافاصله او را کنار زدم و گفتم من اهل عشقبازی با دخترها نیستم . این موضوع را خواستم با اولیای مدرسه در میان بگذارم ولی دوست دیگرم مرا از این کار بازداشت . ولی گوشزد کردم که اگر یک بار دیگر این دختر مزاحم من بشود حتما موضوع را با اولیای مدرسه در میان خواهم گذاشت .

حال به نظر شما این دختر می بایست موضوع را با اولیای مدرسه در میان می گذاشت ؟

کارشناسان می گویند : در هر شرایطی باید موضوع برملا شود و نباید مسئله را کتمان کرد تا بچه های دیگر مدرسه  حفظ شوند پدر و مادر و معلمان می توانند از شما در مقابل هر گونه آزار و اذیت جنسی  در محیط مدرسه ، حمایت کنند .

این مختصری از اتفاقاتی که برای بچه های مدرسه یا اشخاص بالغی که در پیرامون این دنیای خاکی ، انجام میشود بود . این روند زشترین عادت و بیماری  است که برخی از آقایان  دارند . عمل  چنین افرادی مورد قبول جامعه مدرن و پیشرفته با فرهنگ  نیست . متاسفانه در اخبار برخی از کشورهای اروپایی  می خوانیم که افرادی از کشورهای خاورمیانه دید بدی نسبت به خانمهای اروپایی دارند و هنگامیکه خانمی از کنار این آقایان رد میشود با " متلک رکیک و یا انگولک " مواجه میشود . از طرفی گفته میشود که  پلیس توانسته با دوربین های مخفی  آقایانی که خانمها را مورد آزار جنسی قرار میدهند شناسایی کند و آنان را  به غرامت ها سنگین محکوم نماید .

بنابراین ، برای از بین بردن اینگونه طرز تفکر و بیماری این اشخاص مزاحم و بی فرهنگ ، صحبت کردن با والدین ، اولیای مدرسه و مراجع قانونی کمکی میشود تا این دسته افراد  تحت مراقبت و مداوا قرار گیرند .  

 

 

 

   

 

 

ایجاد ارتباط با نوجوانان خود

 

خانواده ای میگوید : پیش از این ، گفتگو با پسرمان بسیار آسان بود ولی حالا که به سن 16 سالگی رسیده ما نمیدانیم در فکرش چه میگذرد . پسرمان خودش را در اتاقش حبس می کند و اصلا با ما حرف نمی زند . ( میریام از کشور مکزیک )

والدین دیگری از کشور استرالیا میگویند : قبلا فرزندانمان مشتاق شنیدن حرفهایمان بودند و هر چه می گفتیم برایشان جالب بود اما اکنون که به سنین نوجوانی رسیده اند فکر می کنند دنیای آنان دنیای دیگری است که ما کاملا با آن غریبه بوده ایم .( اسکات از استرالیا )

اگر شما هم نوجوانی در خانه دارید به احتمال قوی گفته های بالا حرف دل شما هم هست . شاید در گذشته گفتگو و ارتباط با فرزندتان مانند شاهراهی دوطرفه بود ، اما امروزه بیشتر شبیه کوچه ای بن بست است . مادری از کشور ایتالیا میگوید : « وقتی پسرم کوچک بود مجال نمیداد و مرا با سئوالاتش بمباران میکرد ، اما حالا من هستم که باید برای حرف زدن پیشقدم شوم و از او پرسوجو کنم در غیر اینصورت روزها بدون هیچ گفتگویی میگذرد .»

شاید روزی از روزها پسر یا دختر شیرین زبان شما هم هنگامیکه به سن نوجوانی و جوانی رسید کم حرف و سرد شود . ولی باید بگویم که اینطور نیست ، اگر نوجوانان  برخی از خانواده ها دچار بحران میشوند دلیل ندارد که همه خانواده ها دچار این بحران شوند . طبق بررسی های موجود در برخی از خانواده ها جوانان آنان دچار یک نوع بحران سنی ( بلوغ ) یا بحران عاطفی ، روانی ، جسمی میشوند و نمیخواهند با والدین خود در این باره صحبت کنند . ولی در برخی موارد نوجوانان بعضی از خانواده ها مشکلی در حرف زدن با والدین خود ندارند .

ادنا ، مادری از نیجیریه می گوید : « هر موقع از دخترم درخواستی می کنم او فقط می گوید : راحتم بگذار » یا پدری از مکزیک می گوید : « ما هر روز کارمان مشاجره با پسر 16 ساله مان بود ، وقتی از او درخواست کاری میکردیم هزار عذر و بهانه میاورد که از انجام آن شانه خالی کند.» تلاش برای ایجاد ارتباط با نوجوانی که حرف نمی زند صبرو شکیبایی زیادی می طلبد . بقول معروف که می گوید : " عدم مشورت " و گفتگو نتیجه ای جز عجز و ناتوانی ندارد .

حال چرا درست زمانیکه فرزندان بیش از پیش نیاز به مشورت و گفتگو دارند از برقراری ارتباط با والدینشان عاجزند ؟ گفته میشود اغلب گفته ها و سخنان شخص انعکاسی از حالات درونی اوست . معمولا با گفتگو ، افراد را میشناسیم و در کنار آن احساسات و افکار خود را نیز نمایان میسازیم. همین نکته یعنی آشکار کردن احساسات و افکار برای نوجوانان مسئله ساز شده است . حتی گاه راحت و خوش صحبت ترین بچه ها هم در سنین بلوغ ناگهان دگرگون میشوند و به افرادی خجالتی و کمرو تبدیل میگردند.

محققین می گویند : « اغلب نوجوانان احساس می کنند همواره تمام اعمال و گفتارشان زیر نظر است ؛ مانند اینکه روی صحنه تئاتر زیر نور بی رحم نورافکن ایستاده اند و جمعیت به آنان چشم دوخته است . از این رو ، نوجوان کمرو و خجالتی بجای روبرو شدن با این احساس پرده نمایش را پائین میکشد . به این ترتیب در عالم خودش فرو میرود طوریکه والدین نمی توانند براحتی به آن وارد شوند. »

مانع دیگری که بر سر راه ایجاد ارتباط با نوجوانان بوجود میاید ، نیاز آنان به استقلال است که از آن گریزی نیست . فرزند شما در راه « رشد شخصیت » است و بخشی از این رشد آمادگی یافتن برای زندگی مستقل است . البته بدین معنا نیست که فرزند شما در سنین نوجوانی آمادگی یافته به تنهایی زندگی کند . از بسیاری جهات در این دوران او بیش از هر زمانی به کمک شما نیاز دارد . اما طبعا روند استقلال در ذهن فرزند شما سالها پیش از پختگی و بلوغ او آغاز میشود . بسیاری از جوانان ترجیح میدهند در خلوت خود به حل مشکلاتشان بپردازند ، این موضوع بخشی از روند رشد شخصیت فرزند شماست .

البته احتمالا نوجوان شما در جمع همسالانش به شیوه ای دیگر رفتار می کند . مثلا مادری از کشور مکزیک میگوید : « زمانیکه دخترم کوچکتر بود برای حل مشکلاتش پیش من میامد اما الان پیش دوستان هم سن و سال خود میرود. » اگر نوجوان شما نیز چنین رفتاری دارد تصور نکنید که  شما را کنار گذاشته است و یا دیگر شما را قبول ندارد . برعکس ، همه پرسی ها نشان میدهند که نوجوانان نصایح والدینشان را پیش از دوستانشان قبول دارند ؛ حتی اگر غیر از این ادعا کنند . اما شما والدین چگونه می توانید راه ارتباط و گفتگو را برای فرزندتان باز نگاه دارید ؟

کلیدهای موفقیت – موانع را بشکنید ! تصور کنید در شاهراهی رانندگی می کنید و مسافتی طولانی را گذرانده اید که تنها نیاز داشته اید کمی فرمان اتوموبیل را بچرخانید ، سپس ناگهان به پیچی تند میرسید . برای آنکه از جاده منحرف نشوید باید متناسب با پیچ جاده فرمان را بچرخانید و اتوموبیل را کنترل کنید . وضعیت شما زمانی که فرزندتان به سن نوجوانی میرسد نیز مشابه چنین وضعیتی است شاید تا بحال در تربیت و پرورش فرزندتان روند نسبتا یکنواختی پیش گرفته بودید ، اما اکنون در مسیر زندگی او پیچ تندی نمایان شده است ، شما باید برای برقراری ارتباط تغییراتی در روش برخوردتان با او صورت دهید ! برای رفع اینگونه مشکلات این سئوالات را از خود بپرسید :

آیا زمانیکه فرزندم آماده صحبت با من است ، من نیز آمادگی صحبت کردن با او را دارم ؟ دقت کنید سخنی که در محلش گفته شود مثل سیب های طلا در مرصعکاری نقره است . پس راز موفقیت در به موقع عمل کردن است . برای روشن شدن این موضوع به سرگذشت مادری از کشور استرالیا که به تنهایی فرزندنش را سرپرستی میکرد توجه کنید ، او میگوید : « بارها دخترم شبها به اتاق خواب من آمده و گاهی تا دیر وقت با هم در مورد چیزهای مختلف صحبت میکردیم ، برای من تا دیروقت بیدار ماندن خیلی مشکل بود ولی بخاطر دخترم اینکار را میکردم . »

توصیه ! این توصیه را امتحان کنید : اگر می بینید که نوجوانتان تمایل به گفتگو ندارد به فعالیتی مشترک بپردازید با هم قدم بزنید یا ماشین سواری کنید یا اینکه به بازی و تفریحی که او مایل است بپردازید . در چنین شرایطی نوجوان شما بیشتر تمایل به گفتگو پیدا می کند .

آیا به احساسات پنهان فرزندم در پس گفته های او پی میبرم ؟ در دوران نوجوانی فرزندتان باید بیش از هر زمان سخنان او را بیازمائید ! نوجوانان اغلب بسیار اغراق آمیز صحبت میکنند . مثلا ممکن است پسر یا دختر شما بگوید : « هیچوقت بحرفهای من گوش نمیدهید ، همیشه با من مثل بچه ها رفتار می کنید . » بجای اینکه کلمات « هیچوقت » یا « همیشه » شما والدین را ناراحت یا عصبانی بکند ، سعی کنید منظور واقعی فرزندتان را بفهمید . شاید این گفته که مثلا بامن مثل « بچه ها رفتار » می کنید به این معنی باشد که « احساس می کنم بمن اطمینان ندارید. »   یا اینکه این گفته « هیچوقت به حرفهای من گوش نمیدهید »  به این معنی باشد که « میخواهم بشما بگویم از چه چیزی ناراحتم »  تلاش کنید به احساسات او در پس گفته هایش پی ببرید .

توصیه ! این توصیه را بکار ببرید : در جواب گفته هایی از این قبیل که در سطر بالا اشاره شد ، بگویید « فکر می کنم از یک چیزی ناراحتی ؟ من دوست دارم به حرفهایت گوش بدهم . بمن بگو چرا فکر می کنی که با تو مثل بچه ها رفتار می کنم . » سپس بدون اینکه حرف فرزندتان را قطع کنید پای صحبتش بنشینید .

هیچوقت حرف فرزندانتان را قطع نکنید بگذارید مطالب خودشان را با شما والدین در میان بگذارند ،  هرآنچه که مطالب آنان  ساده و بی هدف باشد شما بعنوان والدین باید از میان حرفهای فرزندانتان به عمق مشکلات و یا خواست آنان پی ببرید . اگر فرزندتان میخواهد مطالب مهمی را به شما بگوید اجازه بدهید که مطالبش را بیان کند و اگر احساس می کنید که مطالب او ناراحت کننده است به او بچشم یک متهم نگاه نکنید بلکه نشان بدهید که مدافع و حامی او هستید . پدری از کشور کره می گوید : « والدین با تدبیرهیچ گاه به فرزندشان نمیگویند : کی میخواهی بزرگ شوی ؟ » یا اینکه هیچ گاه نمیگویند : « چند بار بتو گفتم که ... » بجای اینگون زهر پاشی ها فرزندتان را تشویق و نصیحت بجا کنید . به هر حال زبان میتواند مانند طلا عمل کند و هم میتواند زهرآگین باشد .

بنابراین ، گفتگو و ایجاد ارتباط با نوجوانان غیرممکن نیست ، روش برخوردتان را بر اساس نیازهای آنان تغییر دهید . با والدین دیگر که در این راه موفقیتهایی داشته اند صحبت کنید . 


    

بازگرداندن اعتماد به زندگی مشترک

اعتماد به زندگی مشترک

جوانی بنام رامین میگوید : " من اصلا تصورش را هم نمی کردم که روزی لیلا همسرم به من خیانت کند.  دیگر به او اعتماد ندارم. ولی چون دوستش دارم نمیتوانم از او جدا شوم . او را بخاطر کارنادرستش بخشیده ام . " و لیلا هم از کرده خود بسیار پشیمان شده و میگوید : " چطور میتوانم اعتماد رامین را دوباره بخودم جلب کنم من هر کاری که می کنم می بینیم که رامین با سوءظن بمن نگاه می کند. "

هنگامیکه رامین متوجه شد که لیلا در خفا با کس دیگری آمیزش داشته او را بسیار ملامت کرد از طرفی هم لیلا هنوز جوان بود و نمیدانست که واقعا همسری بنام رامین دارد . ولی اینگونه ندانم کاریها ملاک نیست و باید ازدواج را هدیه ای مقدس و گرانبها تلقی نمود تا هردو خوشبخت شوند . به همین خاطر رامین خواست که شانس دیگری به همسر جوان خود بدهد و تصمیم گرفت که از همسرش جدا نشود . او و همسرش لیلا مصمم بودند که به زندگی مشترکشان ادامه دهند .

اما این مسئله بدین معنا نبود که بتوانند به آسانی مشکلات را پشت سر گذاشته ، با یکدیگر زندگی کنند . زیرا همانطور که از گفته هایشان مشخص است ، خیانت لیلا ، اعتماد بین آنان را از بین برده بود . از آنجائیکه برای داشتن زندگی مشترکی سعادتمند اعتماد متقابل ضروریست ، آنان باید سخت تلاش میکردند تا اعتماد را باردیگر بین خود ایجاد کنند . حال چه باید کرد تا اعتماد را دوباره باز گرداند ، به چند توصیه توجه کنید :

1 -  باید با یکدیگر رو راست و صادق باشید . دروغ ، سکوت و بازگو نکردن تمام حقیقت موجب بی اعتمادی میشود . پس باید با شریک زندگی تان صادق و رک باشید و بی پرده در مورد مسائل با یکدیگر گفتگو کنید حتی اگر موضوعات ناراحت کننده باشند باید با یکدیگر رو راست باشید . زوجین باید در طول زندگی مشترک طوری با هم به صحبت بنشینند تا متقابلا یکدیگر را بیشتر و بهتر درک کنند در آن صورت میتوانند با هم رو راست و صادق و بدون ترس زندگی نمایند.  لیلا دختر داستان  ما میگوید: " در ابتدا صحبت کردن با رامین در مورد رابطه ام با آن مرد خیلی سخت و ناخوشایند بود. من از کرده ام عمیقا پشیمان بودم و نمیخواستم به هیچ وجه به آن فکر کنم . " اما عدم گفتگو و تبادل نظر مشکلاتی را بین آنان بوجود آورده بود چرا ؟

رامین میگوید : " من هنوز به او شک داشتم ، زیرا او نمیخواست در مورد خیانتش با من صحبت کند . " لیلا با نگاهی به گذشته اذعان میکند : " صحبت نکردن در این مورد در راه بهبودی روابطمان مانعی بوجود آورده بود . " بی شک وقتی مرد یا زنی به همسرش خیانت میکند ، گفتگو در مورد آن ناراحت کننده است .

توصیه بشما : اگر شما به همسرتان خیانت کرده اید ، سعی نکنید که عمل تان را توجیه نمائید یا همسرتان را مقصر بدانید . مسئولیت اعمالتان و صدماتی را که وارد کرده اید ، بر عهده بگیرید . اگر همسرتان بشما خیانت کرده است ، بر سر او داد و فریاد نکشید یا با گفته هایتان او را نرنجانید هر چند که او احساسات شما را جریحه دار کرده است ولی با دوری کردن از چنین طرز برخوردی میتوانید همسرتان را ترغیب کنید که همچنان بی پرده با شما گفتگو کند و بگوید علت خیانتش چه بوده است .

2 – با یکدیگر همکاری کنید . حتما شما با این ضرب المثل آشنا هستید که میگوید : « دو نفر از یک نفر بهترند » چرا چنین است ؟ زیرا نفع بیشتری از کارشان عایدشان میشود . اگر یکی از آنها بیافتد دیگری او را بلند میکند . این اصل به خصوص ، هنگامیکه می کوشید تا اعتماد همسرتان را دوباره جلب کنید ، مفید است . شما به اتفاق همسرتان میتوانید در مقابل هرگونه بدگمانی که به روابطتان صدمه شدیدی زده است ، بایستید . اما باید هر دو ، خود را مقید سازید که زندگی مشترکتان را از خطر از هم پاشیدگی ، برهانید . اگر به تنهایی مشکلات را تحمل کنید ، ممکن است مشکلات بیشتری را سبب شوید ، شما باید شریک زندگی یکدیگر ، با هم همکاری کنید .

رامین و لیلا این امر را در زندگی خود تجربه کردند . لیلا میگوید : « این کار زمان بُرد . اما من و رامین با یکدیگر همکاری کردیم تا پیوندی قوی داشت باشیم. مصمم بودم که او را دیگر هرگز نرنجانم . با این که رامین رنجیده بود ، اما نگذاشت که زندگی مشترکمان از هم بپاشد . هر روز سعی میکردم که بطرقی وفاداریم را به او نشان دهم . او نیز همچنان عشقش را بمن نشان میداد . از گذشت و محبت و بزگواریش همیشه سپاسگزارم . »

توصیه بشما : با گذشت و همکاری هم بکوشید که اعتماد را در روابطتان دوباره بوجود آورید .

3 – عادات و اخلاق خود را تغییر دهید . آیا عادات و روحیاتی دارید که باید آنان را تغییر دهید ؟ تا زندگی مشترکتان از خطر از هم پاشیدگی بدور ماند ؟ روشن است که باید با کسی که در خفا با او روابطی داشته اید  ، قطع رابطه کنید. اگر شما به همسرتان خیانت کرده اید ، شاید باید در شخصیت تان تغییراتی دهید . شما نباید بخاطر یک لحظه شهوت تمام زندگی خود را به هدر بدهید و خانه را به جهنمی تبدیل نمائید .  خودتان را هر چند یک بار محک بزنید و ببینید آیا باید شخصیت و عاداتان  را تغییر دهید حتما از این کار دریغ نورزید چون زندگی مشترک شما بستگی به عادات و اخلاق سالم شما دارد .

توصیه بشما : از یکدیگر بپرسید که احتمالا چه اعمالی بشما کمک میکند که در زندگی مشترکتان اعتمادی مجدد ایجاد کنید . آنان را بنویسید و عملی سازید . همچنین به فعالیتهای روزانه تان ، فعالیت هایی را بیفزائید که میتوانید از آن با یکدیگر لذت برید

عجله نکنید . اگر احتمالا در زندگی مشترک شما خدشه ای بوجود آمد فورا به قضاوت نه نشینید و نتیجه گیری نکنید . و اگر هم مطابق توصیه های بالا رفتار می کنید باز نباید فورا نتیجه گیری کنید که مثلا میتوانید مانند سابق به زندگی با همسرتان ادامه دهید . بقول معروف که می گوید : " شتابزدگی باعث فقر میشود . " برای بازگرداندن اعتماد به زندگی مشترکتان ، باید صبور باشید ؛ شاید سالها وقت لازم باشد . از خودتان بپرسید که آیا قادر به صبر کردن هستید ؟ آیا میخواهید زندگی مشترکتان را نجات بدهید ؟ پس عجله نکنید .

توجه داشته باشید که جامعه بشری در فشارهای اقتصادی ، سیاسی  است و بر هر کسی تأثیر خودش را می گذارد بهمین خاطر بسیاری از خانواده خود جدا میشوند و یا به همسران خود خیانت می کنند زیرا تأثیرات اقتصادی آنقدر بر همه شدت میگیرد که باعث فقر معنوی افراد میگردد . دیگر کسی نمیتواند روشن فکر کند . از این رو باید بیدار و هشیار بود تا در این گودالها نیافتید . بنابراین اگر همسرتان بشما خیانت کرد هم بخودتان وقت بدهید تا توان بخشش در شما بوجود آید و هم توان پوزش در همسرتان . از این رو هر دو با یک هدف مشخص زندگی همدیگر را نجات داده اید . دلخوری و ناراحتی ، عصبانیت و خشم را از خود دور کنید در عوض برای بهبودی زندگی مشترکتان تلاش کنید . بخشش یکی از بزرگترین خصوصیات انسانی و نعمتی است که خدای قادر مطلق به بشر هدیه کرده است در شرایط سخت از آن استفاده کنید . موفق باشید  

 

  

به کامیابی نوجوان خود کمک کنید

داشتن یک نوجوان در خانه با داشتن یک کودک پنج یا حتی ده ساله بسیار متفاوت است . سالهای نوجوانی دشواریها و مسائل مختص خود را دارند . اما میتوانند با شادی و اجر نیز همراه باشند . در نظر داشته باشید که نوجوانان می توانند با مسئولیت عمل کنند و رابطه ای خوب با همگان داشته باشند . امروز نیز بسیاری از نوجوانان همین نکته را ثابت کرده اند ، به احتمال زیاد شما برخی از آنها را می شناسید .

با این حال ، برای بعضی افراد سنین نوجوانی با اضطراب همراه است . نوجوانان دستخوش حالت های عاطفی گوناگون میشوند . نوجوانان پسر و دختر ممکن است بخواهند از استقلال بیشتری برخوردار شوند ، ولیکن از محدودیت هایی که والدینشان برای آنها می گذارند عصبانی میشوند . اما چنین جوانانی هنوز بی تجربه هستند و به کمک و همیاری مهربانانه و صبورانه والدینشان نیازمندند . بله ، سالهای نوجوانی می توانند هیجان انگیز اما در عین حال سبب آشفتگی باشند – هم برای والدین و هم برای نوجوانان .

چگونه میتوان نوجوانان را در طی این سالها  یاری کرد ؟ والدینی که از توصیه ها و تجارب دیگران استفاده می کنند و همچنین در طول زندگی خود تجربه هایی دیده  و آموخته اند ، میتوانند بهترین سرمشق برای پیشرفت نوجوانان خود باشند .  آنان با دید باز امکان پیشرفت را برای فرزندان خود فراهم می آورند تا دشواری ها را پشت سر گذاشته و به افرادی بالغ و مسئول مبدل گردند . در اغلب کشورها و در طی همه اعصار ، والدین و نوجوانانی که طبق قوانین کتب مقدس و همچنین قوانین کشوری زندگی کرده و این قوانین را رعایت نموده اند از یک زندگی سعادتمند و موفق بهره برده اند .

تبادل نظر صادقانه و صریح ، اگر هنگامی که فرزندان شما خردسال بودند ،« مشورت » لازم بود ، در دوران نوجوانی آنان از اهمیت اساسی برخوردار است – این زمانی است که نوجوانان به احتمال زیاد وقت کمتری را در خانه می گذرانند و اغلب اوقات خود را با دوستان مدرسه و یا دانشگاه ومعاشران دیگر ، صرف می کنند . اگر مشورتی وجود نداشته باشد – یعنی فقدان هرگونه تبادل نظر صادقانه و صریح – نوجوانان ممکن است در خانه احساس غربت کنند . پس چگونه میتوان راه تبادل نظر را باز نگاه داشت ؟ نوجوانان و والدین هر دو باید نقش خود را در این باره اجرا کنند . البته شاید برای نوجوانان سخن گفتن با والدینشان حالا دشوارتر از وقتی باشد که خردسال بودند . با این حال ، بخاطر داشته باشید که « بدون رهبری خردمندانه ، ملت  در زحمت می افتد ؛ اما وجود مشاوران زیاد امنیت کشور را تضمین می کند . » این کلمات در وجود همه مردم دنیا صدق می کند . پیر و جوان ، نوجوانانی که این امر را درک میکنند می دانند که هنوز به تدبیر نیازمندند ، زیرا با مسائلی پیچیده تر از گذشته روبرو هستند . آنها باید درک کنند که والدین مهربانشان مشاوران خوبی هستند ، زیرا تجربه بیشتری در زندگی دارند و علاقه مهرآمیز خود را طی سالهای متمادی نشان داده اند . بنابراین ، نوجوانان عاقل ، در این مرحله از زندگیشان به والدین خود پشت نخواهند کرد .

تبادل نظر صریح به معنای آن است که پدر یا مادر بشدت تلاش کند که وقتی نوجوان خود  به صحبت کردن نیاز پیدا کرد ، به سخنان او گوش بدهد . اگر دارای فرزندی هستید ، اطمینان حاصل کنید که شما بعنوان پدر یا مادر آماده گفتگو و تبادل نظر باشید . شاید کارآسانی نباشد ولی بسیار مهم  است که به این نکته توجه داشته باشید . اغلب نوجوانان میدانند که والدینشان زندگی پرمشغله ای دارند ، اما به این تضمین نیاز دارند که بدانند « والدینشان در وقت احتیاج به آنها کمک می کنند . » پس همیشه آماده باشید و همدردی کنید . روزگار نوجوانی خود را بخاطر آورید و شوخ طبعی خود را از دست ندهید !

والدین خود را احترام بدار !

احتمالا خیلی از جوانان فکر می کنند که احترام گذاشتن به والدین خود متعلق به دوران قرون وسطی است . دختر جوانی بنام رویا ، علنا با  پدر خود جنگ و دعوا داشت و از نصایح او سرپیچی میکرد تا اینکه رفت و دوست پسری پیدا کرد که یواشکی مشروب میخورد و به مواد مخدر نیز معتاد بود . از آنجائیکه سر و وضع این پسر خوب و مرفه بود کسی به او شک نمیکرد که به چیزی معتاد باشد . رویا همچنین با جسارت و بی اعتنایی به دیسکوهای زیرزمینی شبانه میرفت و تا دمهای صبح میرقصید . او تصور میکرد که به آزادی نیاز دارد بهمین خاطر با پدر خود بر سر این موضوعات سر ستیز داشت .

رویا تعریف می کند : « احساس میکردم بابام خیلی سخت گیره . من 18 سالم بود و فکر میکردم همه چیز را میدونم ، فکر میکردم که بابام آدم بدی است و نمیخواهد من خوش بگذرونم . روی این حساب منهم با او لجبازی میکردم و هر کاری که دلم میخواست یواشکی و یا از روی عمد ، انجام میدادم . »

خیلی از جوانان ممکن است بگویند که کار رویا صیحیح نبوده است ، حالا اگر پدر و مادر همین جوانان به آنان بگویند که مثلا اطاقشان را تمیز کنند ، یا تکلیف مدرسه شان را انجام دهند و یا سر ساعت در خانه باشند ، بسیاری از آنان سریعا خونشان به جوش می آید یا حتی از آنهم بدتر با وقاحت تمام در مقابل والدینشان می ایستند ! لهذا ، طرز فکر یک جوان در مورد پدر و مادرش ، نهایتا موجب جنگ یا صلح چه در خانواده و چه در زندگی میشود .

زیرا خدا دستور داده است « پدر و مادر خود را احترام نما » خدا همچنین این انگیزه را برای اجرای این دستور به آن می افزاید : « تا تو را عاقبت باشد و عمر دراز بر زمین کنی » بنابراین ، این موضوع جنبه مهمی دارد . حال ببینیم احترام گذاشتن به والدین واقعا به چه معنی است ؟

احترام گذاشتن به والدین یعنی چه ؟ « احترام » شامل قبول کردن و به رسمیت شناختن افراد صاحب اختیار و منصوب و محق میشود ، برای مثال گفته میشود به : « رئیس جمهور احترام گذارید و یا پادشاه را محترم بشمارید » حتی اگر همیشه با سیاست و اخلاق و گفتار یک حاکم ملی موافق نباشی ، باز هم باید به مقام و منصب او احترام بگذاری . همینطور ، خدا اختیار خاصی را در خانواده به والدین محول کرده است . این مطلب به آن معناست که تو باید این مسئله را قبول کنی که خدا به والدینت حق داده است قوانینی را برای صلاح و منفعت تو وضع کنند . شاید والدین جوانان دیگر از پدر و مادر تو با مداراتر باشند ولی تصمیم و قوانین پدر و مادر تو باید مورد توجه تو باشد نه والدین جوانان دیگر .

همچنین ممکن است بهترین والدین گاهی اوقات دلبخواهی رفتار کنند و یا حتی غیرمنصفانه عملی را انجام دهند ، باید آنان را بخاطر شاید بی انصافی ببخشی ، با این همه یک ولی حکیم و دانا چنین اندرز داد : « ای پسر یا دختر من ... اوامر مرا نگاه دار تا زنده بمانی » بهمین صورت اوامر یا قوانین والدین تو نیز معمولا برای خیر و صلاح تو هستند و این مسئله نشان میدهد که آنان واقعا بتو محبت و توجه دارند . آنان نمیخواهند که فرزند لبندشان در این دنیا متحاجم و عصبی و بی معرفت پژمرده شود .

والدین خود را احترام بدار همچنین به این معنی است که وقتی آنان اشتباهات ما را بما تذکر میدهند حرفشان را قبول کنیم نه اینکه کج خلقی یا اوقات تلخی کنیم . شاید شما هم این حرف را قبول کنی که میگوید : «  فقط آدم بی خرد و نادان ، تأدیب پدر خود را خوار می شمارد . » حال پرسش دیگری در این رابطه مطرح میشود :  آیا والدینی که تندخود و عصبانی و یا حتی از لحاظ اخلاقی فاسد هستند ، یا اگر معتاد به مواد مخدر یا مشروب هستند و یا مدام به یکدیگر غُر می زنند ، شایسته احترام دارند ؟  

بله مسلما ، فرزندی که والدین خود را در هر شرایطی استهزا [ مسخره ] می کند ، محکوم است . چرا ؟ بدلیل اینکه این والدین تو بودند که تو را « تولید » نموده اند و تو باید مددکار آنان در هر وضعیت و شرایط سخت زندگی باشی و احترام آنان را داشته باشی . همینقدر که تو را تولید نمودند باید آنان را ارج گذاری .  شما جوانان گرامی باید خوب بدانید ، همینقدر که والدین شما نخواستند سقط جنین کنند و شما را در سطل آشغال بیاندازند ، باید خدا را هزاران مرتبه شکر گوئید  . اینرا هم باید بدانید که پدر و مادر شما آدمهای ناکاملی همانند شما هستند و دچار اشتباهاتی میشوند و در خیلی از مواقع هم شاید نتوانند بخاطر شما از خودگذشتگی نشان دهند ولی با وجود این شما که فرزندان آنان هستید باید آنان را احترام دارید . پدر و مادر در تمام طول زندگی از حق خود بخاطر وجود شما فرزندان میگذرند تا شما در نهایت آرامش و امنیت بسر ببرید. بنابراین شورش ، عصیان ، دلخوری ، لجبازی بخاطر موضوعی در یک خانواده سعادت ، خوشی و امنیت را از خانواده دور میکند . بخشش یکی از واژه های کلیدی در عصر حاضر است که شخص عاقل و منطقی در خود پنهان دارد و در فرصت مناسب از آن استفاده میکند . چه والدین و چه فرزندان باید بدانند حفظ چنین کلیدی با ارزش است زیرا درهای نور و معرفت را برویتان می گشاید . حرف پدر و مادر ، نصایح و محبت و  آموزه های آنان الهی است ، باید بدانید هر آنچه آنان میگویند از تجرب ها بدست آمده است .

در هر صورت رویا دختر جوان داستان ما اقرار میکند که فقط به « ظاهر می نگرید نه به عقل » ولی وقتی پدر و مادر او بیشتر با او صحبت کردند و به او گفتند که چقدر او را دوست دارند و نمیخواهند که او دچار ناراحتی بشود ، کمی آرامش در خود احساس نمود و طرز فکر او در مورد والدینش بسیار عوض شد ، چون او تصور میکرد که پدر و مادرش از روی اجبار او را تولید نموده اند و اصلا او را دوست ندارند ، بهمین خاطر به او آزادی که او میخواست نمیدادند ، از این رو خود را محبوس احساس میکرد . ولی بعدها با درک اینکه والدینش او را می ستایند و دوست دارند و حتی مایلند از جان خود برای او بگذرند متوجه شد که افکار نسنجیده و پریشانی داشته است . سپس بعد از مدتی از دوست پسر الواط خود هم کناره گیری نمود . شاید بد نباشد که شما هم تغییراتی در خود ایجاد کنید تا به سعادت همیشگی برسید .    

چگونه میتوانم با ازدواج مجدد والدینم کنار بیایم

نوجوانی بنام " شِین " تعریف می کند : « روزی که پدرم با ریتا ازدواج کرد ، بدترین روز زندگیم بود . من از دست پدرم عصبانی بودم ، چون داشت به مادرم خیانت میکرد . از دست مادرم هم عصبانی بودم چون ما را تنها گذاشت و به دانشکده حقوق رفت . از دست آن دو تا بچه و بچه های ریتا هم که میخواستند بیاند خانه ما زندگی کنند عصبانی بودم . ولی بیشتر از همه ، از دست ریتا عصبانی بودم ... من از او متنفر بودم . چون میدونستم تنفر چیز درستی نیست ، از دست خودم هم عصبانی بودم . » برگرفته از  " خانواده های ناتنی – نمونه جدیدی از همبستگی . " نوشته خانم لیندا کریون

ازدواج مجدد  یکی از والدین ، این امید را که روزی والدینت با هم آشتی کنند به یأس تبدیل میکند . این عمل میتواند باعث شود که احساس ناامنی و حسادت کنی و همچنین احساس کنی که بتو خیانت شده است . ازدواج مجدد ، بخصوص وقتی بلافاصله بعد از درگذشت یکی از والدین عزیزت انجام گیرد ، میتواند برای تو دردناک باشد . سمیرا که 16 سال دارد چنین بیان میکند : « مرگ مادرم باعث شد که خیلی آزرده و بدخُلق شوم . فکر میکردم نامزد پدرم میخواهد جای مادرم را بگیرد بهمین خاطر ، من هم حسابی با او بدجنسی میکردم . » به دلیل وفاداری نسبت به والدین واقعی ات ممکن است از علاقه پیدا کردن به ناپدری و یا نامادری ات احساس تقصیر کنی . از این رو جای تعجبی نیست که به علت درد عاطفی ، خیلی از جوانان با روشهای مضر و مخربی دست به تلافی می زنند . بعضی از جوانان حتی نقشه می کشند که ازدواج جدید والدینشان را به به طلاق بکشانند . اما بخاطر داشته باش که پدرت با نامادریت و یا مادرت با ناپدریت در برابر خدای متعال قسم یاد کرده اند که در تمام شئون زندگی با هم تا آنجائیکه مسلم و مقدر است زندگی مشترک و شادی با هم داشته باشند . « پس آنچه را که خداوند پیوست انسان در هرسنی که باشد ، جدا نسازد . »  

بعلاوه ، حتی اگر هم موفق شوی تا روابط جدید زناشویی والدینت را بهم بزنی باز نمی توانی با این کار والدین حقیقی ات را باهم آشتی دهی . همچنین نزاع و کشمکش مدام با ناپدریت و یا با نامادریت بجایی نخواهد رسید . به قول معروف که می گوید : « هر که اهل خانه خود را برنجاند نصیب او باد خواهد بود . » به این معنی که هیچ فایده ای به حال تو ندارد. برای مثال : " انزجار پسر 15 ساله ای از نامادریش ، منجر به مشاجره و نزاع سختی شد بطوریکه پدر این پسر 15 ساله تصمیم گرفت تا پسرش برود و با مادر اصلی خود زندگی کند و مادر اصلی این پسر هم با شخص دیگری ازدواج کرده بود . "  شما حتما حال روحی این پسر 15 ساله را درک می کنید. ولی اگر فرزندان در هر شرایطی از خود به والدین جدیدشان محبت نشان دهند آنوقت ممکن است خانواده جدید خود را مانند خانواده ای ایده آلی که انتظار دارند بیابند . فرزندان باید به والدین خود اعتماد داشته باشند و به آنان فرصت دهند تا واقعا نشان دهند که تصمیمات آنان درست بوده . حتما شما میدانید که محبت داشتن به این معنی است که نفع خود را نمی جویی بلکه نفع دیگران را طالب هستی . اگر پدرت و یا مادرت احساس می کند که مجددا نیاز به همنشینی و مصاحبت یک همسر  دارد ، آیا باید به این علت آزرده شوی ؟

البته کنار آمدن با پدر و یا مادر جدید کار ساده ای نیست نیاز به مدارا و تمرین دارد . در برخی مواقع دیده شده است وقتی مادر یا پدر جدید میخواهد فرزند را تأدیب و تربیت کند و یا اگر آنان از فرزند بخواهند که کاری را انجام دهد ، ممکن است که فرزند وسوسه  شده و یک دفعه بگوید : « تو اصلا پدر من نیستی که بمن دستور میدهی و یا تو مادر من نیستی ! » و از این قبیل موارد . از طرفی  فرزند هم با پذیرفتن این موضوع که ناپدری و یا نامادری  حق دارند تو را تأدیب کنند ، میتوانی نشان دهی که در فهم رشد و بالغ شده ای . ناپدری و یا نامادری ات ، با تربیت کردن تو دارند وظیفه پدر یا مادر حقیقی تو را انجام میدهند و شایسته احترام از جانب تو است . گاهی اوقات مشکلات خانواده  باعث میشود که آدم احساس دلتنگی  کند و شروع به گله کند ولی بچه ها ،  بدانند که بجای گله و شکایت از کار پدر و مادر غیرحقیقی خودشان باید حداقل نشان دهند که رشد کرده اند و می توانند  متحمل یکدیگر شوند .

 مدارا و شکیبایی نتیجه خوبی به همراه دارد !

به این ضرب و مثل توجه کن : « انتهای امر از ابتدایش بهتر است و دل حلیم از دل مغرور نیکوتر است . » معمولا چندین سال طول می کشد تا اعتماد میان اعضای خانواده ناتنی به حدی برسد که خود را نسبت به یکدیگر راحت حس کنند . فقط در آن موقع است که عادت و ارزشهای متفاوت میتوانند در هم آمیخته و در پیشبرد مسائل ، موثر واقع شوند . بنابراین ، شکیبا وصبور باش! انتظار نداشته باش که از همان ابتدا فورا محبت ایجاد شود و خانواده ای مورد دلخواه تو شکل بگیرد .

به این خاطره توجه کنید : « وقتی مادر تامس مجددا ازدواج کرد ، نارضایتی و دلتنگی را میشد در چهره تامس مشاهده کرد . مادر او چهار فرزند داشت و مردی که با وی ازدواج کرد ، سه فرزند از زن قبلی داشت در این باره تامس چنین میگوید : ما مدام دعوا و مرافعه داشتیم و غوغا بپا میشد . و زیر فشارهای عاطفی وحشتناکی بودیم . » نهایتا چه چیزی باعث رفع مشکلات شد ؟ با مدارا کردن با صبر و شکیبایی با کنار آمدن با یکدیگر ! وقتی با چند جوان در این باره مصاحبه شد ، نتیجه آن چنین شد   « با قبول کردن این امر که فرزندان پدر یا مادر جدید هم مثل ما دچار بحران عاطفی شده اند و بایستی با هم کنار بیائیم و تحمل یکدیگر را داشته باشیم . والدین جدید هم نشان دادند که خواست ما را طالب هستند و چیزهای زیادی بما یاد دادند . » بنابراین ، شما ای جوان گرامی که پدر یا مادرت را به نحوی از دست داده ای با پدر و یا مادر جدیدت مدارا کن و حداقل به آنان فرصت بده تا نشان دهند که سعادت و پیشرفت تو را میخواهند و اگر به تو چیزی می گویند که انجام دهی فقط مایلند نشان دهند که تو جزعی از آن خانواده هستی و تو فرزند دلبند آنان هستی . خوشحال باشید که اشخاصی هستند که از شما نوجوانان نگهداری می کنند و بشما  مانند فرزندان اصلی خودشان نگاه می کنند .

   

خوش گذرانی

چرا نمی توانم گاهی اوقات خوش بگذارنم ؟ پرسشی که برخی از جوانان می کنند؟ شبهای شنبه ، پریسا طبق معمول با دوستان خود به مباحث و موضوعات گوناگونی درباره دنیای اطرافش و دگرگونی اوضاع جامعه که چگونه یک جامعه به یک باره مورد درد و رنج اجتماعی ، فرهنگی ، اخلاقی و حتی دینی گریبانگیر میشود و چگونه جوانان از طبقات و اقوام مختلف مورد بی احترامی و آزار مراجع مذهبی و قانونی میشوند ، مراجع که برای امنیت و آسایش آنان بوجود آمده اند . پریسا به همراه دوستان همکلاسی خود از این بابت در رنج بود . آنان فقط جوان هستند و مایلند از دنیای متلاتم سیاسی و مذهبی بدور باشند و خوش بگذارانند . زیرا آنان میگویند خوش گذرانی تفریحات سالم و خنده و بازی در بیرون از منزل است که شورانگیز و قشنگ است .

حتی پرندگان و دیگر حیوانات از برکت  آزادی و تفریح و خنده و بازیگوشی بهتر از ما انسانها برخوردار هستند . از طرفی والدین هر کدام از ما نیز بخاطر اینکه مبادا ما به دردسر بیافتیم خواه ناخواه « آزادی و خوش گذرانی » ما را محدود می کنند . ولی در بعضی از جوامع دنیا ، آزادی ، خوشحالی مردم ، خوش گذرانی و تفریح ، گفتگوهای دوستانه ، و غیره تحت شرایط ایده آل قرار دارند . هنگامیکه به این کشورها می نگرم و آرامش اجتماعی آنان را از هر جهت مورد بررسی قرار میدهم می بینم که رشد فکری آنان آنقدر بالاست که اعتماد و امنیت جامعه را تضمین کرده است .

میخواهم موضوعی ساده برای شما دوستان جوانم بگویم ؛ کتابی  ازقفسه کتابهای اتاقم نظرم را بخود جلب کرد این کتاب  در باره موسیقی نوشته شده بود . با خودم فکر کردم که این کتاب چه مطلبی را میخواهد بمن بیاموزد ! وقتی آنرا خواندم بیاد موسیقی دلنشینی افتادم که پدرم در هنگام استراحتش گوش میکرد . منهم شروع به شنیدن آن موسیقی ملایم کردم ، چنان مجذوب موسیقی شدم که از آن پس به بعد بمن یک نوع آزادی و آرامش درونی بخشید . دیگر نسبت به چیزی یا کسی دلگیر نبودم . خوش گذرانی میتواند شیوه های مختلفی داشته باشد که ما جوانان شاید نسبت به آن شیوه ها بی تفاوت هستیم و یا اصلا وضعیت کنونی جامعه ما فکر کردن را هم از ما گرفته . مثلا همین شنیدن موسیقی دلنشین یا شنیدن موزیک های متنوع و مطلوب یا حتی تفریح کردن با خانواده و غیره...

متاسفانه جامعه ما با داشتن « فرهنگ آزادمنش خود » دچار کابوس شده و این کابوس ، فرهنگ ما نیست بلکه عده ای فاسد و معلول و الحال حاکمیت را بزور بدست گرفته اند تا هر کس تا هر کار سالم و مطلوبی میخواهد انجام دهد مراجع به اصطلاح قانونی این افراد معلول الحال بسراغشان می آیند و تهمت نامطلوب و ناروای « عشرت طلب » به آن شخص می زنند . آیا حتما بایستی عصیانی در یک جامعه پدید آید تا این فاسدین حاکمیت متلاشی شوند ؟ مسلما برای پیشرفت ، امنیت و آرامش و اعتماد یک جامعه بایستی افکار پوسیده و عقب مانده متلاشی شود ، حال با هر قیمتی که شده است . بنابراین ، جوانان باید بدانند خوش گذرانی سالم و مطلوب متعلق به آنان است و والدین باید از این کار جوانان خود جلوگیری نکنند .

در یک نظر سنجی در مورد جوانان آمریکایی نشان داد که آنان « گاهی اوقات  به همراه خانواده خود به گردش میروند و به فعالیت های خوب و مطلوبی می پردازند . » اینگونه تفریحها و فعالیت های خانواده گی بر وحدت خانواده می افزاید و جامعه به تباهی و فساد کشیده نمیشود و تهمتی هم به کسی زده نمیشود . البته نباید منکر این موضوع شد که انسان همیشه مجبور نیست ، در جمع دیگران باشد تا بتواند خوش بگذراند . دختر جوانی بنام ماری ، که در معاشرت با دیگران کمال احتیاط را می کند ، یاد گرفته است که چگونه از اوقات تنهایی خود لذت ببرد . ماری می گوید : موقعهایی که تنها هستم ، کمی پیانو یا ویولون می نوازم . دختر جوان دیگری بنام ملیسا ، میگوید : گاهی وقتم را صرف نوشتن داستان یا شعر می کنم . من عاشق اینکار هستم .    شاید برخی از جوانان به این شیوه از تفریحات مایل نباشند ولی با ابتکار میتوانند تفریحات سالم مورد علاقه خود را پیدا کنند و صدمه ای هم به کسی نمی زنند .  

باید همیشه توجه داشت که انسان در هر عملی باید حد اعتدال را رعایت کند . در نظر داشته باشید که برای شنیدن موسیقی نباید صدای آن آنقدر بلند باشد که پرده گوش آدم را پاره کند و یا شخص نباید بطرز شهوت انگیزی برقصد تا بتواند به اصطلاح کیف کند . یا اگر شخصی علاقه به ورزش دارد نباید در ورزش طوری رفتار کند که رقبای او تصور کنند به میدان جنگ آمده اند . بنابراین متوجه هستید که اعتدال در هر کاری لازم است . به قول نویسنده ای : زندگی که همیشه پر از فعالیت و هیجان باشد شخص را از پا در می آورد . سربلند و موفق باشید .   

جوانان و زندگی هدفمند

 

جوانی میتواند از هیجان انگیزترین دوره های زندگی باشد . آینده شما در پیش روی شماست . بنابراین از آن کمال استفاده را ببرید.

دکتر رابرت س . براون ، بررسی بر روی جوانان بالغی که چند سال پیش از آن مصمم بودند که بر طبق آرمانهای خود برای جامعه و حکومت زندگی کنند ، انجام داد . او گزارش میدهد که بیش از یک سوم آنها سرخورده ، افسرده و مضطرب شده اند .  اغلب اوقات می شنویم که راه حل موقعیت جوانان ، تحصیلات خوب است ولی با این وجود بسیاری از جوانان که حتی تحصیلات خوبی دارند نیز در پیدا کردن شغلی دچار اشکال میشوند .

دیگران که درآمد خوبی دارند در می یابند که مشاغل پول ساز آنها باعث میشود تا از انجام وظایف خود در زندگی باز بمانند . روابط عاشقانه جوانی نیز بندرت به سعادت می انجامند .  در بعضی مناطق ، 80 درصد ازدواجهای نوجوانان طی مدت پنج سال از هم می پاشد . بنابراین چه میتوانید بکنید تا برای شما چنین چیزی پیش نیاید و بتوانید در حال حاضر از زندگی لذت ببرید و همینطور از آینده ای رضایت بخش برخوردار شوید ؟ یا اگر دارای فرزندی هستید ، چگونه میتوانید فرزند یا فرزندان خود را برای دست یابی به این هدف یاری کنید ؟

اغلب ، جوانان تحت تاثیر همسالان خود هستند که تجربه چندانی در زندگی ندارند . به قول معروف که می گوید : « مرد زیرک بلا را می بیند و خویشتن را مخفی میسازد ، و جاهلان می گذرند و در عقوبت گرفتار میشوند . » جوانی که واقع بین باشد تصدیق می کند که تعداد بسیار اندکی از همکلاسیها یا دوستانش واقعا به رفاه دائمی او اهمیت میدهند .  از خود بپرسید که :  اگر سعادت من در آینده بدلیل رفتار کنونی ام ضایع گردد ، آیا دوستانم بمن اهمیتی خواهند داد ؟

اگر تنها به دوستانتان ، همکلاسی هایتان و یا خانواده تان متکی باشید راه سعادت برای شما شاید تا حدودی باز گردد ولی اگر اتکا و توکل شما به آفریدگار متعال بیشتر باشد سعادت و خوشبختی شما دوچندان و دائمی خواهد شد . زیرا خداوند همه آنچه را که به چشم و دل جوانان خوشایند می آید نفی نمیکند . اگر چه جوانان را در برابر نتایج تلخی که از راه و روشی بی پروا و بی ملاحظه پدید می آید حفاظت نمی کند اما کاری را می کند که از شخصی که حقیقتا بشما اهمیت میدهد، توقع دارید : در باره چیزهایی که اندوه بار و فاجعه آمیز هستند بشما هشدار میدهد ، و با نصایحی که در اختیارتان میگذارد نشان میدهد که چگونه از این چاله ها اجتناب کنید . مثلی است که میگوید :

« ای جوان ، روزهای جوانیت را با شادی بگذران و از آن لذت ببر و هر چه دلت میخواهد انجام بده ، ولی بیاد داشته باش که برای هر کاری که انجام میدهی باید به خدا جواب دهی . روزهای جوانی زود می گذرد ، پس نگذار جوانیت با غم و سختی سپری شود. »

با این وجود ، بغیر از توجهی که آفریدگار بشما دارد دلایل دیگری نیز برای اهمیت دادن به او وجود دارند . همانطوریکه به احتمال زیاد متوجه شده اید ، بسیاری از جوانان بدون هدف در زندگی سرگردانند . آنان نه هدف مشخصی دارند و نه معیارهای ثابتی که زندگی خود را بر روی آنها پایه گذاری کنند . آنان اغلب برای پرکردن پوچی زندگی خود و هیجان بخشیدن به آن زندگی یکنواخت به مواد مخدر ، سیگار ، مشروبات الکلی و کارهای هیجان آور خطرناک روی می آورند .

یافتن هدف زندگی :  دفتر نخست وزیری ژاپن ، تحقیقاتی در باره « سنجش افکار جوانان سرزمین های مختلف » انجام داد و نظر جوانان را نسبت به هدف آنها در زندگی و برای آینده به پرسش گذاشت . پرفسور سان شیرو شیراکاشی ، پس از مطالعه نتایج آن تحقیق به این شکل نتیجه گیری میکند که « جوانان جهان نگرشی بدبینانه » در مورد آینده دارند ، که بر رفتارشان در زندگی و دید کلی آنها از آن تأثیر میگذارد . ولی چنین دیدی تغییرپذیر است .

دانشجویی بنام لیندا چنین نقل میکند : « از مطالعاتم در دانشگاه می توانستم ببینم که روش زندگی که با آن پرورش یافته بودم در حال انقراض است . شرایط در سراسر جهان بدتر میشوند و من هیچ پاسخی برای آنها نداشتم و نمی دانستم برای یافتن این پاسخها به کجا مراجعه کنم . »

شاید شما هم دچار سرگردانی معنوی هستید و نمیتوانید پاسخ درستی برای مشکلات خود پیدا کنید ولی همیشه بیاد داشته باشید که پاسخ افکار شما را آفریدگار به ذهن و قلب شما وارد میکند ، حال بوسیله افراد منتخب و یا از روی کلام خود . شاید شما در باورهای دیگر باشید و اهمیت زیادی به کتاب مقدس ندهید ولی بدانید پاسخ شما در کتاب مقدس است که زندگی سعادت بخشی را بشما هدیه میکند . اندرزهای کتاب مقدس با نزدیک تر ساختن پیوندهای خانوادگی در بوجود آوردن زندگی هدفمند برای جوانان موثر است .

بدون شک خانواده هایی را می شناسید که بخاطر مشکلات اقتصادی ، معنوی ، عاطفی بین آنها شکاف و فاصله وجود دارد ، چه فرزندان خردسال و چه نوجوان داشته باشند . اغلب این شکاف هنگامی توسعه پیدا میکند که والدین در پی هدایت صحیح فرزندان خود برای رفع و حل مشکلاتشان برمی آیند . از این رو کلام خدا برای غلبه بر این مشکل با ارائه راهنماییهایی مناسب ، جوانان و والدین را یاری میکند و زندگی هدفمند و با سعادتی را عرضه میکند . پس با دقت بدور و اطراف خود بنگرید و زندگی جوانی خود را با بیهوده گری نگذرید و با آن چیزی که دارید قناعت کنید چون میدانید که سعادت شما بستگی به دقت و هوش شما در زندگی آینده تان دارد .

  

اپیدمی چاقی

تبدیل شدن به چاقی
اپیدمی جهانی شده است ؟

موضوعات مرتبط با :
پیشگیری و درمان چاقی در دوران کودکی ، چه می توان کرد؟
فشار خون بالا : پیشگیری و کنترل
غذاهای مغذی  در دسترس شما !


"در کشورهای توسعه یافته ، با داشتن خوراک بیشتر
کنترل بهتر ، چاقی رو به افزایش است ." به گزارش مجله پزشکی بریتانیا لانست ، که به این موضوع حساس اشاره کرده است مینویسد:  کارشناسان تغذیه در حال حاضر از "اپیدمی جهانی" و بیماریهای مربوط به چاقی مانند دیابت ، فشار خون بالا ، سرطان ، بیماری های قلبی عروقی سخن می گویند و هشدار می دهند.

در طی هشت سال گذشته ، با سه برابرشدن تعداد مردان و اضافه شدن وزن آنان همچنین دو برابر شدن تعداد زنان چاق ، در کشورها ، مخصوصا کشور چین ، میزان فشار خون بالا رفته است . در حال حاضر شبیه به این مسئله نیز  در ایالات متحده آمریکا نیز نمایان میشود. این مجله همچنین می افزاید که  بیش از نیمی از همه موارد تازه تشخیص داده شده از دیابت در هند و چین بیشتر رخ می دهد. در این رابطه سطح دیابت در کشور مصرهم برابر با ایالات متحده شده است ، و نیمی از زنان این کشور در حال حاضر اضافه وزن دارند. کشور مکزیک نیز رشد سریع چاقی در تمام سطوح جامعه را گزارش کرده است ، افزایش دیابت در تمام مناطق این کشور نمایان است .  حتی در کشورهای بسیار فقیر جنوب صحرای آفریقا ، چاقی و دیابت در حال افزایش می باشد .

اگر چه برای جلوگیری از چاقی میتوان برنامه رژیم غذایی مناسبی تهیه نمود ولی در برخی از کشورها ، علت عمده مشکل در این است که  بسیاری از تولید کنندگان، شکر بیشتری به غذاهای آماده می افزایند تا  "به آنها طعم بهتری بدهند و این روش تولید مواد غذایی اثر منفی در تغذیه می گذارد " علاوه بر این ، آسیایها و آفریقایها رژیم های غذایی ندارند آنان روغن خوراکی های خود را  بیشتر میکنند تا طعم بهتری به غذا بدهند در نتیجه کالری  بیشتری به آن می افزایند . تکنولوژی پیشرفته در کارخانه ها و در کشاورزی هم باعث شده است تا کارکنان نیروی فیزیکی کمتری  برای تولید کالا بکار  برند  . مردمی که می خواهند به کار کمتر و وقت بیشتر، برای اوقات فراغت داشته باشند مسلما وزن بیشتری را باید متحمل شوند . اکنون که زمان  کامپیوتر و تلویزیون است و بسیار هم  محبوب مردم شده است ، کارگران با ورزش کمتر ،  وقت بیشتر در مقابل این مجموعه الکترونیکی ساعت ها مشغول هستند و این تحول اجتماعی باعث ازدیاد وزن میشود  .

از آنجا که چاقی به سرعت در حال افزایش است و در تمام شئون اجتماعی بخصوص در میان دانش آموزان نیز افزایش یافته به ویژه در مناطقی که تفریح ​​و فعالیت های بدنی کاهش یافته است ،  نیاز فوری به معلمانی می باشد تا آگاهی های مربوطه به تغذیه و ورزش را به دانش آموزان برسانند و برنامه های ویژه ای هم در این راستا و در ساعات روز تدریس کنند .   گیل هریسون ، از دانشکده بهداشت ، دانشگاه کالیفرنیا ، هشدار می دهد که علاوه بر راهبردهای پیشگیری محلی ، باید  " برای پیشگیری از ازدیاد وزن در سطح جهانی در دستور کار، چه به لحاظ  سیاست ، تخصص ، و زیرساخت ها آورده شود و این مسئله بسیار ضروری است" ، این پیشگیری ها برای جلوگیری از بیماری دیابت ، فشار خون بالا و سرطان لازم می باشد . 

برای دانش بیشتر به این آدرس مراجعه  کنید :   http://www.pezeshk.us/?p=16816 



 

مشروبات الکلی

چرا نباید مشروبات الکلی بنوشیم ؟


آیا ، نوشیدن مشروبات الکلی کار اشتباهی است ؟ آیا واقعا برای آدم ضرر دارد ؟ یا اینکه من نباید بنوشم ولی بزرگسالان میتوانند بنوشند ؟ بسیاری از جوانان امروزی که هنوز به سن قانونی نرسیده اند مشروبات الکلی می نوشند فیلمهای تلویزیونی و سینمایی نیز نشان میدهند که نوشیدن مشروبات الکلی عمل خوشایندی است .


نوشیدن مشروبات الکلی چنانچه در حد تعادل انجام گیرد اشکالی ندارد ولی برخی در نوشیدن آن افراط میکنند در نتیجه صدمه سختی میخورند . کسی که تصور میکند نمی تواند عواقب بد یا خوب در مصرف الکل را تشخیص دهد بهتر است که از نوشیدن مشروبات الکلی صرف نظر کند . 


بقول معروف که می گوید : « شراب دل انسان را شاد می نماید و بر مزه غذا می افزاید . » لذا سوءاستفاده از مشروبات الکلی مشکلات جدی را به همراه خواهد داشت ؛ این مشکلات جدی میتوانند یکی از این حالتها باشند مثلا : از اعمال خشونت آمیز نسبت به والدین ، آموزگار و پلیس گرفته تا مرگ زودرس .


بنابراین جوانان باید بدانند که ضرورت ایجاب می کند که تصمیمی توأم با مسئولیت در مورد نوشیدن مشروبات الکلی اتخاذ کنند . آزمایش زیر بشما کمک میکند تا به معلومات خود در مورد الکل پی ببرید . با نوشتن بله یا خیر ، به سئوالات زیر پاسخ بدهید :


1 – نوشابه های الکلی عمدتا مایعاتی محرک هستند ! ....................


2 – مصرف الکل به هر مقداری که باشد برای بدن انسان مضر است !  .................


3 – همه نوع مشروبات الکلی مانند عصاره الکل ، شراب ، آبجو ، بیک نسبت وارد خون میشوند ! ...............

4 – بعد از نوشیدن بی حد الکل با خوردن قهوه غلیظ یا دوش گرفتن ، شخص سرحال می آید ! ...................

5 – تأثیر مقدار معینی الکل بر روی همه اشخاص بیک اندازه است ! .....................



6 – مست کردن بمعنی الکلی بودن است ! ..............................


7 – مصرف مشروب با داروهای آرام بخش تأثیر بیشتری بر روی انسان میگذارد ! .....................


8 – نوشیدن مشروبات الکلی گوناگون مانع مست شدن میشود ! .................................


9 – الکل همچون غذا در بدن هضم میشود ! ..............................


10 – مشروبات الکلی روحیه شخص را باز میکند و به انسان انرژی میدهد ! ..........................


این گونه پرسش ها میتوانند بینش شما را بهتر و بیشتر باز کنند و به عواقب الکل بهتر پی ببرید . زیرا بسیاری از جوانان بدون اینکه والدین آنان بدانند در غفا در نوشیدن بیش از حد الکل دچار اختلال شده اند . بنابراین بد نیست در هر موضوعی دشوار والدین خود را همانند دوستان نزدیک و دلسوز خود بدانید و با آنان صلاح و مصلحت کنید .


دلیل مشروب خوردن ما


لطفا به مصاحبه ای توجه کنید . مصاحبه گر: چرا مشروبات الکلی می نوشید ؟ حمید جواب میدهد : در درجه اول بخاطر آدمهایی بود که باهاشون معاشرت داشتم . چون منهم مثل آنان میخواستم همرنگ جماعت بشم ، بخصوص آخر هفته ها . آرش جواب میدهد : حدودا چهارده ساله بودم که برای اولین بار لب به مشروب زدم ، آنهم پنهانی بدون اینکه به خانواده ام بگم . پدرم مشروب زیاد میخورد منهم خواستم امتحان کنم مخصوصا وقتی مهمانی داشتیم .


بهمن جواب میدهد : من اهل ورزش بودم ، تقریبا پانزده ساله بودم که شروع کردم با بچه های تیم بسکت بال آبجوخوری و مشروب خوری . فکر می کنم این کار من بیشتر از روی کنجکاوی بود .

شیلا جواب میدهد : من خیلی تحت تأثیر برنامه های تلویزیونی قرار گرفته بودم و می دیدم که چطوری آدمهای فیلم مشروب را با لذت خاصی مینوشند ، خواستم  امتحان کنم ، چون برام خیلی جالب بود .


مصاحبه گر : اما چرا بعضی از اشخاص آنقدر مشروب میخورند تا مست شوند ؟ آرش جواب میدهد : دلیل اصلی مشروب خوردن ما هم همین بود که مست کنیم . من اصلا مزه مشروب را دوست نداشتم ولی خواستم ببینم به هنگام مستی چه میشود . 

مصاحبه گر : پس تو مشروب مینوشیدی تا مست کنی ؟ آرش جواب میدهد : بله ، همینطوره


اثر ثانوی


این اثر یکی از فریب دهنده ترین نتایج نوشیدن مشروبات الکلی است . الکل مایع محرکی نیست بلکه مایعی است که فکر و واکنش انسان را کُند و مختل میکند . شخص بعد از نوشیدن الکل بطور موقت احساس بشاشی میکند زیرا الکل از شدت اضطراب میکاهد یا به عبارتی ، آنرا تقلیل میدهد . متعاقب نوشیدن مشروبات الکلی تا حد کمی به شخص کمک میکند تا مشقت خود را فراموش کند .


مرد جوانی میگوید : « به منظور فشار مالی ، فراموش کردن مشکلات خانواده خود ، یواشکی شروع به نوشیدن مشروب الکلی کردم سپس یاد گرفتم که با خوردن مشروبات الکلی میتونم خودم را از فشار زندگی خلاص کنم . الکل حسابی به من آرامش درونی میداد  »


 آیا این عمل مرد جوان بی ضرر است ؟ مسلما ، خیر ! فراموش نکنید که الکل اثر ثانوی به همراه دارد . بعد از چند ساعت آرامش ولی واقعیت زندگی همچنان باقی است . باید  مشکلات  را با تأمل و کمک دیگران حل کرد نه اینکه با خوردن الکل آنان را بدست فراموشی سپرد .


بنابراین نوشیدن الکل در دراز مدت واقعا موجب اختلال درونی و تشویش در شخص میشود. از نظر عاطفی همه چیز آدم را می رُباید و به لحاظ جسمی و خانوادگی  صدمه زیادی وارد میکند . پس بیدار باهوش رفتار کنید و قبل از اینکه بخواهید لبی به مشروبات الکلی بزنید عواقب آنرا هم به سنجید . 


 برای اطلاعات بیشتر به این آدرس بروید : www.pezeshk.us 





آنچه موجب صلح میشود

صلح

ای جوانان بیایید آنچه را که موجب برقراری صلح  میشود ، دنبال کنیم

در دنیای امروز صلح و آرامش حقیقی بسیار نایاب است . حتی بین انسانهایی که از یک ملت باشند و بیک زبان سخن می گویند ، اغلب از لحاظ دینی ، سیاسی و اجتماعی تفرقه هست . ولی در میان مسیحیان تمام کشورها اتحاد و آرامش به چشم میخورد و این صلح و صفا تصادفی نیست . دلیل اصلی آن اینست که از طریق ایمان به خون ریخته شده پسر خدا در راه گناهانمان ، « میان ما و خدا ... صلح برقرار شده است . ( رومیان 5 : 1 ) بعلاوه یهوه خداوند متعال روح القدس خود را به خادمان وفادارش میدهد که ثمره آن شامل صلح و آرامش است .

دلیل دیگر صلح در بین مسیحیان اینست که به « دنیای شهوانی و نفسانی تعلق » ندارند و در امور سیاسی از شخص یا گروه خاصی جانبداری نمی کنند بلکه همواره بی طرف هستند زیرا آنان یک بار و برای همیشه پادشاه و خداوند خود را برگزیده اند . آنان شمشیرهای خود را برای گاه آهن شکسته اند و درهیچ جنگ داخلی یا بین المللی نیز شرکت نمی کنند . گرچه برخی از حاکمین کشورها سعی کرده اند تا مسیحیان را به دردسرهای سیاسی و زد و خورد بکشانند ولی آنان همواره در مقابل این حاکمین شرور مقاومت کرده اند .

صلحی که در میان مسیحیان حاکم است فقط بدی نکردن به یکدیگر و یا به هم نوع خود نیست بلکه آنان پا را فراتر گذاشته و بشارت صلح جهانی را موعظه میکنند واین یادگاری است که عیسی مسیح برای آنان گذاشت تا همه انسانها اعم از  زبان ، ملیت و نژاد بسوی صلح  و آرامش جسمی و روانی و روحانی بشتابند .

اختلافات ، اگر کسی در گفتار خود نه لغزد پس انسان کاملی است . متوجه این مطلب شدید دوستان،  اگر ما مسیحیان بطور کامل هیچ ایرادی نداشته باشیم پس نمیتوانیم یکدیگر را درک کنیم و کامل هستیم در حالیکه دارای عیب های بسیاری میباشیم از این رو اختلافات و سوءتفاهم ها بین ما مسیحیان نیز دیده میشود زیرا همه ما انسانهای « ناکامل و دارای عیب » هستیم بهمین خاطر باید اختلافات را ببینیم ، بسنجیم ، تحلیل کنیم سپس با آرامش آنانرا حل نمائیم .

بطور مثال اگر متوجه شده باشیم کسی را از خود رنجانده ایم ،به پند کتاب مقدس رجوع می کنیم . زیرا  کتاب مقدس راهنمای بشریت است از این رو آیه زیر ما را راهنمایی می کند .

متی 5 : 23 و 24

حال اگر کسی ما را رنجانیده باشد چه باید بکنیم ؟ در کتاب اول قرنتیان 13 : 5 چنین گفته شده است : « محبت کینه به دل نمی گیرد . »  وقتی خطایی در حق ما مسیحیان میشود با بخشیدن و فراموش کردن آن صلح را ترویج میدهیم . به هیچ عنوان کینه به دل راه نمی دهیم تا شیطان خشنود شود . این بهترین روش برای برطرف کردن خطاهای کوچک و بزرگ روزمره است چرا که باعث تقویت در رابطه دوستانه با همه میشود . در مثلی حکیمانه چنین آمده است : گذشتن از تقصیر، جلال انسان است .

چشم پوشی از خطا ، حال اگر چشم پوشی از خطا مشکل باشد آنوقت چه باید کرد ؟ پخش کردن خطا در میان دیگران کار عاقلانه ای نیست زیرا غیبت گویی فقط صلح و آرامش را برهم میزند . برای حل مشکلی در صلح و صفا پند کتاب متی 18 : 15 کار دشواری نیست : « اگر برادرت به تو گناه میورزد ، نزدش برو و در خلوت خطایش را به او گوشزد کن . اگر سخنت را پذیرفت ، برادرت را باز یافته ای . »  این آیه در ابتدا برای مسیحیان آورده شده ولی پند آن نیز برای همه صلح جویان نیز آموزنده است .

پولس رسول نوشت : « هنگامیکه خشمگین میشوید ، گناه نکنید و مگذارید روزتان در خشم به سررسد و ابلیس را مجال ندهید . » ( افسسیان 4 : 26 و 27 ) 

حتی عیسی فرمود « شتاب کن که با مدعی خود ... صلح کنی . » پس در طلب صلح بودن به این مفهوم است که مشکلات را سریع حل کنیم . چون در غیر اینصورت آن مشکل مثل زخمی می ماند که اگر به سرعت مرهم نشود عفونی میگردد . پس نگذارید غرور ، حسادت یا وابستگی مادی مانعی در برطرف کردن سریع مشکلات شود .

فراموش نکنید ، کوشیدن در راه « برقراری صلح » برکات فراوانی به ارمغان می آورد وقتی کسی در راه خدا میکوشد و رابطه ای صمیمی ایجاد میکند مسلما در راه حفظ صلح و صفا نیز میکوشد زیرا خداوند خدای تشویش و جنگ نیست بلکه خدای محبت و صلح است . پایدار باشید

آیا فرار از خانه چاره مشکلات است ؟

آیا فرار از خانه مشکلات مرا حل میکند

پرسش اغلب جوانان دنیا : باید گفت که هر سال بیش از یک میلیون جوان از خانه فرار میکنند . بعضی از آنان از شرایط غیرقابل تحمل موجود در خانه فرار میکنند – همچون بد رفتاری جسمانی و جنسی . لیکن در اکثر موارد ، علت فرار جوانان مشاجره با والدین بر سر مسائلی مانند ساعت مقرر بازگشت به منزل ، نمرات درسی ، کارهای خانه و انتخاب دوست یا معاشرت با دوست بوده است .


نظر والدین  

شاید نظر والدینت بر روی بعضی مسائل با نظر تو تفاوت داشته باشد . اما آیا به این موضوع فکر کرده ای که والدینت در برابر خدا و در و همسایه و خویشاوندان ،همچنین مراجع قانونی مسئولند که تو را « به تأدیب و نصیحت ... تربیت کنند ؟» از این رو ، ممکن است والدینت معاشرت تو را با دوستانت محدود کنند و یا اینکه پرسو جوهای زیادی از تو درباره دوستانت و یا محیط مدرسه بکنند ولی این موضوع نباید تو را عصبی کند زیرا والدینت فقط خواهان سلامتی تو هستند . بنابراین ، تو هم باید بدانی که در مقابل خدا و جامعه مسئولی و هر کاری که دلت بخواهد نباید انجام دهی .

بعلاوه ، فرار از خانه هیچ مشکلی را حل نمیکند . آذر در سن 14 سالگی از خانه فرار کرد و با تجربه تلخی که بدست آورد میگوید : « فرار کردن فقط به مشکلات آدم اضافه میکند . » خانم مارگارت هاید ، در کتاب خود بنام « دوستم میخواهد فرار کند » می نویسد : « در واقع ، فقط تعداد کمی از جوانانیکه از خانه فرار میکنند میتوانند شغلی پیدا کنند و روی پای خودشان بایستند . لیکن ، اکثر آنان از زمانی که خانه را ترک کرده اند ، زندگی شان بدتر شده است . » مجله « تین » چنین شرح میدهد : « بیرون از خانه ، جوانان نمیتوانند به آزادی دست پیدا کنند بلکه در عوض به جوانان دیگری که از خانه فرار کرده یا بیرون انداخته شده اند ، برمیخورند – مثل خودشان – که در ساختمانهای متروکه و یا در زیر پل ها زندگی میکنند و در چنین مکانهایی از دست تجاوزگران ، دزدان و قاچاقچیان مواد مخدر،  در امان نیستند. همچنین ، آنان به تور اشخاصی می افتند که شغل کثیفشان سوء استفاده جنسی از افراد جوان است و جوانانیکه از خانه فرار می کنند طعمه خوبی برای آنان هستند . »


بعد از فرار از خانه چه میشود ؟


ایمی با پسر 22 ساله ای « دوست شده بود » و این پسر به ایمی گفته بود که خرج ماندن پیش او این است که باید « اجاره دهد ، او و چند تن از دوستانش با ایمی رابطه جنسی داشته باشند. » ایمی همچنین مست میکرد و مواد مخدر استعمال می نمود .  چه زندگی کثیف و ناامن و بیمارگونه ای !!

دختر دیگری بنام سوسن ، به علت اینکه پدرخوانده اش او را اذیت میکرد ، از خانه فرار کرد در نهایت ، کار سوسن به روسپی گری مخفیانه « بدون اینکه پلیس در خیابانها باشد » انجامید و در خیابانهای بخصوصی از دید پلیس زندگی میکرد و اغلب بر روی نیمکت پارکها و یا هر جای دیگر که میتوانست میخوابید . عاقبت بسیاری از جوانانیکه دست به فرار از خانه می زنند چنین است . حالا هیچ  فرقی هم نمیکند که اگر در کشورهای غربی باشی و یا در کشورهای شرقی ، فرار راه حل مشکلات نیست .


بنابراین کار لازم اینست که تمام سعی و کوششت را انجام دهی تا با والدینت صحبت کنی ، در باره احساسات بگو در باره نظر و عقیده ای که داری بگو یا آنچه که برایت اتفاق می افتد با والدینت صحبت بکن . تصور نکن که والدینت تو را نمیتوانند درک کنند آنان ترا بوجود آورده اند ، پرورش داده اند ، زیرو روی ترا میدانند ولی در بعضی موارد شاید صلاح میدانند چیزی نگویند و یا اینکه وانمود کنند که چیزی نمیدانند . در هر صورت هر اتفاقی که برایت بیافتد فرار نکن و خانه ات را ترک نکن چون خانه تو محل امنی است حتی اگر خانه ات مطلوب نباشد بخاطر داشته باش که اگر فرار کنی اوضاع و احوالت میتواند از این هم بدتر شود . موفق باشید  

جوانان و شغل و حرفه آینده آنان

جوانان و شغل آینده آنان

با باقی زندگیم چه کار کنم ؟ احتمالا روزی این سئوال دشوار برای تو هم مطرح میشود ، آنوقت اجبارا از میان راههای متعدد و گیج کننده یکی را انتخاب می کنی شاید طبابت ، کسب ، هنر ، تدریس ، کامپیوتر ، منهدسی یا داد و ستد را انتخاب کنی . شاید هم احساس آن جوانی را داشته باشی که گفت : « به نظر من موفقیت ... اینه که آدم بتونه سطح زندگی خانوادگی و رفاهی را که سابقا داشته ، حفظ کنه . » شاید هم مثل بعضی اشخاص ، آرزو داشته باشی که در زندگی از لحاظ مالی ترقی کنی . آیا موفقیت شامل کسب و تحصیل برای تو ، مادیات میشود ؟ آیا کار و یا حرفه ای دنیوی میتواند موجبات راضیت تو را فراهم آورد ؟

برای رسیدن به موفقیت به لحاظ مالی نیازی به تلاش فراوان نیست شما فقط کافی است با خویشان و همسایگان خود در باره یک تولید بسیار ارزشمند صحبت کنید و آنان هم با دیگران و همینطور این وصله موزائیک مانند ،  ادامه خواهد داشت سپس شما را به پول و ثروت بسیاری میرساند . آیا شما به اینگونه تبلیغات کاذب گوش میدهید و آیا اصلا چنین تبلیغاتی را قبول میکنید . این روش تبلیغاتی ، برای فریب دادن بسیاری از جوانانی که مایلند خیلی زود به همه چیز برسند شاید تا حدودی قانع کننده باشد ولی واقعیت چیز دیگری است . کتابها ، فیلمهای تبلیغاتی شغلهای بسیار راحت و پر مفعتی را برای جوانان عرضه  و جوانان بی تجربه را به رقابت به یکدیگر ترغیب میکنند .

دکتر داگلاس لابیر ، چنین تعریف میکند که بسیاری از جوانان « با وجود داشتن شغلهای پرجنب و جوش یا سر و کار داشتن با تکنولوژی پیشرفته ، باز هم اظهار نارضایتی ، نگرانی ، افسردگی ، پوچی ، بدگمانی نموده و همچنین از بابت تعداد زیادی از ناراحتی های جسمانی شکایت می کنند . »

برخی از جوانان با داشتن تحصیلات بالا بدنبال کار دلخواه خود نمیتوانند به آن برسند علت چنین وضعیتی دگرگونی دنیای امروزی است زیرا حرص ، طمع به ثروت بیشتر ، حسادت ، لجبازی ، بی معرفتی ، دست بدست هم داده و کارفرما را ملزم میدارد تا بیشتر بفکر خودش باشد تا نسل آینده کشورش . نمونه های بسیاری در جهان امروزی وجود دارند که به مالدوزی بیشتری توجه نشان میدهند . جوانان دانشگاهی رفته ،  نیز از این وضعیت به ستوه آمده دست به اغتشاش و عصیان می زنند تا سیاستمداران را به خودشان بیاورند تا شاید واکنشی از خود نشان داده تغییراتی در سطح کشور بوجود آورند .

در گذشته مدرک تحصیلی بالا لازم بود تا شخص شغل مناسب با درآمد بالا را تقدیم خودش کند . ولی امروزه به گزارش اداره کار در ایالات متحده آمریکا « دیگر مدرک تحصیلی دانشگاهی موفقیت شخص را در بازار کار برای یک شغل مناسب و پردرآمد تضمین نمیکند . شمار آندسته از فارغ التحصیلان دانشگاهی که در رشته های تخصصی ، فنی یا مدیریت به استخدام درآمده اند کاهش یافته است ، زیرا تعداد این قبیل مشاغل بقدری افزایش یافته است که بتوانند تعداد رو به افزایش فارغ التحصیلان را بخود جذب کنند . در نتیجه ، بطور تقریبی از هر پنج نفر تنها یکی از فارغ التحصیلان دانشگاهی پا به بازار کار گذاشته اند . »

با این حال جوانانیکه وارد تحصیلات  دانشگاهی میشوند باید بدانند که خودشان بعد از پایان یافتن تحصیلاتشان ،  می باید در تلاش تولید کار باشند تا در پی یافتن شغلی مناسب با درآمدهای نجومی . جوانان باید قبل از ورود به محیط دانشگاهی بدانند تحصیلات خود را در جهت نیازهای کشوری انتخاب کنند تا بتوانند در آینده کاری پیدا نمایند .

بنابراین ، در انتخاب حرفه آینده خود دقت بیشتری به خرج دهید تا درهای سعادت و خوشبختی به روی شما باز گردد.

آیا آمادگی ازدواج کردن را دارم ؟

برخی از جوانان می پرسند که نمیدانند

آیا آمادگی ازدواج کردن را دارند ؟

ازدواج یک بازی بچه گانه نیست ، مقصود الهی برای زن و شوهر این بود که رابطه ای ابدی با یکدیگر برقرار نمایند ؛ یعنی نزدیکتر از هر رابطه دیگر میان انسانها . بنابراین ، رابطه زناشویی میتواند یا موهبت باشد یا مصیبت .

مسلما هر زوجی در زندگی زناشویی تا حدی متحمل « درد و غم » خواهد شد . لیکن مارسیا لاسول ، پرفسور در رشته علوم رفتاری هشدار میدهد و میگوید : « اندک اطلاعات موثقی که در مورد دوام ازدواج داریم ، از این قرار است : کسانیکه در سنین بسیار کم ازدواج می کنند ، شانس زیادی برای ادامه زندگی زناشویی ندارند . »

دلیل از هم پاشیدن زندگی زناشویی اکثر جوانان چیست ؟ پاسخ به این پرسش تا حد زیادی معین می کند که آیا آمادگی ازدواج کردن را داری یا خیر !!

انتظارات فراوان : دخیر نوجوانی چنین اقرار میکند : « ما تصور خیلی اشتباهی در مورد ازدواج داشتیم ، فکر میکردیم هر وقت دلمان بخواهد می آئیم خانه و هر وقت دلمان بخواهد میرویم بیرون یا هر کاری که مایل بودیم می توانستیم بکنیم و از این بازی ها » ولی چنین نشد و روز به روز بر مشکلاتمان اضافه میشد چون ما جوان بودیم هنوز آنطوریکه والدینمان تصور میکردنند بالغ و هوشیار نبودیم . بسیاری از جوانان امروزی چنین تصوری از زندگی زناشویی دارند و این نشانه عدم بلوغ ایشان است .

زندگی زناشویی نباید رویایی و خیالی تصور گردد و یا اینکه نباید فرار از محیط خانواده بخاطر محدودیتها تلقی شود ، بلکه بایستی یک رابطه صمیمی ، عاشقانه و پر محبت باشد تا به سعادت و خوشبختی برسد . بنابراین زندگی زناشویی نه یک زندگی خیالی و خالی از مشکلات است ونه حلال مشکلات . بعد  از ازدواج ، شخص  با مشکلات جدیدی مواجه خواهد شد و باید از عهده آنها برآید .

بسیاری از جوانان نیز از زندگی زناشویی انتظاری از رابطه جنسی دارندکه واقع بینانه نیست . مثلا پسر جوانی که در سن هجده سالگی ازدواج کرده است میگوید : « بعد از ازدواج فهمیدم که هیجان آدم برای رابطه جنسی فقط همان چند مدت کوتاه اولیه است ولی بعد یک سری مشکلات جدی بین ما بوجود آمد. »

در مطالعه ای که در مورد زوجهای زیر سن بیست سال انجام شده است ، معلوم شد که دعواها و مشاجرات مربوط به مشکلات مالی در ردیف دوم قرار دارد . بدون شک ، توضیح آن اینست که رابطه رضایت بخش زناشویی صرفا از طریق خویشتنداری و ایثار میسر و امکان پذیر میگردد ، خصوصیاتی که غالبا جوانان نتوانسته اند در خود پرورش دهند .

نداشتن آمادگی برای انجام وظایف : عروس جوانی در مورد شوهر خود چنین میگوید : « حالا که ازدواج کرده ایم فقط موقعهایی که شوهرم میخواهد رابطه جنسی داشته باشیم بمن علاقه نشان میدهد ، او فکر میکند که در یک زندگی زناشویی فقط رابطه جنسی مهمتر از مسائل دیگه زندگی است . » از طرفی شوهرم وقتش را کم وبیش با دوستانش صرف میکند و تصور میکند که هنوز در دوران تجرد بسر میبرد .

در مورد کار طاقت فرسای حمایت مالی از خانواده چه میتوان گفت ؟ داریوش شوهر سیمین میگوید : « یادم میاید وقتی اولین کارم را پیدا کردم ، می بایست هر روز ساعت شش صبح از خواب بیدار میشدم و می رفتم سرکار . با خودم می گفتم ؛ پسر ، عجب کار مشکلیه ، کی میشه یک کار دیگه پیدا کنم و از شر این کار خلاص بشم ؟ این کار پدر آدمو درمیاره ! » همیشه پیدا کردن کار چه سخت چه راحت مشکل است ولی وقتی کار پیدا شد باید هر طور شده آنرا بخوبی انجام داد تا حداقل تجربه ای شود برای پیدا کردن شغل های آینده .

مشکلات مالی : عامل دیگری که بسیار مهم است ، مسئله مالی در زندگی زناشویی است . بر اساس آماری که در کشورهای پیشرفته صنعتی بعمل آمده است : تعداد 48 زوج جوان که سن آنان هنوز به بیست سال نرسیده بود ، سه ماه بعد از ازدواجشان اقرار کردند که بزرگترین مشکلاتشان در زندگی ، پرداخت « مخارج خانواده بر طبق درآمدشان » بوده است . بعد از گذشت سه سال ، از سی و هفت درصد از این زوج ها همین سئوال دوباره پرسیده شد . آنان پاسخ دادند که مشکلاتشان همان مسئله مالی است که هنوز نتوانسته اند حل کنند .

در کشورهای در حال رشد مسئله مالی بین زوجین بسیار پراهمیت از کشورهای پیشرفته است چرا که در این کشورهای پیشرفته ، اگر خانواده ای به مشکلات مالی شدیدی نیازمند گردد « صندوق حمایت از خانواده » به کمک آنان میرسد تا خانواده پاشیده نشود . ولی در کشورهای غیر پیشرفته این موضوع بکلی معنایی ندارد که صندوق حمایت از خانواده به کمک خانواده بشتابد ، بهمین سبب بسیاری در این گونه جوامع به تن فروشی ، دزدی یا مسائل دیگری می پردازند تا زندگیشان را نجات دهند به همین سبب مسئله مالی برای اینگونه زوجین بسیار مهم است .

آمار نشان میدهد ، قشر نوجوان معمولا دارای بالاترین نسبت بیکاری و کمترین میزان درآمد می باشند . از اینرو ، یکی از مشکلات عمومی جوانان مشکل مالی است . مسعود اذعان میکند : « از آنجائیکه نمی توانستم مخارج خانواده ام را تأمین کنم ، مجبور بودیم پیش پدر و مادرم زندگی کنیم . این موضوع ، کلی اعصاب خرد کن بود چونکه ما یک بچه هم داشتیم و منزل پدر و مادرم کوچک و تنگ با اطاقهای کم بود .» بسیاری از شوهران جوانی که در تدراک دیدن لوازم زندگی ، پیداکردن شغل مناسب برای آینده خود قصور می ورزند ، بعدها در می یابند که برآورده نمودن نیازهای خانواده برای ایشان امری دشوار است . چنانچه زوج جوانی نگرشی بچه گانه در مورد مادیات داشته باشند ، حتی درآمدی کلان نیز به مشکلات مالی آنان خاتمه نخواهد داد . در یک مطالعه آشکار شد که جوانان این انتظار را داشتند که فورا بتوانند برای خانواده آتی خود وسایلی را بخرند که والدینشان برای خریداری همان وسائل ، مجبور بوده اند سالها صبر کنند . بسیاری از جوانانی که قصد داشته اند بلافاصله به این گونه وسائل دسترسی پیدا کنند ، تا گلو در قرض فرو رفته اند .

این قبیل جوانان نابالغ به « خوراک و پوشاک » قانع نبوده ، بدین شکل بر فشار زندگی زناشویی خود افزوده اند . بنابراین ، جوانان باید بیدار و هوشیار باشند که زندگی خود را بی جهت به بحران نکشانند . ازدواج و تشکیل زندگی زناشویی میتواند بسیار مسرت بخش باشد ؛ همچنین ممکن است به درد و تلخ کامی منجر گردد . آمادگی تو برای ازدواج کردن تا حد زیادی عامل تعیین کننده این موضوع می باشد . چنانچه هنوز جوان و زیر سن بیست سال هستی ، چرا برای مدتی صبر نمی کنی ؟ لازم نیست که آلان با شخص دلخواه خود قرار ازدواج بگذاری . صبر و تحمل به تو لطمه ای وارد نمی آورد بلکه تو را بیشتر باتجربه میکند تا زمانی که بخواهی  در راه ازدواج قدم برداری – قدمی مهم و جاودانی – وقت کافی برای آماده کردن خودت خواهی داشت .  

از کجا بدانم که آن عشق واقعی است ؟

 

پرسش برخی از جوانان 

عشق – برای عاشقانی که از فرط شیدایی مبهوت شده اند ، الهامی است اسرارآمیز که بر شخص مستولی میشود ؛ شور و شعف محض که انسان در زندگی آنرا فقط یکبار تجربه میکند . به عقیده این قبیل اشخاص ، عشق چیزی است که صرفا از دل بر می آید و نمیتوان آنرا درک کرد بلکه فقط میتوان تجربه نمود . عشق بر همه چیز غالب می آید و جاودانه است ...

بیانات عاشقانه معمولا به این شکل می باشد . همچنین تردیدی در آن نیست که عاشق شدن احتمالا تجربه ای بی نظیر و زیباست . لذا عشق واقعی چیست ؟

عشق در نگاه اول : احمد ، رویا را برای اولین بار در یک مهمانی ملاقات کرد و مشاهده نمود که چه دختر خوش برخورد و زیبایی است و چگونه هنگام خندیدن ، گیسویش در برابر چشمانش به حرکت در می آید . احمد با همان نگاه اول مجذوب آن دختر شد . رویا نیز مسحور چشمان قهوه ای و پرجذبه و همچنین بذله گویی های احمد شد . گویی که آن عشقی متقابل در نگاه اول بود !

بمدت سه هفته بعد از آن مهمانی ، احمد و رویا تمام وقتشان را با هم می گذراندند ، تا اینکه یک شب دوست پسر سابق رویا به او تلفن کرد و خبر ناگواری را به او داد . رویا هم برای تسلی یافتن به احمد تلفن کرد ، اما احمد که خودش را مورد تهدید رقیب عشقی حس کرده و گیج شده بود با سردی با رویا صحبت کرد . عشقی که احمد و رویا فکر میکردند تا ابد ادامه خواهد یافت در یک شب با اتمام رسید .

کتابها و فیلمهای سینمایی و تلویزیونی این موضوع را به انسان ها می باورانند که عشقی که در نگاه اول میان دوشخص بوجود می آید ، جاودانه خواهد بود .البته باید اذان کرد ، نخستین چیزی که موجب میگردد دو شخص به یکدیگر توجه نشان دهند معمولا جذابیت یا گیرایی جسمانی است . به گفته مرد جوانی : « آدم نمی تونه  به آسانی شخصیت یک نفر دیگه را ببینه . » حال ، دو جوانی که فقط به مدت چند ساعت یا چند روز یکدیگر را می شناسند ، « عاشق » چه چیز یکدیگر میشوند ؟ آیا آن میتواند چیزی جز یک تصویر یا شخصیتی خیالی ساخته و پرداخته ذهن خودشان باشد ؟ در واقع ، آنان در مورد افکار ، امیدها ، ترسها ، برنامه ها ، عادات ، مهارت ها و یا توانایی های یکدیگر اطلاع زیادی ندارند . آن « انسانیت باطنی ، قلبی » یکدیگر را ندیده اند بلکه صرفا ظاهر یکدیگر را دیده اند ، چنین عشقی چقدر میتواند دوام داشته باشد ! ؟

ظاهر فریبنده اشخاص : علاوه بر این ، احتمال دارد ظاهر اشخاص ما را فریب دهد ، بقول معروف که میگوید : « جمال ، فریبنده و زیبایی ، باطل است . » کاغذ کادوی براق و چشمگیر یک هدیه ، حکایت از نوع هدیه نمی کند . در واقع ، میتوان شیئ بی ارزش را در زیباترین کاغذ کادو پیچید .

عشق واقعی در مقابل دلباختگی : سارا 24 سال دارد و میگوید : « آدم دلباخته و شیدا ، کور است و میخواهد کور باقی بماند . دوست ندارد واقعیت را ببیند . » دختر 16 ساله ای بنام آذر می گوید : « آدم دلباخته کسی میشه ، که فکر میکنه هر کاری که او میکنه درست و کامله. » دلباختگی ، عشق واقعی نیست بلکه عشق جعلی است . چرا ؟ زیرا شخص دلباخته واقع بین نیست و همیشه به خودش فکر میکند . چنین شخصی معمولا میگوید : « من در کنار او ، احساس می کنم آدم مهمی هستم . چقدر عالیه ، باورم نمیشه من شبها نمی تونم بخوابم و یا وقتیکه من با او هستم احساس خوبی میکنم . »  توجه کنید عزیزان  که در اینجا چند دفعه از کلمه [ من ] استفاده شده است ؟ رابطه ای که بر اساس خودخواهی باشد ، یقینا خیلی زود از بین خواهد رفت ! شاید شما نیز تا بحال چنین تجربه ای را یافته اید و با من نیز هم عقیده هستید ، اگر نه بزودی چنین تجربه ای در مورد دلباختگی را بدست خواهید آورد . در هر صورت ، عشق واقعی یا محبت همیشه در همه چیز مهربان است و حسد نمی برد ، محبت غرور ندارد و اطوار ناپسندیده ندارد و نفع خود را طالب نمیشود . عشق و محبت خشم نمیگیرد و سوءظن ندارد .

از آنجائیکه محبت « نفع خود را طالب نمیشود .» شخصی که محبت و عشق واقعی به دیگری داشته باشد دائما بخودش فکر نمی کند و بعبارت دیگر ، خودخواه نیست . در حقیقت ممکن است پسر یا دختری عاشق و معشوق یکدیگر بوده ، گیرایی و علاقه فراوانی میان آن دو وجود داشته باشد . لذا آنان معقول هستند ، به یکدیگر احترام میگذارند و به این صورت ، تعادل را در رفتار و اخلاق خود رعایت می کنند . چنانچه انسانی واقعا به انسان دیگری عشق بورزد ، به همان اندازه که بفکر خودش است به فکر رفاه و سعادت شخص مقابل نیز می باشد . چنین شخصی اجازه نمیدهد که احساساتش بر قدرت تمایز یا تشخیصش غلبه کند .

نیاز به گذشت زمان : یک شخص عاشق همیشه باید سعی کند که به طرف مقابل وقت و زمان دهد تا هر دو در یک موقعیت مناسب بهم برسند . تجربه نشان داده است که گذشت زمان به عشق واقعی لطمه وارد نمی آورد ، در واقع بهترین روش آزمایش احساسات برای شخص دیگر ، اغلب اینست که اجازه دهد مدت زمانی سپری شود . همچنین دختر جوانی بنام شهناز میگوید : « هیچکسی نمیاد شخصیتش را آنطوریکه هست برای آدم تعرف کنه و بگه : من اینجوری هستم بفرما ، حالا همه چیز را در باره من میدونی . » خیر ، مدت زمانی طول میکشد تا بتوانی شخص مورد علاقه خود را بشناسی .

بنابراین عشق واقعی را چگونه میتوان تشخیص داد ؟ شاید دلت بگوید که این عشق واقعی است که مرا اینقدر می آزارد و خواب را از من گرفته ولی سعی کن کمی واقع بین باشی و به « تصویر » و زیبایی ظاهری شخص بسنده نکن و سعی کن او را بهتر بشناسی . مدتی صبر کن تا ثمره رابطه شما معلوم شود . بیاد داشته باش که « تب دلباختگی » در ظرف مدت کوتاهی به نقطه اوج خود میرسد سپس بتدریج میخوابد . عشق حقیقی با گذشت زمان افزونی یافته و بشکل « عامل همبستگی کامل » در می آید . موفق باشید   

چرا سازش با برادر و خواهرم مشکل است ؟


چرا سازش با برادر و خواهرم

اینقدر مشکل است ؟

قدمت نزاع میان برادران و خواهران به دوران باستان بر میگردد ، در آن زمان میان خواهر و برادر یا میان برادران نزاع در میگرفت . گاهی این نزاع طوری بود که منجر به مرگ و یا صدمه خوردن طرفین میشد . این موضوع بدان معنا نیست که تو دوست گرامی از برادر یا خواهرت متنفر هستی و یا نسبت به آنان حسادت میکنی .

جوانی چنین اقرار کرد : فکر می‌کنم از ته دلم برادرم را دوست دارم ، ولی آلان نمی‌توانم آنرا حس کنم . خلاصه یک جوری بهش مَحبت دارم . چرا اینقدر عداوت و خصومت در پس روابط میان برادران و خواهران نهفته است ؟ هریت وبستر نویسنده ، در نقل و قول از روانشناس ، کلاودیا شویتسر ، اظهار میکند :هر خانواده دارای امکانات محدودی است ، چه از لحاظ عاطفی و چه به لحاظ مالی . وبستر ، می افزاید : نزاع میان برادران و خواهران ، معمولان رقابتی است بر سر این امکانات که شامل همه چیز میگردد ، از مَحبت والدین گرفته تا پول و لباس . برای مثال ، کمیله با پنج برادر و خواهر خود سه اتاق داشتند . کمیله میگوید :یک وقتها دوست دارم تنها باشم و میخواهم آن‌ها را از اتاق بیرون کنم چون از دست آن‌ها راحتی ندارم .

جنگ و دعوا، همچنین امکان دارد بر سر تقسیم مسئولیت های خانه و امتیازها باشد . فرزندان بزرگتر شاید به علت اینکه از آنان انتظار می‌رود کارهای مشکل منزل را انجام دهند ، دلخور و آزرده خاطر باشند . بچه‌های کوچکتر ، ممکن است دوست نداشته باشند که برادر یا خواهر بزرگترشان به آنان دستور دهند یا شاید وقتی امتیازی که حسرت آنرا میخورند به برادر یا خواهر بزرگترشان داده می‌شود ، به آنان حسودی کنند .

دختر جوانی انگلیسی چنین گلایه میکند و میگوید :

خواهرم ، میره آموزش رانندگی ولی من نمی تونم برم ، من خیلی از این موضوع دلخورم ، به خاطر همین هم سعی میکنم سنگ جلوی پایش بندازم . ناسازگاری میان برادران و خواهران ، گاهی به دلیل اختلاف شخصیت آنان است .

اکثر اوقات هم والدین بین فرزندان خود فرق قائل می‌شوند که این موضوع باعث نزاع و مشاجره میان برادران و خواهران می‌شود . پروفسور روانشناسی بنام لی سالک ، اذعان میکند : پدر و مادر به هیچ وجه نمیتوانند همه فرزندانشان را بیک اندازه دوست داشته باشند ، زیرا فرزندان ، انسانهای متفاوتی هستند و این مسئله بطور اجتناب‌ناپذیری موجب عکس‌العمل‌های گوناگون از والدین می‌شود .

فرونشاندن آتش : مثلی معروف میگوید : از نبودن هیزم آتش خاموش می‌شود . فضای آتش شکن ، منطقه ای که تمام درختان آن قطع شده است ، معمولان از توسعه و پیشروی آتش سوزی در جنگل جلوگیری میکند . اگر در جنگل آتش سوزی رخ دهد ، غالباً فقط میتواند تا فضای آتش شکن پیشروی کند و سپس خاتمه می‌یابد . به همین نحو ، راههایی برای جلوگیری از ایجاد اختلاف نظر میان افراد یا حداقل محدود کردن آن وجود دارد یکی از این راهها این است که طرفین با یکدیگر صحبت کنند و پیش از اینکه کار به جر و بحث بکشد به طریقی با هم سازش کنند . برای مثال ، اگر میخواهی تنها در اطاقی خلوت کنی و در آرامش باشی با برادر و خواهرت برنامه‌ای برای خود بگذاری مثلاً بگویی در این روز و ساعت میخواهم به اتاقی بروم و در آنجا تنها باشم ! و نمیخواهم که شما ایجاد مزاحمت کنید ! و از هم قول بگیرید تا بدین طریق احترام حرف همدیگر را داشته باشید .

آیا نزاع ممکن است که بر سر مالکیت باشد ؟ دختر جوانی شکایت کرد و گفت که : خواهر ناتنی ام همیشه بدون اینکه از من اجازه بخواهد لوازم مرا بر میدارد . و به منهم چیزی نمیگوید . البته در چنین مواردی میتوانی به والدینت بعنوان اختیاردار نهانی کمک بخواهی . ولی کار بهتر این است که در یک فرصت مناسب و آرام با خواهرت بجای جر و بحث و انتقام گرفتن ، صحبت کنی تا او بداند که کارش غلط بوده . سعی کنید با خواهر و برادرتان سازش کنید .

برادر و خواهر یک نعمت هستند : گاهی اوقات باور کردن این موضوع مشکل است بخصوص وقتی کارهایشان تو را آزار میدهد . ولی دایان جوان میگوید : برادر و خواهر داشتن نعمتی که خدا به آدم میده .

آناماری و برادرش نیز میگویند : آدم نمی تونه با دوستاش همه جا بره ، ولی برادر و خواهر همیشه دور و برتند . آدم وقتی میخواد بازی کنه همیشه میتونه با آن‌ها بازی کنه یا با آن‌ها بره به پارک ، به آن‌ها اعتماد داره .

جوانان دیگری میگویند : برادر و خواهر حکم شنونده خوب ، مشاور قابل اطمینان و راهنمای مناسبی برای ما هستند . یا اینکه کسی میفهمه من چی میگم . توصیف کرده‌اند . بعدها در زندگی ، بعضی از همین مشکلاتی را که آلان با برادر و خواهرت داری ، با دیگران خواهی داشت .

حسادت ، حق مالکیت ، رفتار ناشایست ، دخالت در امور شخصی ، خودخواهی ، اختلاف شخصیت . چنین مشکلاتی جزء زندگی هستند . سازش با برادر و خواهرت ، تعلیم خوبی در زمینه روابط انسانی است .

گهگاهی ، اختلاف نظر میان تو و برادر و خواهرت پیش می‌آید ، اما می‌توانی یاد بگیری با آنان صحبت و سازش کنی . چنین تلاشی نعمت بزرگ آرامش و سعادت را برای تو و خانواده ات به ارمغان می‌آورد . نتیجه دیگر، این می‌شود که بگویی داشتن برادر و خواهر آنقدرها هم بد نیست !



ترس جوانان از آینده شان

جوانان و آینده آنان

جوان آلمانی خطاب به بلندترین مقام سیاسی مملکت خود گفت : « من از وقایع آینده خیلی می‌ترسم ؛ آینده دنیایی که جنگ اتمی بقای آنرا تهدید میکند

شاید تصور شما جوانان عزیز نیز در مورد آینده چیزی جز هلاکت در آتش جنگ هسته ای نباشد . جوانی می‌پرسد : « چرا باید به خودم زحمت درس خواندن بدهم و نمرات خوبی بگیرم !؟ دنیا که به هر حال بزودی نابود میشه » در‌واقع در یک نظر سنجی که از دانش آموزان مدرسه‌ها بعمل آمد ، پسران جوان گفتند که بیش از هر چیز از بروز جنگ هسته ای هراس دارند . دختران چنین واقعه‌ای را در مقایسه با مرگ والدینشان در درجه دوم نگرانی قرار دادند .

لذا روئت قارچ حاصل از انفجار هسته ای تنها ابر تاریک و شومی نیست که بر افق زندگی بشریت سایه مرگ می افکند . خطراتی همچون « افزایش بیش از حد جمعیت ، اتمام منابع طبیعی ، آلودگی محیط زیست و بسیار مسائل دیگری » و دیگر فجایع قریب الوقوع موجب گشته است که روانشناسان سرشناس مانند بی . اف . سکینر ، چنین نتیجه‌گیری کند : « از قرار معلوم ، نسل بشر در خطر جنگی احمقانه‌ای است » همینطور وی گفت که نسبت به اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان خیلی بدبین است . در‌واقع ما انسان‌ها قادر به حل مشکلات خود نخواهیم بود .

از آنجائیکه حتی ناظرین آگاه با دید اضطراب به آینده می نگرند ، جای تعجبی نیست که بسیاری از جوانان با خود می‌گویند : « پس بخوریم و بیاشامیم چون فردا می‌میریم . » در‌واقع اگر قرار باشد سیاستمداران و دانشمندان با توانایی‌های محدود خود آینده ساز جوانان باشند ، زندگی ناگواری در انتظار همه ما خواهد بود

حال ببینیم راه حلی وجود دارد ؟

در حال حاضر جهان غرب و شرق در تلاش این هستند که جنگ افزارهای اتمی خود را از میان بردارند و به همین خاطر نمیخواهند هیچ کشوری دست به این جنگ افزار بزنند . حتی کشورهایی که در خفا دست به چنین جنگ افزاری زده و یا میزنند باید جواب پس بدهند . از این رو اکثر سیاستمداران و دانشمندان سعی بر این دارند تا این جنگ افزار را به ذباله دانی بیاندازند و محیط زیست و نسل بشر را از این بابت نجات و اطمینان دهند و تا کنون کارهای عملی هم در این رابطه به انجام رسیده است .

بنابراین ، ما نباید نسبت به وعده‌های دنیا در قبال« ایمنی » بدبین باشیم بلکه سعی ما بعنوان شهروندان نیکو بر این باشد تا صلح را تبلیغ کنیم زیرا آینده همه ما در اختیار جنبش مسالمت آمیز من و توست . به امید آن روزی که سیاستمداران دست از غرور و خودخواهی خود بردارند و به تمام نظرات مردم گوش فرا دهند . این راه حل خوب و مسالمت آمیز امید همه مردم دنیا نیز است .



پرهیز از مواد مخدر

چرا ضروری است که از مواد مخدر پرهیر کنی ؟

بیژن بیست و چهار سال بیشتر از عمرش نگذشته بود که در دام مواد مخدر افتاد او میگوید : « من هنوز یک بچه کوچولوی احساساتی باقی مانده ام و رشد نکرده ام . بعضی وقتها ، از آدمهای همسن خود وحشت دارم . دچار افسردگی شده ام و به هیچ چیز اطمینان ندارم و از این بابت رنج می برم حتی بعضی وقتها هم به فکر خودکشی می افتم . »

فاطمه سی و شش سال سن دارد و میگوید که : « هنوز از لحاظ عاطفی خیلی بچه است . » و احساس « کمبود عزت نفس » نموده ، به این علت عذاب میکشد . فاطمه می افزاید : « زندگی کردن مثل باقی آدمها برای من خیلی مشکله »

بیژن و فاطمه ، در دوران نوجوانی شروع به استعمال مواد مخدر کردند و اکنون در عقوبت آن تصمیم گیریی گرفتار شده اند .

امروزه میلیونها جوان دست به اعمال مشابهی می زنند همچون تزریق ، خوردن ، استشمام و کشیدن انواع مواد مخدر ، برای بعضی از جوانان استعمال مواد مخدر صرفا طریقی است برای فرار از مشکلات زندگی . بعضی دیگر به منظور ارضاء ، حس کنجکاوی خود ، به مواد مخدر روی می آورند . برخی هم برای کاهش افسردگی یا رفع کسالت و بی حوصلگی مواد مخدر استعمال میکنند .  بسیاری از جوانان بعد از استعمال مواد مخدر ، محض لذت به این عمل ادامه میدهند و رفته رفته معتاد به آن میشوند . 

کشیدن حشیش به مقدار یک سیگار توهمی در انسان بوجود می آورد . از طرفی استعمال مواد مخدر مانع رشد انسان می شود . حال نگاهی به این مقوله می اندازیم .

مواد مخدر مانع رشد انسان میشود .

جوانانی همچون بیژن و فاطمه را که واقعا دوشخص واقعی داستان  ما بودند را در نظر بگیرید که به منظور فرار از مشکلات زندگی به مواد مخدر روی آوردند . جوانان در صورتی از لحاظ عاطفی رشد میکنند که یاد بگیرند شخصا با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کنند . گاهی ممکن است به موفقیت به انجامد و گاهی هم به شکست . جوانانیکه از دست مشکلات زندگی به مواد شیمیایی پناه می برند ، از لحاظ عاطفی رشد نخواهند کرد ، آنان از کسب مهارتهای لازم به منظور بر آمدن از عهده مشکلات ، قاصر مانده نتیجتا یارای تحمل آنها را نخواهند داشت .

کسب مهارت در خصوص فائق آمدن بر مشکلات همانند کسب هر مهارت دیگری مستلزم تمرین فراوان می باشد . شخص باید همچون یک فوتبالیست تمرین کند ، فنون مختلف آنرا بیاموزد و به اجرا درآورد تا بیننده را دچار حیرت نماید و به این صورت مهارت پیدا می کند . موضوع مواد مخدر هم به همین شکل ساده میباشد . برای فرار از این نکبت باید با تمرین کردن بر مشکلات زندگی به موفقیت رسید « مواد مخدر » پناه گاه شما نیست بلکه قدرت فکر ، مهارت در ایجاد فضایی سالم ، دور شدن از دوستان ناباب ، پناه شماست ، به قول معروف که میگویند : « جلال جوانان قوت ایشان است .»  این موضوع را هیچوقت فراموش نکن که تو دارای قدرت و خلاقیت در تمام زمینه های زندگی هستی حتی اگر کسی بتو بگوید که تو چیزی نیستی ! ولی بدان که تو خلاقیت داری .  مسلما اگر جوانی در مواد مخدر غرق شده است باید به موسسات پزشکی که تخصصی در این رشته دارند مراجعه کند . البته این کار ممکن است کار آسانی نباشد ولی به امتحانش می ارزد . موفق باشید .