پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

آیا نحوه غصه خوردن من طبیعی است ؟

امیر روز مرگ پدرش را بیاد میآورد و میگوید : « خیلی جا خورده بودم .... مدام بخودم میگفتم ، مرگ پدرم نمیتونه حقیقت داشته باشه . » شاید در حال حاضر یکی از عزیزان شما هم در گذشته باشد ؛ یکی از والدین شما ، برادر و یا خواهر ، یا حتی دوست نزدیک شما ، در قید حیات نباشد . امکان دارد علاوه بر احساس غم ، احساس عصبانیت هم بشما دست بدهد . از طرفی گیجی و حیرت و ترس نیز شما را احاطه میکند . هر چه سعی می کنید جلوی اشکهای خود را بگیرید قادر نیستید . 

 در واقع ، عکس العمل و واکنش عاطفی در هنگام مرگ یک عزیز ، امری کاملا طبیعی است . حتی عیسی مسیح نیز وقتی شنید که یکی از دوستان صمیمی او مرده است " اشک از چشمانش سرازیر شد و از دل آهی کشید . " با دانستن اینکه دیگران هم زمانی احساس شما را داشته اند ، احتمالا بهتر خواهید توانست بر غم و اندوه خود فائق آئید . 

 

انکار واقعه    

ابتدا ممکن است مات و مبهوت شوید . شاید در دل خود آرزو کنید که همه اینها فقط کابوس باشد و کسی آمده شما را از خواب بیدار کند ، آنوقت چشم باز میکنید و می بینید که هیچ اتفاق ناگواری نیفتاده است . افراد عزادار و داغدیده معمولا واقعه مرگ را انکار میکنند . آنان شاید فکر کنند که احتمال دارد ناگهان شخص متوفا را در خیابان ، اتوبوس یا مترو ببینند .  

تشابهات و اتفاقات زودگذری ممکن است این امید را در دل آنان بوجود آورد که واقعه مرگ عزیزشان ، خیال و کابوسی بیش نبوده است . بخاطر داشته باشید که خداوند انسان را برای زندگی کردن خلق کرد ، نه برای مردن . از این جهت ، کاملا طبیعی است که ما نمیتوانیم مرگ را به پذیریم . 

 

احساسات خود را با دیگران در میان بگذارید

 دکتر ارل گرلمن ، توصیه میکند : « این به تنهایی کافی نیست که به احساسات متعارض خود پی ببریم بلکه باید آشکارا با آنها دست و پنجه نرم کنیم ... اکنون زمانی است که فرد احساسات خودش را به شخص دیگری بگوید . » بلی ، الان وقت آن نیست که از دیگران دوری نموده ، خودتان را منزوی کنید ، بخصوص اگر فرد جوان باشد . 

دکتر گرلمن می گوید : اگر کسی این واقعیت غم انگیز [ مرگ ] را انکار نماید " فقط زمان درد و رنج را طولانی تر میکند و روند غصه خوردن را به تاخیر می اندازد . " او پیشنهاد میکند : « شخصی را پیدا کنید که با کمال میل به حرفهایتان گوش کند یعنی دوستی که میداند و می فهمد که احساسات شما ، عکس العملی طبیعی در برابر غم و اندوهی فراوان است . »  

 

امیدی که قوت قلب می بخشد  

کتاب مقدس این دلداری را بما مسیحیان میدهد و امیدوارم که قوت قلب شما هم بشود : « زیرا خدا روزی را معین فرمود که جهان را با راستی و درستی بوسیله شخصی که برگزیده خود اوست یعنی عیسی مسیح ، داوری فرماید و برای اثبات این حقیقت او را پس از مرگ زنده کرد . »  

کتاب مقدس بما امید میدهد که مردگان از مرگ خواهند برخاست ولی این امید ، غم و اندوه ما را منفی نمیکند . شما هرگز عزیز خود را فراموش نخواهید کرد . با وجود این ، وعده های کتاب مقدس به بسیاری از انسانهایی که عزیزان خود را از دست داده اند تسلی خاطر داده و به این سبب ، درد و اندوه شان تدریجا تبدیل به امید شده است .  

  

 

چرا من اینقدر خجالتی هستم ؟

خجالت 

 

خجالت چیست ؟ یعنی احساس ناراحتی کردن و معذب بودن نزد دیگران ، مثلا بین اشخاص غریبه ، جنس مقابل یا حتی دوستان . خجالت خودآگاهی مفرطی است که شخص را بر طریقهای گوناگون تحت تاثیر قرار میدهد . بعضی اشخاص احساس شرمندگی میکنند ؛ ساکت و منزوی چشمان خود را به زمین میدوزند ، و اگر بخواهند حرفی بزنند تپش قلبشان شدت می یابد و زبانشان بند می آید . بعضی دیگر آرامش و خونسردی خود را از دست میدهند و پرحرفی میکنند . 

 

عده دیگری هم نمیتوانند فکری را اظهار کرده ، عقاید و خواسته های خود را بیان کنند . در واقع ، باید گفت که تا حدی خجالتی بودن خوب است . خجالت در رابطه مستیقیم با فروتنی و تواضع می باشد و یکی از انتظارات خدا از ما اینست که در حضور او با فروتنی سلوک نمائیم و او اشخاص متواضع و فروتن را تحسین میکند . ( کتاب میکاه 6 : 8 )  

 

علاوه بر دانایی و تواضع همچنین پرهیز از سلطه جویی و تند خویی ، فواید دیگری نیز دارد . مردم برای اشخاص خجالتی ارزش قائل هستند چرا که معمولا اشخاص خجالتی به حرف دیگران بخوبی گوش میدهند . اما چنانچه خجالت مانع پشرفت و توانایی شود و تاثیر مضر بر احساسات و افکار بگذارد ، آنوقت باید فکری به حال آن کرد ! 

 

چگونه احساس خجالت بر زندگی شخص تاثیر میگذارد ؟ 

 

اگر شخص خجالتی خودش را منزوی کند و با دیگران صحبت نکند و یا آنقدر بفکر مسائل شخصی خودش باشد که متوجه اطرافیانش نشود ، ممکن است دیگران فکر کنند که این شخص انسان مغرور و پرافده ، بدخلق ، بی حوصله ، بی توجه و بی اعتناست . و بدین صورت باعث دور شدن اطرافیان از خودش شود . خلاصه میتوان گفت که انگار شخص خودش را در زندان خجالت حبس کرده است و کلید در زندان را هم دور انداخته است و به این شکل فرصتهای خوبی را از دست میدهد . 

 

فائق آمدن بر خجالت   

 

شخص خجالتی میتواند با تلاش و گذشت زمان تغییراتی در رفتار خود ایجاد نماید . اول از همه ، نگران قضاوت دیگرا نباشد مثلا اگر شخصی بخاطر خجالتی بودن کسی او را به مسخره بگیرد مطمئن باشید که آن شخص کمبودهایی در زندگی خودش دارد . بقول کتاب مقدس امثال فصل 11 آیه 12 که میفرماید : « کسی که همسایه خود را حقیر شمارد ناقص العقل می باشد . »   برقرار کردن دوستی با کسانیکه نه از روی ظاهر بلکه بر حسب باطن شخص قضاوت میکنند ، واقعا ارزش دارد . 

 

دوم اینکه باید سعی کرد ، بطور مثبت به زندگی و اطرافیان فکر کرد . اینرا بدانید که هیچیک از افراد بشر کامل نیستند و هر کسی بنحوی ایراد و نقطه ضعفی دارد ، همینطور انسانها به طریقهای متفاوت به مسائل می نگرند و علاقه و سلیقه های آنان با یکدیگر تفاوت دارد . چنانچه شخصی با کسی اختلاف عقیده داشته باشد ، این بدان معنی نیست که آن شخص از فرد مذکور خوشش نمی آید . همچنین باید یاد گرفت که در مورد دیگران منصفانه قضاوت کرد و حرف اشخاص را نباید پوچ بی معنی شمرد.  

 

حالا به چند توصیه توجه کنید :  

 

ا - تغییر دادن در افکار و رفتار  

2 - اعمال خوب و مثبت را جایگزین افکار منفی   

3 - تعیین هدف واقعی و ارزشمند  

4 - حفظ کردن آرامش و کنار آمدن با دیگران 

5 - ازقبل آماده شدن برای هر گونه موقعیتی  

6 - طی یافتن تجربه موفق اعتماد به نفس در خود بوجود بیاور 

7 - به خود به قبولان که همیشه اختلاف نظر و اشتباه وجود دارد . 

8 - نشان دادن محبت و کمک کردن به دیگران شخص خجالتی را تقویت میکند . 

9 - پوشیدن لباس مناسب  

10 - پیشقدم شدن در ایجاد کردن رابطه نزدیک با خانواده ، دوستان . 

 

امید است که با این چند مورد ساده و کوتاه تا حدودی باعث پیشقدم شدن افراد خجالتی با دیگران شده باشد . 

احساس تنهایی مزمن

گاهی اوقات درد عذاب آور و جانفرسای تنهایی ادامه می یابد و این طور به نظر میرسد که چاره و علاجی برای آن وجود ندارد . زنی که دانش آموز دبیرستان است تعریف میکند : « چند ساله که در این منطقه به مدرسه میرم ولی در طول تمام این مدت نتوانسته ام برای خودم یک دوست پیدا بکنم ! هیچ کس از احساس من خبر نداره ، کسی هم اهمیت نمیده . » 

 

بسیاری از جوانان همانند این زن احساس تنهایی میکنند که اغلب تنهایی مزمن نامیده میشود . این احساس جدی تر و حادتر از احساس تنهایی موقت میباشد . در واقع بنا به گفته محققین " فرق میان این دو ، مانند فرق میان سرماخوردگی معمولی و ذات الریه ( سینه پهلو ) است . " لذا ، احساس تنهایی مزمن همچون سینه پهلو علاج پذیر است ."  

 

اولین اقدامی که میتوان انجام داد این است که به علت آن پی ببریم . جوانانی که احساس تنهایی میکنند اغلب از خودشان خوششان نمی آید و احساس میکنند که دیگران نمیخواهند آنانرا همانطوریکه هستند به پذیرند . احساس تنهایی بعضی از جوانان ممکن است علتی درونی داشته باشد . احساس حقارت و عدم عزت نفس مانع میشود . محققی چنین اظهار میکند : « افرادی که بطور مزمن احساس تنهایی میکنند معمولا می گویند ، من آدم بی فایده ای هستم . بنابراین ، طریق فائق آمدن و چیرگی بر احساس تنهایی ، احتمالا این است که عزت نفس ، در خود بوجود آوری . 

 

آنچرا که کتاب مقدس " انسانیت تازه " می نامد و علائم آنهم : مهربانی ، تواضع و حلم می باشد در وجود خود پرورش بده و هم زمان با آن ، یقینا عزت نفس در تو بوجود خواهد آمد !  سپس در حالیکه یاد میگیری به خودت علاقه داشت باشی دیگران نیز مجذوب و شیفته محسنات و صفات خوب تو خواهند شد .  همانطوریکه فقط بعد از شکفتن گل میتوان تمام رنگهای آنرا دید ، دیگران هم فقط زمانی میتوانند کاملا به محسنات تو پی ببرند که حرف دلت را به آنان بزنی .

وقتی افسردگی از خفیف فراتر رود !

اگر به افسردگی خفیف مزمن رسیدگی نشود ، امکان دارد ناراحتی جدی تری پدید آید . شخصی که به افسردگی حاد ، دچار میشود دائما در این فکر است که از درون مرده است . شخصی بنام ماری میگوید : « دائما فکر میکردم که از درون مرده ام ، بدون هیچ عاطفه ای به زندگی ادامه میدادم . دائما وحشت و دلهره داشتم . » در شرایط افسردگی حاد ، احساس یاس و اندوه شخص را عاجز میکند و شاید ماهها به طول به انجامد ، در نتیجه این نوع افسردگی اصلی ترین عاملی است که نو جوانان را به ارتکاب خودکشی وا میدارد .  

 

امروزه در بسیاری از کشورها به عنوان " بیماری همه گیر پنهانی " شناخته شده است . احساس ناامیدی و یاس همیشه در رابطه با افسردگی حاد ، و همچنین در رابطه با فهرست خودکشی در میان جوانان می باشد . کسانیکه دچار افسردگی حاد میشوند فکر میکنند هرگز درمانی پیدا نمیکنند و یا اینکه فردایی برای آنان نیست و به این صورت ناامید دست به خودکشی می زنند .  

 

لذا خودکشی راه حل مشکلات نیست . ماری ، اقرار میکند : « به یقین میتوانم بگویم که فکر خودکشی به سرم زد اما اینرا تشخیص دادم که تا موقعی که خود را نکشته ام هنوز امیدی هست . » امروز ماری بهبودی پیدا کرده است و از این بابت نیز خوشحال است .  

 

تسلط بر افسردگی جزیی   

 

راههای معقولی برای تسلط و فائق آمدن بر احساس افسردگی وجود دارد . دکتر ناتان اس گلاین ، متخصص افسردگی از شهر نیویورک آمریکا میگوید : « بعضی از مردم فقط به علت گرسنگی افسرده میشوند . شخص ممکن است صبحانه نخورد و به دلیلی ناهار هم نتواند بخورد سپس حدود ساعت سه بعد از ظهر که میشود تعجب میکند که چرا حالش خوش نیست . » از طرفی هم آنچه شخص میخورد بر حالت جسمانی تاثیر میگذارد . دختری که زمانی دچار یاس و ناامیدی بود میگوید : " نمی دونستم که غذای بی خاصیت میتونه اینقدر برای حالت روحی من مضر باشه . من غذا و خوراک بی خاصیت زیاد میخورم . آلان می بینم وقتیکه کمتر شیرینی و خوراکی مانند همبرگر و غیره میخورم حالم بهتر میشه" .  

 

اقدامات موثر و مفید دیگر : به احتمال زیاد با انجام بعضی از ورزشها میتوانی روحیه شادابتری داشته باشی . از آنجائیکه افسردگی میتواند نشانه بیماری جسمانی باشد در بعضی موارد خوب است که مورد معاینه پزشکی قرار بگیری .  

 

پیروزی بر جنگ فکری  

 

معمولا اگر در مورد خودت منفی فکر کنی ، احساس افسردگی در تو بوجود می آید یا به تدریج شدت پیدا می یابد . یا اگر دیگران تو را مورد تمسخر قرار دهند و دائم تو را استهزا کنند ، این امکان وجود دارد که دچار افسردگی و یاس شوی ولی به این موضوع خوب دقت کن . در دوران باستان هم مردم پولس رسول را که از رسولان عیسی مسیح بود ، مورد تمسخر قرار دادند ، حتی او را کتک زدنند ولی آیا پولس روحیه خودشو را باخت و حقیر و درمانده شد ؟ 

 به هیچ وجه ! پولس می دانست ، مسئله مهم اینست که باید سعی کند مطابق معیارهای خدا زندگی کند . با وجود شکایت و استهزای دیگران ، پولس میتوانست به آنچه که با کمک خدا انجام داده بود افتخار کند . در اکثر موارد تو هم اگر در رابطه صمیمی خودت با خداوند فکر کنی دیگر احساس افسردگی و یاس نخواهی کرد . زیرا در دعا با خدا آنقدر قدرت هست که میتوانی بر افکار منفی خودت فائق آیی .  

 

طریق دیگر مبارزه با افسردگی و غم اینست که باید هدفهای واقعی و معقولی برای خود قرار دهیم . راز موفقیت این نیست که در مدرسه شاگرد ممتازی باشیم و یا دیگران ما را بعنوان یک فرد ایده آلی تصور کنند و یا اینکه خودمان را برای خانواده مان فرد شایسته ای جلوه دهیم ، زیرا اغلب مردم ما را همانطوریکه هستیم می بینند و بما علاقه دارند . این واقعیت را باید قبول کرد که زندگی خالی از یاس و ناامیدی نیست بلکه باید افکار منفی را از درون پاک کرد و همواره تا آنجائیکه در قدرت ماست به مسائل مثبتی فکر کنیم . صحبت کردن با دیگران به هنگام یاس یکی از شیوه های موثر غلبه یافتن بر افکار منفی است و نباید این فکر را کنیم که شاید شایسته نباشد با کسی در باره غمم صحبت کنم برعکس صحبت و طلب کمک یکی از بهترین شیوه های است که تاکنون جواب مثبتی داشته است .  

 

در خاتمه پولس رسول میگوید : « برتری قوت » که از جانب خدا بما داده میشود بیش از هر چیز دیگری بما کمک میکند تا بتوانیم بر احساس یاس و ناامیدی غلبه کنیم . موفق باشید .