بیماری مزمن یا ناتوانی و معلولیت میتواند زندگی فرد را کاملاً تغییر دهد. امیر، که زمانی مردی سالم و فعال بود، فلج شد. او میگوید: «خیلی افسرده شدم. توان، شهامت و نیرویم را از دست دادم . . . احساس میکردم دیگر نابود شدهام.»
تجربهٔ امیر، به ما یادآوری میکند که هیچ یک از ما بر سلامت جسمی خود کنترل کامل ندارد. با این حال میتوانیم در حد معقول به سلامت جسمیمان توجه کنیم و خطر بیماری را کاهش دهیم. اما اگر سلامتی خود را از دست دادیم، چطور؟ آیا دیگر نمیتوانیم طعم خوشبختی و رضایت را بچشیم؟ به هیچ وجه. پیش از این که دلیل این گفته را توضیح دهیم، نخست برخی اصولی را بررسی میکنیم که برای سلامت ما اهمیت دارد.
حفظ تعادل در عادات. واضح است که عادت به پرخوری و افراط در نوشیدن مشروبات الکلی به سلامت ما صدمه میزند، البته صدمات مالی آن نیز جای خود را دارد.
بدن خود را آلوده نکنید. «بیایید خود را از هر گونه ناپاکی جسم و روح بزداییم.» بسیاری با جویدن یا کشیدن تنباکو یا مواد مخدّر و نوشیدن بیرویهٔ مشروبات الکلی بدن خود را آلوده میکنند. برای مثال کشیدن سیگار به بدن آسیب فراوان میرساند. به گفتهٔ یکی از مراکز کنترل و پیشگیری بیماری کشیدن سیگار «موجب بیماری و ناتوانی میشود و تقریباً به هر عضو بدن آسیب میرساند.»
بدن خود و زندگیتان را هدیههایی باارزش بشمارید. ‹از خدا حیات و جنبش و هستی یافتهایم.› درک این موضوع باعث میشود از هر آنچه که میتواند سلامت ما را به خطر اندازد پرهیز کنیم و در محیط کار، هنگام رانندگی یا انتخاب تفریحات محتاط باشیم. بهراستی یک لحظه لذّت، به یک عمر معلولیت نمیارزد!
احساسات منفی را کنترل کنید. سلامت جسم و روان به هم ارتباط دارد. پس تلاش کنید که از نگرانیهای بیمورد، خشم عنان گسیخته، حسادت و دیگر احساسات مضر دوری کنید. به قولی گفته شده: «از خشم بازایست و غضب را ترک نما!» همچنین گفته شده: «هرگز نگران فردا مباشید؛ زیرا فردا مشکلات خود را خواهد داشت .»
بر افکار مثبت تمرکز کنید. بیاد داشته و بیاموزید که: «دلِ آرام به بدن حیات میبخشد.» همچنین: «دل شادمان داروی شفابخش است.» این گفته از نظر علمی ثابتشده است. به گفتهٔ یک پزشک: «اگر راضی و شاد باشید به احتمال قوی از کسانی که ناراضی و ناخشنودند، کمتر بیمار خواهید شد.»
قدرت تحمّل خود را بالا ببرید. همچون امیر، که پیشتر از او صحبت شد، ممکن است که ما چارهای جز تحمّل درد مداوم و بیماریمان نداشته باشیم. اما میتوانیم راههایی برای کنار آمدن با آن پیدا کنیم. برخی در چنین شرایطی در دلسردی و ناامیدی غرق میشوند که تنها میتواند وضعیت را بدتر کند. بیاد داشته باشید ،اگر در روز سختی سستی کنید، از قوّت و نیرویتان کاسته میشود.
اما برخی بعد از این احساسِ اولیه میتوانند خود را با شرایط تطبیق دهند و پس از آن احساس بهتری داشته باشند. آنان برای کنار آمدن با مشکلشان راههایی مییابند. برای امیر، نیز همین طور بود. او خود میگوید که پس از دعا و تأمّل بر پیام دلگرمکننده و مطالعه مثبت از کتاب مربوط به بیماریم «به جای موانع در زندگی، فرصتها را میدیدم.» علاوه بر این، امیر همچون بسیاری از کسانی که با مصیبتهای سخت روبرو میشوند، درس پرارزش همدردی و دلسوزی را آموخت. همین امر او را بر آن داشت که پیام دلگرمکنندهٔ خود را به دیگران نیز بگوید.
احمد ، جوانی که رنج بسیار کشید. پانزدهساله بود که در تصادفی از گردن به پایین فلج شد. در هجدهسالگی دوباره میتوانست دستهایش را حرکت دهد. او به دانشگاه رفت و در آنجا خیلی زود به مواد مخدّر، الکل و اعمال نامشروع جنسی کشیده شد. دیگر امیدی در زندگی نداشت، تا این که بخود آمد و با کمک دوستان نزدیکش و پزشک معالجه او دیدش به زندگی عوض شد و توانست بر عادات بدش چیره شود. احمد میگوید: «احساس پوچی که برای مدتها با من بود از میان رفت، اکنون رضایت و خشنودی و آرامش زندگیام را پر ساخته است.»
خاطرات امیر و احمد بما می آموزد، بجای اینکه زندگی خود را تحط شعاع موضوعاتی که به هیچ دردی نمیخورند معطوف سازیم موقعیت خود را در هر شرایطی « سد » نکنیم بلکه از امکانات بهره جوئیم تا به کمال برسیم. بجای نق زدن کاری کنیم تا سودآور باشیم.