پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

سخنی با جوانان امروزی

 


چطور میتوانم کار پیدا کنم و آن را حفظ کنم؟‏

در یک نظر خواهی که در مجلهٔ سینیور سکولَستیک به چاپ رسید،‏ از تعدادی دانشآموز کلاس دوازدهم سؤال شد که چند هدف «بسیار مهم» خود را در زندگی نام ببرند.‏ هشتاد و چهار درصد آنان گفتند:‏ «اینکه بتونیم کار ثابتی پیدا کنیم.‏»

احتمالاً تو هم مایل هستی در ساعات بعد از مدرسه شغلی پیدا کنی که تا حدی از پس مخارج شخصی و یا خانوادگی برآیی.‏ شاید هم در جستجوی کاری نیمهوقت هستی تا بتوانی پس اندازی برای آینده ات داشته باشی.   به هر حال،‏ تورم اقتصادی در سطح جهانی و تقاضای کم برای کارگران فاقد مهارت،‏ پیدا کردن کار را برای جوانان دشوار کرده است.‏ لذا چگونه میتوانی براحتی وارد بازار کار شوی؟‏

مدرسه —‏ مکانی برای آموختن کار

کلیولَند جونز که چندین سال مأمور استخدام بوده است،‏ توصیه میکند:‏ «تحصیلات دبیرستانی را بخوبی انجام بده.‏ هرچقدر دربارهٔ اهمیت فراگیری خواندن،‏ نوشتن و صحبت کردنِ خوب و صحیح بگویم،‏ کم گفتهام.‏ همچنین یاد بگیر مؤدبانه رفتار کنی تا بتوانی در محیط کار با مردم کنار بیایی.‏»

یک رانندهٔ اتوبوس باید قادر به خواندن برنامهٔ رسیدن به ایستگاه اتوبوس و حرکت از آنجا باشد.‏ کارگران کارخانه باید نحوهٔ پر کردن کارت پایان کار و یا نوشتن گزارشهای مشابه را بدانند.‏ از فروشندگان انتظار میرود که بتوانند محاسبه کنند.‏ داشتن مهارت در خصوص ارتباط بر قرار کردن با اشخاص،‏ تقریباً در هر شغلی ضروریست.‏ چنین مهارتهایی را میتوانی در مدرسه به دست بیاوری.‏

داشتن پشتکار ارزش دارد

آقای جونز میگوید:‏ «چنانچه مدرسه را تمام کردهای و داری دنبال کار میگردی،‏ تسلیم نشو.‏ بعد از دو یا سه مصاحبهٔ استخدامی،‏ به خانه برگشتن و منتظر جواب نشستن،‏ کار درستی نیست.‏ اینجوری هیچوقت به استخدام درنخواهی آمد.‏» جوانی به نام سالوادور،‏ به مدت هفت ماه در جستجوی کار بود و سرانجام به استخدام درآمد.‏ سالوادور میگوید:‏ «به خودم میگفتم:‏ ‹کار من اینه که کار گیر بیارم.‏› در طی این هفت ماه،‏ هر روز هفته،‏ روزی هشت ساعت دنبال کار میگشتم.‏ هر روز صبح زود،‏ به اصطلاح شروع به ‹کار› میکردم تا ساعت چهار بعد از ظهر.‏ خیلی شبها پادرد داشتم.‏ صبح روز بعد میبایست ‹به خودم روحیه میدادم› و دوباره میافتادم دنبال کار پیدا کردن.‏»

چه چیزی موجب شد که سالوادور تسلیم نشود و از پا درنیاید؟‏ او میگوید:‏ «هر دفعه که گذرم به دفتر کارگزینی میافتاد،‏ به یاد نقل و قولی میافتادم که گفته است:‏ «جدّ و جهد کنید تا بدست آورید.» به خودم میگفتم که بالاخره این روزهای سخت میگذره و یک روزی کار گیر میارم.‏» 

کجا میتوانی کار پیدا کنی؟‏

چنانچه در مناطق روستایی زندگی میکنی،‏ میتوانی برای یافتن کار از باغهای میوه و مزرعههای اطراف شروع کنی و یا میتوانی به دنبال کار باغبانی بگردی.‏ اگر در شهر زندگی میکنی،‏ آگهیهای استخدامی را در روزنامه بخوان.‏ از این آگهیها میتوانی دریابی که کدام شرایط را باید برای انجام کار خاصی دارا باشی و برای کارفرمای خود توضیح دهی که چگونه میتوانی انتظارات او را برآورده کنی.‏ همچنین میتوانی از والدینت،‏ آموزگاران،‏ مؤسسات استخدامی،‏ دفترهای کارگزینی،‏ دوستان،‏ همسایگان و منابع دیگر یاری بگیری.‏

شغل خود را حفظ کن

متأسفانه،‏ وقتی فشارهای اقتصادی باعث به وجود آمدن بیکاری در جامعه میشود،‏ معمولاً اول از همه،‏ جوانان را از کار بیکار میکنند.‏ امّا این به آن معنی نیست که تو هم کارت را از دست خواهی داد.‏ آقای جونز میگوید:‏ «اشخاصی که میخواهند کار کنند و در مورد دستورات کارفرما نظری مساعد دارند،‏ شغل خود را از دست نمیدهند.‏»

نظر تو،‏ همان طرز فکر تو در مورد شغل خود و نیز انسانهایی که با آنان یا برای آنان کار میکنی میباشد.‏ کیفیت کار تو بازتابی از نظر یا طرز فکرت است.‏ رئیس تو نه فقط مبنی بر کارآییات بلکه همچنین بر اساس طرز فکرت در مورد تو قضاوت کرده،‏ برایت ارزش قائل میشود.‏

آقای جونز ادامه میدهد:‏ «بگذار کارفرمایت مشاهده کند که نه فقط از دستورات او پیروی میکنی بلکه قادری بدون نظارت مدام وی بیش از آنچه که از تو انتظار میرود کار انجام دهی.‏ کسانی که با وجود تراکم در بازار کار میتوانند به کار خود ادامه دهند الزاماً باسابقهترین کارگران نیستند بلکه کارگرانی میباشند که در کار خود بازدهی دارند.‏»

سالوادور نیز به حقیقت این موضوع پی برده است.‏ او میگوید:‏ «همیشه سعی کردهام با کارفرمای خودم مساعدت و سازگاری داشته باشم.‏ همیشه حاضر بودهام که در صورت لزوم،‏ برنامهٔ خودم را تغییر بدهم و رفتاری محترمانه با سرپرستانم داشته باشم.‏»  

غلبه کردن بر ترس

وقتی کاری را شروع میکنی،‏ معمولاً چند روز اول،‏ ترس و واهمه خواهی داشت.‏ احتمالاً از خود میپرسی:‏ ‹آیا از من خوششان خواهد آمد؟‏ آیا از پس این کار برمیآیم؟‏ آیا آنها از کار من خوششان خواهد آمد؟‏ امیدوارم در نظر آنها آدم کودنی نباشم.‏› در چنین صورتی،‏ مواظب باش ترس باعث نشود نظر مثبت خود را بتدریج از دست بدهی.‏

با کسب اطلاعات بیشتر دربارهٔ شرکتی که برایش کار میکنی،‏ میتوانی سریعتر در خود تعادل به وجود آورده،‏ آسودگی خاطر پیدا کنی.‏ چشم و گوش خود را باز کن و همچنین به مطالعه بپرداز.‏ در زمان مناسب،‏ از سرپرست خود در خصوص کار،‏ فعالیت و عملکرد خودت چند سؤال منطقی بکن —‏ این عمل حماقت محسوب نمیشود.‏ از خودت سؤال کن،‏ ‹کار من چه رابطهای با بخش من و هدف کلی شرکت دارد؟‏› پاسخ به این پرسشها به تو کمک میکند عادت خوب کار کردن را در خود پرورش دهی و از شغل خود راضی باشی.‏

با همکاران خود بساز

در هر شغلی نهایتاً با انسانها سر و کار خواهی داشت.‏ بنابراین،‏ دانستن نحوهٔ برقراری رابطهای مطلوب با دیگران،‏ امری ضروری در جهت حفظ شغلت میباشد.‏ ضرب و المثلی است که می گوید ‹اگر ممکن است بقدر قوّهٔ خود با جمیع خلق به صلح بکوش.‏›   با به اجرا گذاردن این مثل،‏ از درگیریها یا مرافعههای غیرضروری در محل کار،‏ مصون و مبرا خواهی بود.‏

این را بدان،‏ بعضی از اشخاصی که با آنان کار میکنی از لحاظ زمینهٔ خانوادگی و شخصیت با تو کاملاً فرق دارند.‏ امّا فکر نکن فقط به دلیل اینکه فردی با تو فرق دارد،‏ حقیرتر از تو است.‏ این حق اوست که انسانی مجزا و متفاوت باشد،‏ و تو برای این حق احترام قائل شو.‏ هیچکس دوست ندارد مورد بیاحترامی قرار گیرد و یا احساس کند که انسان بیارزشی است.‏ همه میخواهند که دیگران به آنان علاقه و احتیاج داشته باشند —‏ انسان باارزشی باشند.‏ با کارفرما و همکاران خود محترمانه رفتار کن تا آنان نیز به تو احترام بگذارند.‏

از غیبت کردن پرهیز کن

سالوادور میگوید:‏ «غیبت کردن کار خطرناکی است،‏ چونکه ممکنه باعث بشه آدم در مورد رئیس یا دیگران فکر بد بکنه.‏» به اطلاعاتی که دهن به دهن گشته است نباید کاملاً اعتماد کنی؛‏ در غیر این صورت ممکن است به ضرر تو تمام شود.‏ این گونه اطلاعات معمولاً یک کلاغ چهل کلاغ میشوند و بسیار مبالغهآمیز هستند و میتوانند به حیثیت و آبروی تو و دیگران لطمه بزنند.‏ بنابراین،‏ با خودت مبارزه کن و میل به غیبت کردن را در خودت از بین ببر.‏

بعلاوه،‏ به خاطر داشته باش که هیچ کس از آدم شاکی خوشش نمیآید.‏ اگر در محیط کار مسئلهای تو را ناراحت میکند،‏ لازم نیست که دهان به دهان به گوش همه برسد.‏ برو و آن موضوع را با سرپرست خود در میان بگذار.‏ لیکن با خشم وارد دفتر او نشو و با تندی با او صحبت نکن زیرا بعداً از این کار خود پشیمان خواهی شد.‏ همچنین،‏ از این اشتباه که شخصی را مورد حمله و محکومیت قرار دهی حذر کن.‏ راجع به واقعیات صحبت کن.‏ در توصیف مشکل خود،‏ تا حد امکان به طور واضح صحبت کن و صادق باش.‏ مثلاً،‏ میتوانی صحبت خودت را به این طریق آغاز کنی،‏ ‹ببخشید،‏ ممکن است به من کمک کنید و توضیح بدهید که .‏ .‏ .‏ › و یا ‹عذر میخواهم،‏ شاید اشتباه فکر میکنم ولی به نظر من .‏ .‏ .‏ ›

وقتشناسی اهمیت دارد

به دو دلیل اصلی مردم شغل خود را از دست میدهند و آن دو دلیل این است که یا دیر سر کار میآیند و یا مکرراً از سر کار غیبت میکنند.‏ یک مدیر استخدام و آموزش در شهری بزرگ و صنعتی دربارهٔ کارگران و کارمندان جوان میگوید:‏ «آنان باید یاد بگیرند که صبحها بموقع از خواب بیدار شوند و همچنین مطابق دستورات عمل کنند.‏ اگر آنان این مسائل را یاد نگیرند،‏ مشکل بیکاری ادامه پیدا خواهد کرد.‏»

سالوادور به طرز ناخوشایندی درسی در مورد وقتشناسی آموخت.‏ او آهی میکشد و میگوید:‏ «به خاطر عدم وقتشناسی،‏ در ظرف سه ماه اولین کارم را از دست دادم و به این دلیل،‏ کار پیدا کردن برام مشکلتر شد.‏»

ارزش صداقت

مأمور استخدام،‏ آقای جونز،‏ میگوید:‏ «صداقت به شخص کمک میکند شغل خود را حفظ کند و از دست ندهد.‏» شخص صادق،‏ نه اشیاء را میدزدد و نه وقت را،‏ و بیش از حد استراحت نمیکند.‏ همه برای کارگر و کارمند صادق ارزش قائلند و به او اعتماد دارند.‏  

 

پیامی مهم برای جوانان

اینترنت استفادهٔ عاقلانه از این وسیلهٔ ارتباطی جهانی

قرنها پیش،‏ اختراع ماشین چاپ باعث سرعت ارتباطی بین مردم شد.‏ اختراع اینترنت نیز در روزگار ما تأثیری مشابه در جامعهٔ بشری گذاشته است.‏ در واقع،‏ اینترنت وسیلهٔ ارتباطی جهانی نامیده شده است و حقیقتاً نیز چنین است.‏ با استفاده از این «شاهراه اطلاعاتی» هر کس میتواند به اطلاعات موثق،‏ آمار و عقاید مردم در مورد موضوعات مختلف دست یابد.

در مورد اینترنت چه میتوان گفت؟‏ از طریق اینترنت میتوانیم به اطلاعاتی پرارزش دست یابیم،‏ در وقت صرفهجویی کنیم و در بسیاری موارد فایده ببریم.‏ با این حال،‏ اینترنت ممکن است اطلاعاتی نادرست در اختیارمان قرار دهد،‏ بیش از حد وقت ما را بگیرد و از لحاظ اخلاقی ما را فاسد سازد.‏ بگذارید ببینیم که از این وسیلهٔ ارتباطی جهانی چگونه میتوانیم به نحو احسن استفاده کنیم.‏

اطلاعات معتبر یا نادرست!‏

هرگز تصوّر نکنید هر اطلاعی که اینترنت در اختیارتان میگذارد خوب و مفید است.‏ موتورهای جستجوگر اینترنتی را میتوان به لشکری عظیم تشبیه کرد که به طور مدام هر نوع قارچ را چه خوردنی چه سمّی جمع میکند و در یک ظرف به شما تقدیم میکند.‏ آیا بدون بررسی قارچها آنها را میخورید؟‏ مطمئناً خیر!‏ موتورهای جستجوگر اینترنتی نیز با استفاده از انبوهی کامپیوتر،‏ میلیونها شبکهٔ اینترنتی را از بهترین تا بدترین در اختیار شما میگذارد.‏ پس ضروری است در انتخاب شبکهها،‏ بسیار مواظب باشیم تا ذهنمان با اطلاعات نادرست آلوده نشود.‏

در سال ۱۹۹۳ در مجلّهای معتبر کاریکاتور دو سگ کشیده شده بود که جلوی کامپیوتر نشسته بودند.‏ یکی از سگها به سگ دیگر میگوید:‏ «در اینترنت کسی نمیفهمد که ما سگ هستیم.‏»  امروزه هر کس از پشت اینترنت میتواند حتی بدون مشخص کردن نام وانمود کند متخصص است.‏ به علاوه،‏ از لحاظ قانونی هر کس اجازه دارد عقاید،‏ اطلاعات،‏ تصاویر و پیشنهادات خود را در شبکههای اینترنتی قرار دهد.‏

پس  سادهلوح نباشید.‏ نسبت به اطلاعات،‏ مشکوک و بدگمان باشید.‏ قبل از پذیرفتن آن از خود بپرسید:‏ ۱)‏ چه کسی این مطالب را نوشته است؟‏ نویسنده تا چه حد تخصص دارد؟‏ ۲)‏ هدف او از نوشتن این مطالب چه بوده است؟‏ آیا در نگرش خود متعصب است؟‏ ۳)‏ نویسنده اطلاعات را از کجا به دست آورده است؟‏ آیا به مراجعی قابل کنترل اشاره کرده است؟‏ ۴)‏ آیا اطلاعات داده شده جدید است یا قدیمی؟‏  حکیمی می نویسد: «امانتی را که به تو سپرده شده است،‏ حفظ کن.‏ از یاوهگوییهای دنیوی و عقاید مخالفی که به غلط،‏ معرفت نامیده میشود،‏ دوری گزین.‏»  

صرفهجویی در وقت یا هدر دادن وقت!‏

استفادهٔ عاقلانه از اینترنت بدون شک باعث صرفهجویی در وقت،‏ انرژی و هزینه میشود.‏ از طریق اینترنت میتوان بدون خارج شدن از منزل جنسی را سریع خرید،‏ برای صرفهجویی قیمتها را مقایسه کرد،‏ به امور بانکی رسیدگی کرد و آن را در زمان دلخواه انجام داد.‏ همچنین میتوان به راحتی و ارزان برای مسافرت برنامهریزی کرد و رزروهای ضروری را انجام داد.‏ با کمترین زحمت میتوان شماره تلفن،‏ آدرس و راههای مختلف برای رسیدن به مقصد را از این طریق یافت.‏  

با این حال،‏ اینترنت خطراتی نیز دارد.‏ استفاده از آن،‏ وقت زیادی را از ما میرباید.‏ برای برخی اینترنت به جای وسیلهای مفید به سرگرمیای جذاب تبدیل شده است.‏ ایشان وقت بسیاری را صرف بازی،‏ خرید،‏ چت،‏ فرستادن و دریافت ایمیل،‏ جستجو و گشتوگذار اینترنتی میکنند.‏ در نتیجه ممکن است در انجام امور پراهمیت در ارتباط با خانواده،‏ دوستان قصور کنند.‏ این وسیلهٔ جهانی همچنین اعتیادآور است.‏ برای مثال،‏ در یک ارزیابی در سال ۲۰۱۰ گزارش شده است که ۴/‏۱۸ درصد نوجوانان در کره به اینترنت معتاد هستند.‏ محققان آلمانی گفتهاند که «زنان،‏ بیشتر و بیشتر در مورد اعتیاد همسرشان شکایت میکنند.‏» خانمی شکایت کرد که وابستگی شوهرش به اینترنت رفتارش را چنان تغییر داده است که زندگی زناشوییشان نابود شده است.‏

یک جوان می گوید که خود را «خورهٔ اینترنت» میداند .‏ او گاهی روزانه تا ۱۰ ساعت را صرف گشتوگذار در محیط اینترنت میکند.‏ او می گوید :‏ «در اوّل،‏ استفاده از اینترنت بیضرر به نظر میآمد.‏ ولی به مرور زمان،‏  معتاد آن شدم و رفته رفته خودم را از دیگران دور کردم . 

اطلاعات پرارزش یا بیارزش!‏

حتما این را شنیده اید که می گوید :‏ «همه چیز را بیازمایید؛‏ آنچه را نیکوست،‏ به چنگ بگیرید.‏ از هر گونه بدی دوری کنید.‏» باید دقت کنیم اطلاعاتی که از اینترنت به دست میآوریم در دید خدا پرارزش و با معیارهایش هماهنگ باشد.‏ آن اطلاعات نباید خلاف امور اخلاقی و نامناسب باشد.‏ از آنجایی که هرزه نگاری از طریق اینترنت بسیار فراگیر شده است باید مواظب باشیم که در دام آن نیفتیم.‏

از این رو،‏ بسیار عاقلانه است که از خود بپرسیم:‏ ‹آیا تصاویر اینترنتیای که در تنهایی نگاه میکنم،‏ در حضور همسر،‏ والدین و برادر و خواهرانم  نیز نگاه میکنم؟‏› اگر جواب ما خیر باشد،‏ بهتر است هنگام حضور دیگران از اینترنت استفاده کنیم.‏ اینترنت حقیقتاً راه ارتباطی و خرید کردن را سرعت بخشیده است.‏ ولی راه جدیدی را باز کرده است تا ‹در دل خود زنا کنیم.‏› .‏

چه پیامهایی را ارسال کنیم؟‏

استفاده از اینترنت شامل به دست آوردن اطلاعات و ارسال آنها نیز میباشد.‏ البته کسی ما را در دریافت و پخش اطلاعات محدود نمیسازد.‏ با این حال،‏ موظف هستیم که از درستی و پاکی اطلاعات اطمینان حاصل کنیم.‏ آیا از صحّت آنچه مینویسیم یا اطلاعاتی را که پخش میکنیم اطمینان داریم؟‏ آیا اجازهٔ پخش آن را داریم؟‏ آیا مطلبی که میفرستیم باارزش و بناکننده است؟‏ قصد ما از پخش این اطلاعات چیست؟‏ آیا فقط این کار را برای جلب توجه دیگران میکنیم؟‏

استفادهٔ مناسب از ایمیل میتواند بسیار مفید باشد،‏ ولی ایمیلهای بیش از حد مانند سیلی است که شخص را از پای در میآورد.‏ آیا جدیدترین اخبارها یا پیامهای پیشپاافتاده را برای بسیاری از دوستان و آشنایان میفرستیم و وقت پرارزش آنها را هدر میدهیم؟‏ آیا قبل از آن که کلید ارسال را فشار دهیم نباید نیّت خود را بسنجیم؟‏ هدفمان از ارسال نامهٔ الکترونیکی چیست؟‏ در گذشته مردم تجربیات خود را از طریق نامه با خانواده و دوستان در میان میگذاشتند و بدین شکل آنان را از زندگی و احوال خود باخبر میساختند.‏ آیا این موضوع نباید هدف ما از ارسال ایمیل به دیگران باشد؟‏ هرگز نباید چیزی را ارسال کنیم که قابل اثبات نیست.‏

پس در رابطه با اینترنت چه باید کرد؟‏ آیا باید آن را کاملاً کنار گذاشت؟‏ شاید چنین کاری برای برخی ضروری باشد.‏  جوانیکه در بالا به او اشاره کردیم و خود را «خورهٔ اینترنت» نامید برای غلبه بر اعتیادش بخود آمد و به تمام پرسشهای بالا پاسخ داد سپس متوجه شد که چه دوستانی را از دست داده با تصمیمی قاطع از گشت و گذار در اینترنت دست کشید .‏ از طرفی دیگر،‏ استفاده از اینترنت میتواند بسیار مفید باشد،‏ به شرطی اینکه اجازه دهیم عقل،‏ ما را محافظت کند و درک،‏ ما را نگه دارد.‏  

 

 

حسادت

حسادت خصلتی که ذهن را مسموم می‌سازد

ناپلئون بناپارت،‏ یولیوس سزار و اسکندر کبیر با وجود قدرت و جلال،‏ در دل خصلتی داشتند که ذهنشان را مسموم ساخته بود.‏ هر سه آنان به کسی حسادت می‌کردند.‏

 به جرأت می‌گویم که اسکندر به هرکول حسادت می‌کرد با آن که هرکول شخصیتی تخیّلی بیش نبوده‏»است حسادت آفتی است . اگر شخصی هر چقدر هم که ثروتمند باشد،‏ و یا هر چقدر هم در زندگی موفق و همه خصوصیات نیکی که داشته باشد می‌تواند گریبانگیرش شود.‏

حسادت  میوه تلخی است  که در دل و ذهن شخص لانه می کند و نسبت به اموال،‏ رفاه،‏ مزایا و هر چیزی که دیگران دارند می اندیشد و دل و ذهن خود را به گناه آلوده می کند. ‏

روحیه‌ای که حسادت را شعله‌ور می‌سازد

با این که انسان ناکامل تمایل به حسادت دارد،‏ عوامل گوناگون نیز می‌توانند آن را در شخص تشدید دهند. به ضعف خود   خوب دقت کنید ، روحیهٔ رقابت‌جویی که از مقایسهٔ خود با دیگران و برتر نشان دادن خود سرچشمه می‌گیرد،‏ ما را بیشتر به سوی حسادت سوق می‌دهد.‏ یاسمن می گوید: 

  ‏ «اغلب با مقایسهٔ آنچه دیگران دارند و من ندارم به آنان حسادت می‌کنم.‏» یک بار یاسمن زوجی را برای صرف غذا دعوت کرد که معلومات و شغل خوبی داشتند .‏ از آنجایی که آن زوج،‏ همسن و سال او و شوهرش فریبرز بودند  و در شغلشان نیز موفق بودند به آنان حسادت می ورزید،‏ یاسمن گفت:‏ «شوهر من هم شغل مناسبی دارد!‏     روحیهٔ رقابت‌جویی،‏ حسادت را در یاسمن شعله‌ور و دید او را در برابر فعالیت نیکوی  دوستانش مغشوش می کرد، از این رو از زندگی خود راضی نبود .

 

درس عبرت از نمونه‌های بد

دربطن جوامع  نمونه‌های بسیاری گزارش شده است،‏ که می‌توانیم از آن درس عبرت بگیریم.‏  برخی از این گزارشات نه تنها نحوهٔ شروع حسادت بلکه نحوهٔ پخش این سم را در دل نشان می‌دهد.‏‏ برای فائق آمدن بر این سم بایستی دیدی مثبت به آنچه داریم داشته باشیم ، مثلا اگر افراد دارای چیزهای بهتری هستند طلب برکت بیشتری برای آنان طالب باشیم از این رو میتوانیم با دیدی باز مشغله خود را بهتر مورد بررسی قرار دهیم و به آرزوی دلخواه خود برسیم .

مبارزه ای دشوار ولی نیکو

مبارزه با حسادت شاید جنگی درازمدت باشد.‏ یاسمن چنین اذعان می‌کند:‏ هنوز با احساس حسادت در جنگم.‏ با آن که از حسادت نفرت دارم،‏ چنین احساسی در من وجود دارد و همواره باید آن را در خود خاموش سازم ، شوهرم نیز در این مبارزه بمن کمک می کند تا دید خود را بهتر کنم . امروز می توانم در کارم موفق باشم و سعی می کنم نسبت به هیچ کس و هیچ چیز حسادت نکنم .  

ایستادگی در مقابل وسوسه ها و راه مبارزه با آن


کیوان می گوید که واقعا قصد دیدن تصاویر غیراخلاقی را نداشتم اما وقتی با اینترنت کار میکردم یکباره تبلیغی بر روی صفحه ظاهر شد منهم بی اختیار و از روی کنجکاوی آنرا باز کردم و دیدن تبلیغ زنان و مردان عریان بود.

داریوش می گوید که در محیط کار خود دختر جذابی بمن علاقه نشان داد . یک روز بمن گفت که به هتلی برویم و کمی با هم خوش باشیم ، من دقیقا می دانستم که چه میخواست .

برخی از جوانان می گویند که دست از پا خطا نمی کنند و میخواهند پاک باقی بمانند ولی ما در دنیایی از وسوسه ها زندگی می کنیم و نمیتوانیم مانند فرشته ها زندگی کنیم . اما اگر شخصی آنقدر بر خود استقلال داشته باشد که بتواند در برابر وسوسه ها مقاومت کند ، آن شخص بسیار باتقواست و چه بسیارند این افراد . وسوسه چیست ؟ وسوسه لحاف چهل تیکه ای است که درهر زمان خود را به اشکال متفاوتی نشان میدهد چه در لحظات خوشی و چه درلحظات ناراحتی و غم و اندوه پس باید همیشه برای خود یک پیش زمینه مناسب داشته باشیم . برای اطلاعات بیشتر در این زمینه با سایت راه رهایی تماس بگیرید . آدرس سایت>

 http://forum.rahe-rahaei.ir/thread-1745.html

تسلیم شدن به هر وسوسه ای لزوما به مشکلی بزرگ نمی انجامد مثلا اگر رژیم غذایی دارید ، خوردن یک نان خامه ای فاجعه به بار نمی آورد . اما سازش با برخی وسوسه ها می تواند نتایج بسیار اسفباری داشته باشد . بخصوص سازش با هر آنچه که بتواند به عمل نامشروع جنسی بیانجامد. ضرب المثلی  در این رابطه چنین می گوید : کسی که مرتکب زنا میشود احمق است ، زیرا جان خود را تباه می کند . اگر با موضوعات غیراخلاقی وسوسه شویم آنوقت چه باید بکنیم ؟ مسلما باید خود را از بی عفتی دور نگاه داریم هر یک از ما باید تشخیص دهد که چگونه در پاکی و برازندگی ، بدن خود را تحت تسلط نگاه دارد . برای کمک به سه قدم مفید توجه کنید :

قدم اول – چشمانتان را از بدی دور نگاه دارید

نگاه کردن به تصاویر تحریک کننده نفعی ندارد فقط ضرر میرساند، و به امیال ناشایست دامن میزند . شاید هم تا به حال این کار را تجربه کرده اید و شاید هم معتاد به این عمل شده اید ولی سعی کنید هر چه زودتر چشمان و ذهن خود را قاطعانه از این امور ناپسند و غیراخلاقی پاک  کنید .

این تشبیه را در نظر بگیرید : تصور کنید که چشمانتان به نور شدید کور کننده جوشکاری می افتد . آیا به آن خیره میشوید ؟ مسلما چنین نمی کنید . قاعدتا برای حفاظت از چشمانتان روی خود را برمی گردانید . مشابها اگر چشمانتان به تصاویر تحریک کننده جنسی بیفتد ، فورا چشمان خود را برگردانید و خود را حفظ کنید تا تصویری هرزه ای در ذهنتان نقش نبندد.

خسرو جوان 18 ساله ای می گوید:  وقتی زن جذابی را می بینم ، شدیدا تمایل دارم برای چندین بار به او نگاه کنم و در خیال ذهن خود با او همبستر میشوم . طبیعتا این نوع طرز فکر از دیدن به هرزه نگاری نشئت می گیرد ولی حالا خسرو که دیگر معتاد به دیدن تصاویر مبتذل و انحرافی نیست توصیه می کند که برای حفظ افکار و تمایلات ناپاک باید روی خود را بر هرچه که ایجاد وسوسه می کند برگرداند و این کار با تمرین روزانه انجام پذیر است . حال اگر اعتقاد دینی داشته باشیم این امر بسیار واجب است با نیایش و دعا تقوا و استقامت را در خود بیشتر کنیم .

قدم دوم – ذهن خود را از بدی دور نگاه دارید

از آنجائیکه هیچ احدی کامل نیست و همه ما بشر هستیم و گهگاهی امیال ناشایست در ما ایجاد میشود ، پس چگونه می توانیم خود را از قدم گذاشتن در این باطلاق حفظ کنیم ؟ خوب به این موضوع دقت کنید ، زمانیکه تمایل ناشایستی در ما ایجاد میشود بیاد بیاورید که در قدرت ماست که آنرا رد کنیم یا بپذیریم ! با چنین تمایلی باید جنگید. آنرا از ذهن و فکر خود به دور اندازید و به خود اجازه ندهید که خیالبافی های غیراخلاقی  ذهن شما را پر کند .

استفاده از تجربه دیگران : الهام که در سنین نوجوانی با وسوسه های غیراخلاقی روبرو بود ، می گوید : با مشغول کردن خود و با دعا موفق شدم که افکار ناشایست را از ذهنم دور کنم . البته این کار ساده ای نبود ولی با جنگیدن بر امیال ناپسند خود توانستم کنترل خود را بدست آورم .

قدم سوم – از قدم گذاشتن در راه اشتباه دوری کنید

هنگامیکه امیال ناشایست ، وسوسه و موقعیت دست بدست هم می دهند و به سراغتان می آیند ، به آسانی می توانید در دام بیفتید. پس باید چکار کنید تا در دام نیفتید ؟ اگر زیرک باشید و بقول معروف بلا را ببینید و از آن دوری کنید مسلما قدم اول و درستی را بر داشته اید ولی اگر بلا را ببینید و دمی را با آن بگذرانید مانند آدم احمق و جاهلی میشوید که با اندک لذت زود گذری در دام وسوسه و افکار ناپسند می افتید .

پس مراقب قدمهایتان باشید و از پیش بسنجید که چه موقعیت هایی میتواند برایتان مشکل ساز باشند و از آن دوری کنید . حال اگر با وجود تمام تلاشهایتان باز لغزش بخورید آنوقت چطور ؟ دلسرد نشوید و دست از تلاش نکشید . شما حتما ورزشکاران معروفی را میشناسید که در جهان مقام اول را کسب کرده اند حتما میدانید که این ورزشکاران یک مرتبه معروف نشده اند آنها در طی سالیان دراز با تمرینهای طاقت فرسا و با تلاش روزانه به مقام اول رسیده اند بنابراین شما هم میتوانید با استواری و با مقاومت در برابر وسوسه ها از هر نوع آن  پیروز شوید و به مقام اول زندگی برسید .

شرط بندی و قمار ، بخصوص جوانان را به دام خود می بلعد


در فیلمهای پر طرفدار و برنامه های تلویزیونی ، اغلب شرط بندی بعنوان سرگرمی و تفریح نشان داده میشود که اشخاص ثروتمند ، جذاب و متمدن به خصوص در کازینوها به آن مشغولند . البته ، بینندگان چنین فیلمها و برنامه هایی معمولان متوجه میشوند که این تصاویر تنها داستان و خیالپردازی بیش نیست .

واقعیت اینست که بلیت بخت آزمایی ، بازی لوتری ، شرط بندی بر روی اسبها و مسابقات ورزشی و همچنین قمار بازی اینترنتی با کازینو رقابت میکند تا توجه مردم بیشتری را  بخود جلب کند . کتابی بنام شرط بندی اینترنتی ، می گوید : « قمار و شرط بندی رشدی سریع و همه گیر پیدا کرده و تقریبا به صورت عادت در آمده است . »

 

برای نمونه ، پوکر یکی از تفریحات اصلی اینترنت و تلویزیون شده است و اغلب از هنرپیشه ها و افراد معروف  پای میز قماربازی ها استفاده شده است تا مردم بیشتری را جلب کنند . کارشناسان تخمین زده اند که در ایالات متحده آمریکا ، تعدا بازیکنان پوکر نسبت به 18 ماه گذشته دو برابر افزایش یافته است . و از آنجائیکه مردم بخصوص جوانان می خواهند با پول کم بسرعت به ثروت هنگفتی برسند در این دام همه جا گیر می افتند و هر آنچه که دارند را می بازند !

 

قمار و شرط بندی ، بازی بر سر پول است که برد و باخت آن مشخص نیست . بسیاری بر این عقیده اند که تا زمانی که با پول خود شرط بندی میکنند و به این کار معتاد نشده اند ، ادامه آن اشکالی ندارد . لطفا به چند نمونه از دامهای زیر توجه کنید.

  

در دام شانس و اقبال

 

از آنجائیکه نتیجه قمار و شرط بندی نامشخص است ، در نظر بسیاری شانس و اقبال در این زمینه نقش بسیار مهمی را بازی میکند . درسته که هیچ کتابی اعم از کتب مقدسه یا علمی مستقیما به قمار و شرط بندی نامتعادل اشاره نکرده است ولی نباید فراموش کرد که در این خصوص هیچ معیاری وجود ندارد .   

بنابراین کسانیکه می پندارند که شانس و اقبال موضوعی اسرار آمیز است و اتفاقات ، زندگی شان را تحت تأثیر قرار میدهد ، به خصوص زمانی که بر سر پول بیشتر شرط بندی بکنند بی جهت خود را فریب میدهند . مثلا بعضی از این خوش بینان شانس و اقبال عددهای خوش یُمن یا خوش برکت را برای بلیت های بخت آزمایی انتخاب میکنند ؛ برخی ها هم با فوت کردن بر مهره های تاس ( تاس بازی ) خواهان بردن شماره ای میشوند ؛ یا اینکه گفتن کلماتی خاص را بدشانسی میدانند و غیره و غیره ... فریب نخورید !

 

آیا اعتقاد به شانس و اقبال درست است ؟ اگر معتقد به دین باشیم و به خدا اعتقادی داشته باشیم پس باید هشدار او را که می گوید : « شما عبادتگاه مرا به دست فراموشی سپرده اید و خدایان بخت و سرنوشت را می پرستید . » جدی بگیریم

از دید خداوند  ، این اعتقاد یک نوع بت پرستی است و با پرستش حقیقی مغایرت دارد . آنانیکه به شانس معتقدند ، نشان میدهند که بجای اعتماد به خدا به این نیروی تخیلی اعتماد می کنند .

 

مردم ایماندار چه جوان چه عالم برای امرار معاش خود و خانواده صادقانه کار میکنند !

 

کسیکه به قمار دست می زند در آرزوی اینست تا خیلی فوری و بدون هیچ تلاشی به پول بیشتری برسد تا بتواند خانه ، ماشین  بخرد و یا به مسافرت  برود ، البته اینگونه تفریح و سیاحت و خرید لازمه یک زندگی است ولی اگر بر خلاف اخلاق و ایمان باشد آنوقت است که به دام قمار خواهیم افتاد .  

   

پس باید در کار و تلاش بود تا نان روزانه را با اشتیاق بخورید موهبتی که خدا به تمام انسانها داده است او میگوید : « برای انسان چیزی بهتر از این نیست  که بخورد و بنوشد و از دسترنج خود لذت ببرد . »   

آری ، همه مردم باید امیدشان به ایزد یکتا باشد نه به خیالپردازی ، هر کس باید به خداوند متعال توکل کند تا برکت بیند . دامی که باید از آن دوری جست !

 

حتی اگر شخصی معیارهای کتاب دینی را نادیده بگیرد و به قمار و شرط بندی به پردازد و در این کار موفق هم باشد نباید تنها به شور و هیجان همان لحظه کوتاه ،  نگاه کند بلکه باید عواقب دراز مدت آنرا در نظر داشته باشد . مثلی است که می گوید:   « مالی که آسان بدست آمده باشد برکتی نخواهد داشت . و بزودی از دست میرود » یا بقول معروف که می گوید : « باد آورده را باد می برد »

برندگان بلیت بخت آزمایی و دیگر کسانیکه دست به قماز میزنند باید بدانند روزی هر چه دارند را خواهند باخت . به گفته بسیاری که در این راه پر هیجان و شورانگیز حتی خانواده و جان خود را باخته اند .

 

بنابراین ، دوست بسیار گرامی دانش آموز زندگی ، به پند حکیم گوش ده که می گوید : آنانیکه سودای ثروتمند شدن دارند ، دچار وسوسه میشوند و به دام امیال پوچ و زیانباری گرفتار می آیند که موجب تباهی و نابودی انسان میگردد  حتی اگر برای اندکی تفنن دست به قمار بزنید گرفتار این دام خواهید شد .

   

 

 

 

همجنسگرایی در میان جوانان

برای همجنس گرایی، هنوز علت قاطع و مشخصی، ثابت نشده است، از تحقیقاتی که به عمل آمده است، اینک خلاصه ای ذکر می شود:
عوامل محیطی: هویت جنسیتی یا به عبارت دیگر احساس اینکه شخص وابسته به کدام جنس است در دوران کودکی به وجود می آید در افراد بالغ آگاهی بر این مسئله که احساسات جنسیتی به همجنس خود دارند گاهی یادآور حافظه دور ایام کودکی است به دنباله این مطلب در علل همجنسگرایی توجه کنید.


جوانان،‏ پیشرفت تان بر همه آشکار شود


 «در این امور تأمّل نما و در این‌ها راسخ باش تا ترقی تو بر همه ظاهر شود.‏»   

 ای جوان در وقت شباب خود شادمان باش و در روزهای جوانی‌ات دلت تو را خوش سازد.‏ این گفته را سلیمان،‏ پادشاه حکیم دوران باستان به الهام الٰهی نگاشته است.‏ خواست   خدا این است که شما جوانان شاد باشید.‏ حتی او می‌خواهد شادی‌تان را پس از پشت سر گذاشتن دوران جوانی نیز حفظ کنید.‏ اما انسان اغلب در دوران جوانی خطاهایی مرتکب می‌شود که به قیمت از دست دادن شادی آینده‌اش تمام می‌شود.‏  

نوجوانان و جوانان  در این دورهٔ حساس از زندگی اغلب باید تصمیمات مهمی اتخاذ کنند.‏ تصمیمات نادرست می‌تواند صدمات عاطفی دراز مدتی به دنبال داشته باشد و حتی تمام زندگی آنان را تحت‌الشعاع قرار دهد.‏  

جوانان باید برای اتخاذ تصمیمات درست به این پند توجه کنند: تشخیص را در خود بالا ببرند.‏  «در فهم اطفال مباشید.‏»  بلکه «در فهم» رشد کنید.‏   جوانان می‌توانند با به گوش دادن به این پند و بالا بردن قدرت درک و استدلال خود مانند فردی عاقل تصمیم‌گیری کنند و از خطاهای جدّی مصون بمانند.‏

  بدیهی است که یک جوان برای رسیدن به بلوغ  باید تلاش کند.‏ لطفا به این حکمت توجه کن که میگوید : «هیچ کس جوانی تو را حقیر نشمارد،‏ بلکه مؤمنین را در کلام و سیرت و محبت و ایمان  عصمت،‏ نمونه باش.‏ .‏ .‏ .‏ خود را به قرائت و نصیحت و تعلیم بسپار .‏ .‏ .‏ در این امور تأمّل نمایند و راسخ باشند تا ترقی تو بر همه ظاهر شود.‏»   جوانان باید در پیشرفت و ترقی کنند به طوری که رشد شخصیت  آنان بر دیگران آشکار شود.

منظور از «ترقی» چیست؟‏

  ترقی به معنی «پیشرفت و تغییر در جهت بهبود است.‏» معلم از شاگردش میخواهد که همچنان در سخن‌گفتن،‏ رفتار،‏ محبت،‏ ایمان،‏ پرهیزکاری و همچنین در خدمتش به امور جامعه و اولیای خود و به خدا پیشرفت کند.‏ شاگرد نیز باید تلاش کند که اَعمال و رفتارش برای دیگران نمونه باشد.‏ از این رو نیاز دارد همچنان در امور معنوی و علمی پیشرفت و ترقی کند.‏

  ای نوجوانان و جوانان عزیز،‏ از همین حالا تلاش کنید که خصوصیات خوب را در خود پرورش دهید.‏ اگر چنین کنید پیشرفتتان در زندگی و توانایی‌تان در آموزش تعالیم  معنوی ، روحانی و علمی به روشنی بر همگان آشکار می‌گردد.‏

  

با خرداندیشی با مشکلات مقابله کنید

  نازنین،‏ دختر ۱۷ ساله ای می‌گوید:‏ «گاه چنان از لحاظ عاطفی،‏ جسمی و ذهنی خسته و درمانده بودم که نمی‌خواستم صبح‌ها از خواب بیدار شوم.‏»

چرا این دختر خانم دچار ناراحتی شده بود؟‏ او ۱۰ سال داشت که پدر و مادرش طلاق گرفتند و نازنین باید با مادرش که معیارهای اخلاقی را زیر پا می‌گذاشت زندگی می‌کرد.‏ شما نیز ممکن است همچون نازنین با مشکلاتی بسیار سخت که امیدی به بهبود آن نمی‌رود روبرو باشید.‏

  پسر جوانی بنام احمد ، در شرایطی دشوار از لحاظ روحانی پیشرفت می‌کرد.‏ او اغلب از ‹ضعف› جسمی و ناراحتی معده رنج می‌برد.‏ ولی با درایت خود و کوشش پزشکان توانست بر ناراحتی اش غلبه آید .   ‏

  در یکی از پندهای حکیمان چنین آمده است :‏ «خدا روح ترس را به ما نداده است بلکه روح قوّت و محبت و خرداندیشی را.‏»    

‹خرداندیش› می‌تواند به نحوی معقول تفکّر و استدلال کند و با شرایط سخت و نامطلوب روبرو شود.‏ متأسفانه جوانانی بوده‌اند که از روی کم‌فکری و ‹ترسِ› روبرو شدن یا مقابله با مشکلات به تماشای بیش از حد تلویزیون،‏ خواب زیاد،‏ استعمال مواد مخدّر،‏ مصرف بیش از حد الکل و اَعمال غیر اخلاقی پناه برده‌اند.‏  

  خرداندیش با مطالعه و تعلیم و دعا و توکّل به خدا به مقابله با مشکلات می‌رود.‏   بدین شکل ایمان او به او قوّت و ‹توانایی که خدا بدو می‌دهد› استوارتر می‌گردد.‏  

  خرداندیشی و دعا به نازنین دختر جوانی که در بالا به او اشاره کردیم  نیز کمک شایان توجهی کرد.‏ او می‌گوید:‏ «روبرو شدن با مادرم که زندگی‌ای غیر اخلاقی در پیش گرفته بود یکی از سخت‌ترین مسائلی بود که با آن مواجه بودم.‏ دعا واقعاً به من کمک کرد.‏ اطمینان داشتم که خدا از من حمایت می‌کند به همین خاطر ترسی به دل راه نمی‌دادم.‏»

جوانان عزیز،‏ به خاطر داشته باشید که مقابله با مشکلات ارادهٔ شما را قوی می‌سازد و شخصیت تان را شکل می‌دهد.‏  مطمئن باشید که خدا حتی در سخت‌ترین ناملایمات زندگی،‏ شما را تنها نخواهد گذاشت.‏ او به فردفرد شما چنین دلگرمی می‌دهد:‏ ‹من تو را معاونت خواهم کرد.‏›  

 

 

وجدان

همهٔ ما نیازمند وجدانی آزموده می‌باشیم

به نظر می‌آمد که برای مسافران و خدمه‌ای که با پرواز ۹۰۱ هواپیمایی نیوزیلند به مقصد قطب جنوب پرواز می‌کردند روزی فراموش‌نشدنی باشد.‏ همه دوربین‌های خود را آماده کرده بودند.‏ وقتی هواپیمای ۱۰-‏DC به قارهٔ سفید نزدیک می‌شد مسافران در حینی که از پرواز خود لذّت می‌بردند مشتاق دیدن مناظری بودند که می‌شد از درون هواپیما که در ارتفاع پایین پرواز می‌کرد مشاهده نمود.‏

خلبان این هواپیما ۱۵ سال سابقه پرواز داشت و روی هم بیش از ۰۰۰,۱۱ ساعت پرواز نموده بود.‏ او قبل از آغاز پرواز و بلند شدن هواپیما بدقّت اطلاعات مربوط به مسیر پرواز را به کامپیوتر هواپیما داده بود،‏ بی‌خبر از آنکه مختصاتی که به او داده بودند اشتباه است.‏ حین پرواز از میان ابرها،‏ در ارتفاع کمی پایین‌تر از ۶۰۰ متر،‏ هواپیمای ۱۰-‏DC با دامنه‌های پایین کوه اِرِباس برخورد نمود و موجب مرگ ۲۵۷ نفر شد.‏

درست همانند هواپیماهایی که امروزه برای پرواز به کامپیوتر متکی هستند تا آنها را در آسمان هدایت کند،‏ به انسان‌ها نیز وجدانی داده شده است تا آنها را در مسیر زندگی‌شان هدایت نماید.‏ فاجعه‌ای که پرواز شمارهٔ ۹۰۱ به آن دچار شد می‌تواند به ما نیز درس مهمی دربارهٔ وجدان بدهد.‏ برای مثال،‏ همانطور که ایمنی پرواز به درست کار کردن سیستم جهت‌یابی و نشانه‌های ارجاعی دقیق آن بستگی دارد،‏ سلامت روحانی،‏ اخلاقی و جسمانی ما نیز به وجدانی حساس بستگی دارد که با رجوع به نشانه‌های اخلاقی صحیح هدایت می‌شود.‏

متأسفانه در دنیای امروزی چنین مراجعی بسرعت ناپدید و یا نادیده گرفته می‌شوند.‏ یک خانم معلّم آمریکایی چنین اذعان نمود:‏ «چیزی که امروزه خیلی می‌شنویم این است که شاگردی که در حد متوسّط در مدارس آمریکا درس می‌خواند قادر به خواندن و نوشتن نیست،‏ و بسختی می‌تواند کشور فرانسه را روی نقشه پیدا کند.‏» سپس او چنین ادامه داد:‏ «امر دیگری نیز حقیقت دارد و آن این است که همین شاگرد بسختی می‌تواند درست و غلط را از هم تشخیص دهد؛‏ در ضمن اینکه نمی‌تواند بخواند و بنویسد و بلد نیست حساب کند،‏ بشدّت در مورد موضوعات اخلاقی دچار سردرگمی است.‏ همهٔ این مسائل جزو مشکلات آموزشی این کشور است.‏جوانان امروزی از لحاظ اخلاقی در غبار ابهام زندگی می‌کنند.‏ از یکی از آنان سؤال کنید که آیا ‹راست و غلط واقعاً وجود دارد،‏› متوجه خواهید شد با جوانی روبرو هستید که سردرگم وعصبی است و قادر به صحبت نمی‌باشد و اعتماد به نَفْس ندارد.‏ .‏ .‏ .‏ وقتی آنها به مدارس عالی و دانشگاه می‌روند این سردرگمی به جای رفع شدن بدتر نیز می‌شود.‏»

نسبیّت‌گرایی اخلاقی یکی از دلایل وجود این سردرگمی است.‏ معیارهای این نظریه بسته به شخص و فرهنگی که به آن تمایل دارد متغیّر است.‏ تصوّر کنید چه اتفاقی می‌افتاد اگر خلبان برای هدایت هواپیما به جای نشانه‌های ارجاعیِ ثابت از چراغ‌های راهنمای چشمک‌زنی استفاده می‌نمود که به طور غیر قابل پیش‌بینی حرکت می‌کردند و گاه‌گاهی نیز کاملاً ناپدید می‌شدند.‏ فجایعی مانند سانحهٔ کوه اِرِباس بدون شک بسیار متداول می‌شد.‏ به همین شکل،‏ از آنجا که دنیا معیارهای اخلاقی ثابت خود را ترک نموده است،‏ با عواقب مصیبت‌باری روبرو می‌شود.‏ یکی از این نتایج اسفبار از هم پاشیده شدن خانواده‌ها به دلیل پیمان‌شکنی است؛‏ در نتیجه میلیون‌ها نفر از بیماری ایدز و بیماری‌های مقاربتی دیگر در عذاب می‌باشند و به طور روزافزون با بدبختی و مرگ مواجه هستند.‏

نسبیّت‌گرایی اخلاقی شاید به نظر خیلی‌ها پیشرفته و متجدّد بیاید،‏ ولی در واقع کسانی که در زندگی خود از این روش پیروی می‌کنند مانند اهالی نِینَوای باستان هستند که ‹راست و چپ را تشخیص نمی‌توانستند بدهند.‏› کسانی که بر طبق نسبیّت‌گرایی اخلاقی زندگی می‌کنند همانند اسرائیل مرتد باستان می‌باشند که «بدی را نیکویی و نیکویی را بدی» می‌نامیدند.‏ 

بنابراین برای یافتن قوانین و اصول واضح و بدون ابهام که بشود با آنها وجدانمان را آموزش دهیم تا هدایت‌کنندهٔ ایمنی برای ما باشد به کجا می‌توان رو آورد؟‏  شاید به کتب فلسفی و یا به کتب اسمانی اختیار با شماست !

وقتی فرزندتان اعتقادات والدین را زیر سؤال می‌برد


بسیاری از فرزندان،‏ زمانی که به سنین جوانی می‌رسند،‏ دین والدینشان را می‌پذیرند.‏ اما،‏ برخی نیز راهی دیگر می‌روند.‏ اگر فرزند نوجوانتان اعتقادات شما را زیر سؤال بَرد،‏ چگونه واکنش نشان می‌دهید؟‏  برخی از جوانان چنین می گویند:‏

 من دیگر نمی‌خواهم اعتقادات پدر و مادرم را دنبال کنم.‏ دیگر حوصله ندارم خودم را به پیروی از دین آن‌ها مجبور کنم. —‏سارا،‏ ۱۸ ساله.‏

یا اینکه احمد 19 ساله می گوید: دین و مذهب والدینم چه فایده ای برای من دارد . ما در دنیای علم و صنعت هستیم و فایده بردن از علم و صنعت بیشتر از موضوعات روحانی بمن فایده می رسانند .

شما بعنوان والدین اطمینان دارید که تعالیم مذهبی‌تان حقیقت را در مورد خدا بیان می‌کند.‏ اطمینان دارید که اعتقادات دینی بهترین راه زندگی را پیش پای انسان می‌گذارد.‏ از این رو،‏ طبعاً سعی‌تان بر این است که ارزش آن را به فرزندتان نیز بشناسانید.‏ اما،‏ زمانی که فرزند شما بزرگ‌تر شد،‏ اگر علاقه‌اش به تعالیم روحانی رو به سردی رفت،‏ چه خواهید کرد؟‏ اگر همان تعالیمی را که پیش از این،‏ ظاهراً مشتاقانه پذیرا بود،‏ حال زیر سؤال بَرد،‏ چه می‌کنید؟‏

اگر فرزندتان چنین عکس‌العملی از خود نشان داد،‏ تصوّر نکنید که در تربیت او با شکست روبرو شده‌اید.‏ در این خصوص،‏ عوامل متعددی نقش دارند که به آن‌ها خواهیم پرداخت.‏  

 

به احساسات فرزند نوجوانتان پی ببرید

ابتدا،‏ سعی کنید بفهمید که چه عواملی باعث شده است،‏ فرزند نوجوانتان چنین طرز فکری داشته باشد .‏

  آیا به دلیل عدم اعتمادبه‌نفس برای فرزند نوجوانتان مشکل است که در مورد اعتقاداتش صحبت کند؟‏ 

  آیا فرزند نوجوانتان حس می‌کند که به دوش کشیدن وظایف روحانی برایش باری سنگین است؟‏ 

حرف دلش چیست؟‏

     با چه مشکلی روبروست؟‏   این تذکر را ،‏ مد نظر داشته باشید:‏ «هرکس باید در شنیدنْ تند باشد،‏ در گفتنْ کُند و در خشمْ آهسته!‏» با نوجوان خود صبور باشید.‏ همان طور که هنگام تعلیم به شخصی خارج از خانواده «صبر بسیار» نشان می‌دهید،‏ هنگام گفتگو بافرزندتان نیز صبور باشید .

خداوند از والدین انتظار دارد که فرزندانشان را تعلیم دهند و از فرزندان نیز می‌خواهد که مطیع والدینشان باشند.‏  مسلّماً،‏ شما نمی‌خواهید که فرزندتان کورکورانه پرستشی را که شما پیش گرفته‌اید،‏ دنبال کند،‏ بلکه می‌خواهید که او خود نیازش را  درک کند و به دلیل عشقش به خدا با شما همراه شود.

احتمال این که در این امر موفق شوید،‏ بیشتر خواهد بود،‏ اگر دلیل اصلی رفتار فرزندتان را تشخیص دهید.‏ با مد نظر داشتن این موضوع ببینید گفتگویی که پیشتر آمده بود چگونه می‌تواند پیش برود تا موفق‌تر باشد.‏‏

در اینجا پدری  اجازه داد فرزند نوجوانش به راحتی در مورد عقایدش صحبت کند،‏ سپس پدر با درایت متوجه شد که  مشکل اصلی فرزندش  تنهایی و دانش کم در مورد مذهبش است،‏  از این رو اعتماد او را  جلب نمود و به او کمک کرد تا با آموزش صحیح به ایمانش پای باشد . به این ترتیب،‏ راه را برای گفتگوی بیشتر باز کرد.‏ پس «صبور باشید!‏»  ‏ ‏

استدلال نوجوانان

والدین و متخصصان متوجه شده‌اند که شیوهٔ تفکّر کودکان با شیوهٔ تفکّر نوجوانان از یک جهت اختلاف اساسی دارد.‏  طرز فکر کودکان به صورت مطلق است به این مفهوم که موضوعات را سیاه یا سفید بیان می‌کنند.‏ نوجوانان بیشتر تمایل به استدلال و حلاجی کردنِ مسائل دارند.‏ برای نمونه،‏ شاید بتوان به یک کودک آموخت که خدا همه چیز را آفریده است.‏  اما،‏ شاید نوجوان سؤالاتی از این قبیل برایش مطرح شود:‏ ‹از کجا می‌دانم که خدایی وجود دارد؟‏ چرا خدایی مهربان اجازه داده است شرارت وجود داشته باشد؟‏ این که خدا همیشه وجود داشته است،‏ چگونه ممکن است؟‏›

شاید با شنیدن چنین سؤالاتی از فرزند نوجوانتان تصوّر کنید که او از نظر روحانی قدمی به  ‏

 دارد .  در واقع،‏ این سؤالات نشانهٔ پیشرفت عقب برداشته است .‏ نباید فراموش کرد که سؤال کردن نقشی مهم در رشد روحانی فرد  است .‏

به علاوه،‏ فرزند نوجوان شما در سنی است که می‌آموزد چگونه قوهٔ تشخیص خود را به کار بندد.‏  به این ترتیب،‏ او توانایی می‌یابد که «به درازا و پهنا و ژرفا و بلندی» ایمان خود پی ببرد،‏ درکی که طبعاً،‏ در کودکی قادر به آن نبود.‏ او در این زمان بیش از هر زمانی نیاز به یاری دارد تا بتواند اعتقاداتش را بر استدلال بنا کند و به این طریق ایمانش را استوار سازد.‏—‏

  با فرزند نوجوانتان به موضوعاتی پایه‌ای بپردازید. موفق باشید    ‏

 

شکل و قیافه شخص چقدر اهمیت دارد ؟


در این باره میتوان گفت بجز عده معدودی ، هیچ یک از ما کاملا از شکل و ظاهر خود راضی نیست . برخلاف « . نارسیسوس»  که با دیدن چهره خود در آب عاشق خودش شد . بعضی از ما وقتی چهره خود را می بینیم تقریبا افسرده میشویم .

مریم دختر شانزده ساله ، می گوید : « از سر و وضع خودم خوشم نمی آید ، به نظر خودم خوشگل نیستم . » از طرفی پسر جوانی  بنام بابی ، در یکی از کشورهای اروپایی هم نگرانی مشابه ای دارد. او می گوید : « از موهای سرم بدم می آید چون هر صبح پشت سر موهایم سیخ می ایستد . » سوسن دختر جوان دیگری که 17 ساله است می گوید : « از ریخت دماغم خوشم نمیاید حتی دوست پسرم هم همین عقیده را دارد . دوست پسرم می گوید که با یک عمل جراحی ، زیبا خواهی شد. حرف او مرا بیشتر نگران کرد و حالا نمیدانم واقعا چه کنم ؟ »


بنا بر گفته یک روانشناس ، اغلب جوانان « احساس می کنند بدنشان برای ایشان غریبه است. » از این رو ، بسیاری از جوانان در باره چهره ، موی سر ، هیکل و اندام خود « دلواپس » هستند و غُرغُر می کنند . آیا شما هم یکی از این جوانان هستید که از اندام و چهره خود ناراضی است ؟

این را بدانید که قیافه و ظاهر شما حقیقتا میتواند بر طرز فکر دیگران و رفتارشان با شما تأثیر بگذارد . دکتر جمیز کُمر می گوید : « تصور شخص از شکل و شمایل خود ، بخشی از تصور وی از خویشتن است . این مسئله میتواند بر اعتماد به نفس شخص و اعمالی که وی در زندگی انجام میدهد یا نمیدهد تأثیر بگذارد. »


توجه معقول به ظاهر خود امری عاقلانه و صحیح است ، لیکن اگر توجه بیش از حد به خودت در نهایت باعث شود از دیگران دوری کنی و یا احساس بدی در مورد خودت داشته باشی ، آنوقت چنین توجهی حالت افراطی و مضر پیدا می کند . آقای ریچارد ام سارلس ، پرفسور روانشناس می گوید : « دوران بلوغ ، دوره ای از تغییر و تحولات است و شکل گیری عمده ای در بدن به وقوع می پیوندد ... اکثر جوانان برای کنار آمدن با زشتی و بدقوارگی بدن جدید و در حال تغییر خود ، متکی به احساس امنیتی میشوند که از جانب همسالان خود دریافت می کنند. »


ولی وقتی همسالان با برانداز کردن به شکل شمایل تو به گویند مثلا چقدر چاق یا لاغر شده ای و یا دراز و کوتاه هستی و یا بینی پهن یا بلندی داری آنوقت ممکن است ترس و اضطراب به دل تو راه پیدا کند و براحتی از خودت خوشت  نیاید و افسرده شوی  . بعلاوه تأثیر فراوان تلویزیون و سینما و کتابها و مجلات را نباید نادیده گرفت ، مردان و زنان جوان و زیبا و جذاب مسلما بر شما تأثیر می گذارند .


بنابراین اجازه نده کسی و یا موضوعی تو را به قالب خود در آورد ! به این مسئله خوب فکر کن ؛ چه کسانی این عقیده را ترویج میدهند که انسان باید قیافه و ظاهر خاصی داشته باشد تا بتواند محبوب دیگران و یا موفق و سعادتمند گردد . آیا این افراد کارخانه داران و بنگاههای تبلیغاتی نیستند که میخواهند  تو بدنبال برنامه رژیمهای لاغری افراطی  آنان رفته و با تغییر دادن شکل و شمایل خود به خریدن  لوازم آرایش زیبایی گرانقیمت آنان  بپردازی تا به این طریق بتوانند از تو پول در آورند ؟

چرا باید بگذاری این گونه اشخاص طرز فکر تو را شکل دهند و تو را به قالب و شکل دلخواه خودشان در آورند ؟ وقتی همسالانت از قیافه و شکل ظاهری تو ایراد میگیرند ، آیا هدف آنان کمک کردن بتوست یا اینکه فقط میخواهند تو را تحقیر کنند ؟ اگر آنان واقعا قصد خوار کردن تو را دارند پس دیگر چه احتیاجی به چنین « دوستانی » داری ؟


در ضمن در یک نقل قول چنین آمده است : ،، دل خود را به فطانت مایل گردان ،، فطانت یا قدرت تشخیص بتو کمک می کند که به وجود جسمانی خود بطور واقعه بینانه بنگری و به تبلیغات وسایل ارتباطی جمعی اعتماد نکنی . توجه داشته باش که بندرت میتوان کسی را پیدا کرد که مثل مانکن مجله ها باشد . بعلاوه « زیبایی فریبنده و ناپایدار » است. افرادی که به وسیله  قیافه و ظاهر خود پول در می آورند در مدت کوتاهی افسرده ، میشوند . آنان مانند گول زیبایی دست بدست می گردند سپس  پژمرده میشوند .


بنابراین دلیلی وجود ندارد که تو مانند مانکنهای مجلات و یا مانند هنرپیشه سینما ها باشی همانطور که هستی و آفریده شده ای باش و اگر کسی نظر دیگری از شکل و ظاهر تو دارد مشکل آن شخص است نه مشکل تو . پس هیچ اشکالی ندارد شخص به شکل و ظاهر خود توجه نداشته باشد ولی اگر این توجه  افراطی گردد آنوقت است که مشکل میشود .   

آیا در احترام گذاشتن به دیگران پیشقدم هستید ؟

؟‏

 در احترام به دیگران پیشقدم شوید.‏    ‏

در برخی فرهنگ‌ها مرسوم است که بچه‌ها به نشان احترام به بزرگسالان و کوچک نشان دادن خود در مقابل آن‌ها زانو می‌زنند.‏ در برخی مناطق نیز پشت کردن به بزرگسالان بی‌احترامی محسوب می‌شود.‏ شیوهٔ ادای احترام در فرهنگ‌های مختلف متفاوت است.‏ متأسفانه امروزه دیگر حفظ احترام دیگران چندان معمول نیست.‏ در واقع،‏ بی‌احترامی و بی‌حرمتی است که در همه جا دیده می‌شود.

جوانان باید درک کنند آزار و اذیت بانوان و دوشیزه گان بی حرمتی و بی معرفتی است که مورد پسند جامعه نیست و نباید بخود حتی اجازه دهند که اگر مثلا بانویی به رسم سنت اسلامی پوشش سرش به طرزی قرار گرفته مورد پرخاش قرار دهند . احترام بزرگترین صفت الهی است که به انسان داده شده در آن پیشقدم شوید . لطفا این گزارش را نیز بخوانید.


مذهب من یا مذهب والدینم؟


پرسش حیاتی جوانان‏

در کشور لهستان اغلب مردم  می‌گویند:‏ «من دینی را که از اجدادم به ارث برده‌ام تا مرگ نگاه خواهم داشت.‏» مفهوم این جمله این است که از نظر این افراد دین و مذهب باید از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.‏ آیا شما نیز چنین طرز فکری را در جامعهٔ خود می‌بینید؟‏ نتیجهٔ این طرز فکر چه بوده است؟‏ امروزه مذهب شکلی تشریفاتی پیدا کرده و به یک سنّت و ویژگی خانوادگی مبدّل شده است.‏ آیا این مطلب در مورد جوانانی که میراث روحانی خود را از والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ خود گرفته‌اند نیز صدق می‌کند؟‏‏

کسی که می‌خواهد خدا را از روی محبت خدمت کند و در هر موقعیتی به او وفادار بماند باید اعتقادش بر اساس دلیل و برهان باشد.‏ به این ترتیب،‏ ایمان شخص قوی و ریشه‌دار خواهد بود.‏  ‏


نقش فرزندان

آلبرت،‏ که در یک خانوادهٔ مذهبی بزرگ شده است می‌گوید:‏ «من همیشه می‌دانستم مذهب ما مذهب واقعی است،‏ اما دوست نداشتم کسی به من در مورد راه زندگی‌ام پند و اندرز دهد.‏» آیا شما جوانان نیز همین احساس را دارید؟‏ نخست تحقیق کنید که راه پسندیدهٔ خدا کدام است،‏ بعد سعی کنید در آن راه گام بردارید و خواهید دید که انجام خواست خدا چقدر لذّت‌بخش است.‏     آلبرت می‌گوید:‏ «شروع به دعا کردم.‏ اوایل برایم سخت بود و باید خود را مجبور می‌کردم که بنشینم و دعا کنم.‏ چیزی نگذشت که پی بردم که اگر در راه درست قدم بردارم ارزشم در نظر خدا بیشتر می‌شود.‏ این امر در من نیروی لازم را برای اصلاح خودم به وجود آورد.‏» آری،‏ صمیمیت و دوستی‌تان با خدا شما را بر آن می‌دارد تا آنچه را که پدر آسمانی‌تان از شما انتظار دارد با کمال میل انجام دهید.‏  ‏

به یکی از بازی‌ها یا ورزش‌هایی که کرده‌اید فکر کنید.‏ اگر شما قوانین بازی را ندانید و یا در آن بازی تبحر نداشته باشید،‏ مسلّماً برایتان خسته‌کننده خواهد بود.‏ اما اگر قوانین بازی را یاد بگیرید و در آن تبحر پیدا کنید،‏ آیا از آن لذّت نمی‌برید و حتی از هر موقعیتی برای انجام آن استفاده نمی‌کنید؟‏ همین امر در مورد فعالیت‌های روحانی نیز صدق می‌کند.‏ برای مثال،‏ سعی کنید خود را برای دروس روحانی آماده کنید و شرکتی فعال برای مطالعه داشته باشید.‏  ‏

صحبت در مورد ایمانتان هم می‌تواند برای شما لذّت‌بخش شود و هم دیگران را تشویق می کند تا با شما همگام شوند البته،‏ مشروط بر این که آن را از روی میل و محبت انجام دهید،‏ نه از روی اجبار.‏ از خود سؤال کنید:‏ ‹واقعاً برای چه می‌خواهم با دیگران در مورد خدا صحبت کنم؟‏ چرا باید او را دوست داشته باشم؟‏›  

لذّت بردن از فعالیت‌های روحانی تا حد زیادی بستگی به معاشران شما دارد.‏  پس چقدر بجاست معاشرانی انتخاب کنید که اهداف روحانی دارند و از خدمت به خدا لذّت می‌برند.‏ ژاله می‌گوید:‏ «معاشرت و مصاحبت با جوانانی که طرز فکر روحانی دارند مرا واقعاً به شوق آورده است.‏ مدتی است که من هم به طور مرتب و با شوق بیشتری به فعالیت مشغول شده‌ام.‏»


نقش والدین

ژاله می‌گوید:‏ «من از والدینم بسیار متشکرم که در مورد خدا به من آموزش دادند.‏» آری،‏ تصمیم‌هایی که فرزند شما در زندگی می‌گیرد تا حد زیادی بستگی به آموزش‌هایی دارد که شما والدین به او می‌دهید.‏ در نوشته ای چنین آمده است :‏ ‹ای پدران،‏ فرزندان خود را .‏ .‏ .‏ به تأدیب و نصیحت خدا تربیت نمایید.‏›   این پند الٰهی به خوبی نقش والدین را نشان می‌دهد.‏ نقش آنان این است که طریق خدا را به فرزند خود آموزش دهند،‏ نه طریق خود را.‏ پس نباید در دل فرزندتان اهدافی را قرار دهید که خود در آرزوی آن بوده‌اید،‏ بلکه باید به او کمک کنید تا برای خود اهدافی مطابق مقصود خدا انتخاب کند.‏

شما می‌توانید کلام خدا را مانند نقشی حک‌شده،‏ بر لوح دل فرزند خود بنشانید و ‹حین نشستن در خانه،‏ و رفتن به راه،‏ و وقت خوابیدن و برخاستن از آن‌ها گفتگو نمایید.‏›  رامین و هاله که سه پسر دارند می‌گویند:‏ «ما در خانه مرتب در مورد شیوه‌های مختلف خدمت روحانی مان صحبت می‌کردیم.‏ البته شاید کسی تصور کند چنین گفتگوهایی بیهوده و یا غیرمنطقی است که بخواهیم در قرن بیست یک ام در باره مسائلی روحانی با جوانان مان صحبت کنیم ولی بدانید که صحبت های روحانی ، جوانان را برای آینده ای روشن آماده میسازد تا در گرداب های گوناگون نیافتند .  ‏»


شما والدین نیز باید خود نمونه باشید.‏ رامین می‌گوید:‏ «ما سعی می‌کردیم در زندگی معیار دوگانه نداشته باشیم که مثلاً در خانه یک طور رفتار کنیم و در بیرون از خانه طور دیگر.‏» شما والدین بجاست از خود سؤال کنید:‏ ‹فرزندانم در رفتار من چه می‌بینند؟‏ آیا در رفتار من عشق و محبت به خدا را حس می‌کنند؟‏ آیا این محبت را در دعا،‏ در مطالعهٔ شخصی مرتبم و طرز فکرم نسبت به خدمت الهی می‌بینند؟‏ در خصوص طرز فکرم نسبت به مادیات و تفریحات و سخنانم در مورد هم کیشانم چه احساسی دارند؟‏›  ‏ فرزندان رفتار والدین را تمام‌وقت زیر نظر دارند و وقتی تفاوتی میان رفتار و گفتار آن‌ها می‌بینند فوراً تشخیص می‌دهند.‏

تأدیب در پرورش فرزندان نقشی مهم ایفا می‌کند.‏ مثلا می‌گویند:‏ «طفل را در راهی که باید برود تربیت نما.‏»  رامین و هاله در این مورد می‌گویند:‏ «ما سعی می‌کردیم طرزفکر صحیح روحانی را به پسرانمان تعلیم دهیم.‏» البته تصمیم با والدین است که آیا باید با فرزندان خود جداگانه مطالعه کنند،‏ یا خیر.‏ آنان باید در نظر داشته باشند که شخصیت هر فرزند با فرزند دیگر متفاوت است و نمی‌توان همه را به یک شکل تعلیم داد.‏ همچنین والدین باید انعطاف‌پذیر و معقول باشند.‏ مثلاً،‏ به جای این که به فرزند خود بگویند نباید به موسیقی به خصوصی گوش دهد،‏ باید به او بیاموزند که خود با کمک اصول الهی در این زمینه تصمیمی عاقلانه بگیرد.‏

فرزندان شما شاید دقیقاً بدانند که شما از آنان چه انتظاراتی دارید و شاید حتی مطابق خواست شما رفتار کنند.‏ با این حال،‏ لازم است بدانید که در دل آنان واقعاً چه می‌گذرد.‏ به یاد داشته باشید که «مشورت در دل انسان آب عمیق است،‏ اما مرد فهیم آن را می‌کشد.‏»  ‏ با بصیرت رفتار کنید و اگر نشانی از مشکلی نهفته در دل فرزند خود دیدید فوراً اقدام نمایید.‏ بدون این که او را متهم کنید،‏ با سؤالاتی سنجیده نگرانی‌تان را نسبت به وضعیت او نشان دهید.‏ با این حال زیاد هم سؤال نکنید.‏ توجه قلبی شما به فرزندتان باعث می‌شود که او سفرهٔ دلش را پیش شما باز کند.‏ به این طریق می‌توانید به او کمک کنید.‏‏

برای جوانان بسیار مفید است که در فعالیت‌های روحانی شرکت کنند،‏ در غیر این صورت به دنبال اهداف دنیوی خواهند رفت.‏»

تصمیم شما چیست؟‏

جوانان از خود چنین سؤال کنید:‏ ‹هدف‌های من در زندگی چیست؟‏ آیا می توانم جوانی با ایمان و با اخلاقی مأسر برای جامعه ام باشم اگر هنوز تصمیم نگرفته‌ام آیا آن را یکی از هدف‌های خود قرار داده‌ام؟‏› تصمیم شما باید از روی احساس مسئولیت و محبت قلبی‌تان به خانواده خود و خدا  باشد،‏ نه از روی اجبار یا سنّت خانوادگی.‏

امید است که خدا همواره یار و یاور شما باشد و کلام خدا  را چون گوهری پرارزش در زندگی خود حفظ کنید

درخواست کمک

یک زنِ جوان برزیلی بعد از فوت ناگهانی شوهرش فریادکنان گفت:‏ «خدا مرا فراموش کرده است!‏» این زن حس می‌کرد که زندگی پس از آن برای او مفهومی نخواهد داشت.‏ آیا تاکنون سعی کرده‌اید به کسی دلداری دهید که در یک چنین وضع آشفته‌ای قرار دارد؟‏ و یا مایهٔ تسلی کسی بوده‌اید که به گونه‌ای درخواست کمک می‌کند؟‏

عده‌ای چنان ناامید و افسرده می‌شوند که به زندگی خود خاتمه می‌دهند؛‏ شماری از این عده را جوانان تشکیل می‌دهند.‏ بنا بر گزارش روزنامهٔ فولیا دِ سائوپائولو،‏ نتیجهٔ تحقیقی در برزیل نشان می‌دهد که «خودکشی در میان جوانان ۲۶ درصد افزایش یافته است.‏» برای مثال به قضیهٔ مرد جوانی در سائوپائولو بنام والتر،‏* توجه کنید.‏ او از موهبت داشتن پدر و مادر و دوستان خوب محروم بود.‏ بی‌خانمان بود و آسایش نداشت.‏ برای خاتمه دادن به زندگی فلاکت‌بارش تصمیم گرفت خود را از روی پُلی به زیر اندازد.‏

اِدنا،‏ که مادری مجرد و دارای دو فرزند بود با مردی آشنا شد.‏ یک ماه از این آشنایی نگذشته بود که آنها در خانهٔ مادر آن مرد که به طور تفننی احضار ارواح می‌کرد و دائم‌الخمر نیز بود شروع به زندگی کردند.‏ اِدنا،‏ فرزند دیگری به دنیا آورد.‏ در این میان شروع به نوشیدن زیاده از حد مشروبات الکلی کرد و به قدری افسرده شد که دست به خودکشی نافرجامی زد.‏ عاقبت حق سرپرستی فرزندانش از او گرفته شد.‏

دربارهٔ سالخوردگان چه می‌توان گفت؟‏ ماریا،‏ زنی بود خوش‌صحبت و شوخ‌طبع،‏ ولی هرچه سنش بالاتر می‌رفت نگرانی او بیشتر می‌شد چون هراس داشت که شغلش را به عنوان یک پرستار بر اثر اشتباه در کار خود از دست بدهد.‏ این امر باعث شد احساس افسردگی کند.‏ ابتدا برای خود دارو تجویز می‌کرد ولی بعد از مدتی در صدد بر آمد که نزد پزشک معالج رود و به نظر می‌رسید که معالجه مؤثر واقع شده باشد.‏ اما زمانی که در ۵۷ سالگی شغل خود را از دست داد افسردگی با چنان شدتی بازگشت نمود که هیچ‌گونه راه چاره‌ای برای خلاصی از این مشکل نمی‌دید.‏ از اینرو فکر خودکشی به مغز ماریا خطور کرد.‏

به گفتهٔ پروفسور ژوزِ اَلبِرتو دِل‌پُورتو از دانشگاه سائوپائولو «حدود ۱۰ درصد از کسانی که به افسردگی مبتلا می‌شوند دست به خودکشی می‌زنند.‏» و دکتر دِیوید سَچِر،‏ رئیس کل بهداری دولت فدرال آمریکا چنین اظهارنظر کرد «مشکل می‌توان قبول کرد که تعداد کسانی که دست به خودکشی می‌زنند از شمار افرادی که به قتل می‌رسند بیشتر است،‏ ولی این واقعیتی است تلخ.‏»

گاهی اوقات کسی که اقدام به خودکشی می‌کند،‏ در حقیقت در صدد درخواست کمک می‌باشد.‏ بدون شک افراد خانواده و دوستان کسی که امید خود را در زندگی از دست داده است مایلند برای کمک به او از جهتِ صحیح وارد عمل شوند.‏ البته باید در نظر داشت که با گفتن اینکه «اینقدر به فکر خودت نباش،‏» «وضع تو از وضع خیلی‌ها بهتر است،‏» و یا «همهٔ مردم گاهگاهی در زندگی بد می‌آورند،‏» به هیچوجه مشکل رفع نخواهد شد.‏ به جای این چرا مانند یک دوست حقیقی و شنونده‌ای پر حوصله نباشیم؟‏ بلی،‏ سعی کنید شخص افسرده را یاری دهید تا درک کند که زندگی ارزشِ زیستن دارد، حال در هر سن و سالی که باشد .‏

وُلتِر،‏ نویسندهٔ فرانسوی چنین نوشت:‏ «مردی که در اثر هجوم افسردگی،‏ امروز به زندگی خود خاتمه می‌دهد اگر چند روزی صبر می‌کرد بی‌شک میل به زندگی در او بیدار می‌شد.‏» حال،‏ چگونه افرادی که در یأس و ناامیدی زندگی می‌کنند می‌توانند به این نکته پی برند که زندگی ارزنده است ؟

مُد روز


امروز « مُد است » و فردا « از مُد می افتد »

برخی از جوانان به قول معروف همیشه در « مُد » هستند . ولی اینگونه مُدها واقعا چقدر دوام دارند ! بیاد مثلی افتادم که می گوید : « صورت این جهان در گذر است » به این ترتیب ، آنچه که امروز مُد است امکان دارد فردا ناگهان به طرز حیرت آوری کهنه و قدیمی شود . تازه خرجی را که این مسدله روی دست آدم می گذارد نباید نادیده گرفت .

دامن خانمها مانند موی سر آقایان بلند و کوتاه میشود هر دو دوره ای را طی می کنند یا اینکه پاچه شلوارها تنگ و گشاد میشود و به این صورت ، سود کلانی از مردمی که براحتی گول میخورند عاید تولید کنندگان و طراحان لباس میشود . بسیاری از جوانان سعی می کنند با پوشیدن لباسهای عجیب و زننده شخصیت خود را ابراز کنند . برای مثال : تب مُد لباسهای « جین »  که چند سال پیش جامعه را مبتلا ساخته بود در نظر بگیرید . در آن دوران ، ناگهان لباسهای جین مُد روز شد . مردم مبالغ هنگفتی می پرداختند تا خودشان را بصورت تابلوی تبلیغاتی متحرکی با نامهای « گلوین کلین » و « گلوریا وندربیلت » در آورند.

ایلای کپلین ، رئیس شرکت تولیدی لباسهای جین « سرجیو ولنته » چنین شرح میدهد : مردم به دنبال نام میروند و حالا این آقای ولنته که نام معروفش زبانزد همه شده  و بر روی جیب لباسهای جین شرکت کپلین دوخته شده است ، اصلا چه کسی می باشد ؟ نیوزویک چنین گزارش می کند که : « او وجود خارجی ندارد » شرکت کپلین ، در حین توضیحات خود افزود : « و گرنه چه کسی می آمد جین ایلای کپلین را بخرد ؟ » این بود که ما این نام را ابداع کردیم تا نامی در میان لباسهایمان گردد .

حال ممکن است کسی بپرسد و بگوید ای بابا مگر خوش تیپی بد است ؟ چه اشکالی داره که بر روی لباسها نامی و یا نشانی دوخته شده باشد ؟ مسلما خوش تیپ شدن و دوختن نام ونشان و یا علائم بخصوصی  بر روی لباس بد نیست ، خوش لباس بودن خوب است ولی باید این موضوع را در نظر بگیرید که منظور از نام و نشان بر روی لباسها چیست و یا اینکه تولیدکنندگان چه هدفی را دنبال می کنند !

توجه داشته باشید که ما در جامعه ای مدرن و با سلیقه های گوناگون زندگی می کنیم و بایستی مطابق عرف و سلیقه محلی لباس بپوشیم و نباید « برده و یا عروسک مُد » بشویم . دختر جوانی گله می کند و می گوید : « آدم چشمش بیک دونه از آن شلوارهای محشر و عالی که همه می پوشند میفته و به مامانش میگه ، مامان جون یک دونه از این شلوارها برام میخری ؟ و مامانش هم برمیگرده و به دخترش میگه ، نه عزیزم تو خونه خودم برات یک دونه می دوزم . دختر میگه ، آخه مامان تو متوجه نیستی ، من از این شلوارها میخوام ببین چقدر قشنگه و زرق وبرق داره تازه این جین معروفیه! »

حال آیا آلت دست طراحان مُد شدن ، واقعا صفات و خصوصیات تو را از تو نمیگیرد و شخصیت واقعی تو را محو و غیرقابل رویت نمی کند ؟ چرا باید نوشته ها و آگهی های اغوا کننده و همچنین نام لباس ، تو را تحت تأثیر قرار دهد . خوش تیپ بودن ، منزه و مرتب بودن عیب نیست ولی تحت شعاع قرار گرفتن محصولات تبلیغاتی چندان خوش آیند جوانان نیست . جوانان نباید بگذارند که از سادگی و صداقتشان سوءاستفاده شود .

بنابراین زیبایی شما باید از باطن باشد . درون خود را با گوهر فناناپذیری یک روح آرام و ملایم بیارائید ، زیرا این نوع زیبایی در نظر خدا و خانواده و یک جامعه ارزش بسیار دارد . ارزش باطنی در نظر مردم بسیار گرانبهاست . شاید برای مدتی اندک با پوشیدن لباس مد روز بتوانی تعدادی از همسالانت را تحت تأثیر قرار دهی اما انسان نمی تواند با لباس خود به دل مردم راه یابد و یا دوستان واقعی پیدا کند .

در حالیکه با زینت زیبای باطنی میتوان به دل مردم راه یافت زیرا شخصی که زیبایی باطنی دارد همیشه در نظر دیگران جذاب است . حتی اگر لباسش مد روز و پر از علائم و نام و نشانی احمقانه و بی محتوا نباشد .

آیا فرزندی سرکش در خانه دارید ؟


سرکشی چیست ؟ ممکن است گاهی بشنوید که نوجوانی آشکارا بر ضد والدین خود به سرکشی می پردازد . شاید حتی خود خانواده ای را بشناسید که در آن فرزند نوجوانی که غیرقابل کنترل است دارند ، با این حال دانستن اینکه آیا فرزندی واقعا سرکش است یا نه ، همیشه کار آسانی نیست . بعلاوه ، درک این مطلب که چرا فرزندی از یک خانواده به سرکشی می پردازد و دیگر فرزندان با اینکه از همان خانواده هستند – دست به این کار نمی زنند ، میتواند واقعا دشوار باشد .

اگر والدین متوجه شدند که ممکن است یکی از فرزندانشان بفردی کاملا سرکش تبدیل شود ، چه باید بکنند ؟ برای پاسخ به این پرسش ، ابتدا باید این مطلب را درک کنیم که سرکشی چیست ؟ بطور ساده ، فرد سرکش کسی است که عمدا و دائما از اطاعت از یک مقام بالاتر ، خودداری می کند یا با آن مخالفت می کند و یا آنرا حتی به مبارزه می طلبد . البته ، باید به این مَثَل هم توجه کرد که می گوید : « حماقت در دل طفل بسته شده است . » بهمین دلیل برای همه فرزندان پیش می آید که با والدین خود و یا هر مقام دیگری مخالفت کنند .

این امر بویژه در مورد دوران نوجوانی که همراه با تحولات جسمی و عاطفی است صادق  می باشد . هر نوع تغییری در زندگی فرد مولد فشار روحی است و دوران نوجوانی سراسر تغییر است . پسر یا دختر نوجوان شما از دوران کودکی قدم به دوران بلوغ می گذارد . بهمین دلیل ، در طی سالهای نوجوانی برخی از والدین و فرزندان با یکدیگر اختلاف پیدا می کنند . اغلب اوقات والدین از روی غریزه میخواهند این روند را کُند کنند ، در حالی که نوجوانان میخواهند به آن سرعت دهند .

نوجوان سرکش به معیارهای والدین خود پشت می کند . اما بخاطر داشته باشید برای اینکه کسی را سرکش بنامیم تنها چند مورد مخالفت کافی نیست . در مورد برخی از موضوعات  اجتماعی یا روحانی ، برخی از نوجوانان ممکن است در ابتدا علاقه ای در این مورد از خود نشان ندهند و اصلا علاقه ای به مذهب و روحانیت نداشته باشند ، اما ممکن است که سرکش نباشند . از این رو شما بعنوان والدین نباید فورا  نوجوان خود را در زمره  گروه سرکش بدانید . 

آیا همه افراد در دوران نوجوانی با والدین خود به مخالفت برمیخیزند ؟ خیر ! به هیچ وجه ، در واقع شواهد موئد آنند که تنها تعداد معدودی از نوجوانان بطور جدی دست به تمرد و سرکشی می زنند . با این حال ، اگر یک نوجوان با لجاجت و بطور دائمی به سرکشی بپردازد چه باید کرد ؟ عامل پدیدآورنده چنین سرکشی و تمرد چیست ؟

علل سرکشی ؟ یکی از علل اصلی سرکشی ، محیط  متخاصم این دنیاست . دنیای متخاصم امروزی همیشه بدنبال دربند کشیدن نوجوانان و جوانان است و این موضوع بصورت فرهنگی مضر در آمده است که باید در مقابل چنین روشی مقابله نمود. باید اذان کرد که قسمت اعظم این فرهنگ بیش از گذشته زشت ، خطرناک و مملو از تأثیرات بد است . اگر والدین به فرزندان خود آموزش و هشدار ندهند و از آنان حمایت نکنند ، این نوجوانان می توانند به آسانی تحت تأثیر « روحی که الحال در فرزندان معصیت عمل میکند » قرار بگیرد .

فشار از جانب دوستان و معاشران نیز به آن مربوط میشود . اگر والدین اهل مطالعه باشند براحتی میتوانند توصیه هایی از کتب مختلف و یا انترنت جهت پرورش صحیح نوجوان خود  کسب کنند . بقول معروف که می گوید : « با حکیمان رفتار کن و حکیم خواهی شد ، اما رفیق جاهلان ضرر خواهد یافت . » به همین ترتیب ، کسی که با افراد آکنده از روحیه زشت این دنیا ، معاشرت می کند به احتمال زیاد تحت تأثیر این روحیه قرار میگیرد. نمونه های این موضوع را ما در اغلب کشورها می بینیم بخصوص در کشور عزیز خودمان ایران . هر چند که می بایست به قوانین کشور خودمان احترام گذارم و مقامهای کشوری را همانند والدین خود محترم بشماریم ، ولی در بعضی مواقع دست به سرکش می زنیم .

علت دیگر سرکشی ممکن است محیط خانه باشد . بطور مثال ، اگر یکی از والدین به مصرف مشروبات الکلی یا مواد مخدر معتاد باشد یا با همسر خود رفتاری خشونت آمیز داشته باشد ، دیدگاه نوجوان خانه درباره  زندگی ممکن است دچار انحراف شود. حتی در برخی از خانه های نسبتا آرام نیز نوجوان ممکن است بدلیل فقدان محبت و علاقه  در خانه دست به سرکشی بزند با وجود این ، سرکشی نوجوانان همیشه به علت تأثیرات خارجی نیست .

برخی از نوجوانان با وجود آنکه والدینشان اصول اخلاقی  ، اصول روحانی را بکار گرفته و تا حد زیادی فرزندان خود را از گزند دنیای اطراف ، حفظ کرده اند باز هم به معیارهای والدین خود پشت می کنند . چرا ؟ شاید دلیل آن ریشه دیگر مشکلات ما یعنی ناکاملی بشر باشد .

برآورده ساختن نیازهای اولیه زندگی میتواند از بروز سرکشی  جلوگیری کند . با اینکه والدین از مشاهده رشد جسمی کودکان خود از دوران طفولیت بدوران بلوغ احساس خرسندی می کنند اما شاید از اینکه فرزند نوجوانشان از حالت وابستگی ، به اتکاء بنفسی که در خور یک نوجوان است قدم می گذارد ناخشنود باشند . در طی این دوره انتقالی ، از اینکه فرزند نوجوانتان  گاهی از خود لجاجت یا عدم همکاری نشان میدهد تعجب نکنید . بخاطر داشته باشید که هدف والدین باید آن باشد که نوجوان خود را بیک فرد مقید به اصول اخلاقی ، باثبات و مسئول ، پرورش دهند . نوجوانان باید احساس کنند که مورد اعتماد والدین و جامعه هستند از این رو اعتماد به نفس خود را حفظ می کنند . درسته است که نوجوانان به احساس امنیت که از تأدیب ثابت حاصل میشود احتیاج دارند ولی اگر محدودیات های زیادی را در مقابل خود ببینند آنوقت اعتماد بنفس خود را از دست می دهند و برای آزادی از قید و بندها دست به سرکشی می زنند .

پدر و مادرها باید همیشه در تمام مراحل رشد نوجوان خود با تشویق و محبت اورا یاری رسانند تا نوجوان خود باکمرویی ، خجالت یا فقدان اعتماد بنفس روبرو نشود و بفردی باثبات و استوار وارد جامعه شود . با این روش ساده والدین می توانند خاطری آسوده داشته باشند زیرا هنگامیکه آرامش ، ثبات و محبت و اعتماد در خانه وجود داشته باشد غالبا شخصیت کودکان شکوفا میشود. حتی بسیاری از نوجوانانیکه در محیط های نامساعد خانوادگی رشد کرده اند به افرادی باشخصیت مبدل شده اند زیرا نشان محبت و امنیت هرچند کم ولی اتحاد و اعتماد در خانواده ، بوده است .  

بنابراین ، اگر شما برای فرزندان نوجوان خود محیطی بوجود بیاورید که در آن محبت و امنیت احساس شود و همواره مورد  تشویق شما باشند ، به احتمال زیاد به افرادی مبدل خواهند شد که باعث افتخار شما میشوند .  

وقتی نوجوان شما به دردسر می افتد !


داشتن والدین خوب نعمتی است ! از قدیم گفته اند « طفل را در راهی که باید برود تربیت نما ، چون پیر هم بشود از آن انحراف نخواهد ورزید. » اما با نوجوانانیکه با وجود داشتن والدینی خوب با مشکلات جدی روبرو هستند چه باید کرد ؟ آیا چنین چیزی ممکن است ؟ بله ، این امکان وجود دارد .

برای بوجود آوردن هماهنگی در خانواده ، پدر یا مادر  و نوجوان هر دو باید با یکدیگر گفتگوی آرام و مسالمت آمیزی داشته باشند . باید همکاری در خانواده جزع الویت ها باشد در غیر اینصورت خانواده دچار مشکلاتی خواهد شد . حال ، هنگامیکه نوجوان خطا می کند و به دردسر می افتد والدین باید چگونه از خود واکنش نشان دهند ؟ بخصوص در این هنگام است که نوجوان به کمک نیازمند است .

اگر والدین این نکته را بخاطر بسپارند که با نوجوانی بی تجربه سر و کار دارند ، آسانتر می توانند بر عصبانیت خود غلبه کنند . ضرب المثلی است که می گوید : « اگر کسی به خطایی گرفتار شود شما که حکمت دارید ، چنین شخص را به حکمت تواضع اصلاح کنید . »  والدین می توانند هنگام اصلاح کردن فرزند خود که از روی بی فکری مرتکب خطا شده است ، از همین رویه پیروی کنند . همینطور والدین در حالیکه بروشنی شرح میدهند که چرا عمل او اشتباه بوده است و اینکه چگونه میتواند از تکرار این خطا اجتناب کند ، همچنین باید این نکته را روشن کنند که عمل نوجوان است که ناخوشایند است ، نه خود نوجوان .

اما اگر نوجوان دست به خطایی جدی تر بزند آنوقت چه باید کرد ؟ در این صورت به کمک ویژه و راهنمایی متخصصان امور نیازمند است . هنگامیکه یکی از اعضای جوان خانواده مرتکب عملی جدی و ناخوشایند بشود مسلما مراجع قانونی باید به عمل جدی و ناخوشایند او رسیدگی کنند تا این شخص مجددا به محیط خانواده خود بازگشت نماید .

ناگفته نماند که جوانان باید بدانند در کارهایی که میکنند باید همیشه ارزش و احترام خانواده خود را داشته باشند و اگر ایمان به دین و مذهبی دارند باید همیشه احترام خدای خود را داشته باشند تا به راه کج نروند . مسلما وقتی جوان یا نوجوان بی تجربه ای مرتکب خطای جدی میشود خانواده او در موقعیتی بسیار آزار دهنده قرار می گیرد و والدین در حال آشفتگی روانی ممکن است بخواهند فرزند خودسر را با عصبانیت نکوهش و تهدید کنند ، اما این کار فقط او را بیشتر تحریک می کند. بیاد داشته باشید که آینده این نوجوان  ممکن است بستگی به طرز برخوردی که در این موقع حساس با او میشود داشته باشد ..

همچنین بخاطر داشته باشید ، فردی که از کار خود پشیمان میشود باید مورد بخشش قرار گیرد . حکیمی می گوید : « بیائید تا با هم استدلال نمائیم ، اگر گناهان شما مثل ارغوان باشد مانند برف سفید خواهد شد و اگر سرخ باشد مانند پشم خواهد شد . » چه سرمشق خوبی است برای همه والدین!

پس سعی کنید تا نوجوان خودسر را تشویق به تغییر رویه کنید ، بالاخره نوجوان شما دیر یا زود تغییر رویه خواهد داد .  در اینگونه موارد  پدر ومادرها باید بتوانید از والدین باتجربه تر ، متخصصین امور ، توصیه های معقول و منطقی  آنان را کسب نمایند . سعی کنید که بدون تأمل عمل نکنید و سخنی نگوئید یا کاری نکنید که برای فرزندتان راه بازگشت بسوی شما دشوار شود .

والدین و جوانان امید خود را زود از دست ندهید، باید با رغبت  و به موقع با یکدیگر صحبت کنید تا از هر گونه خشم و تلخی جلوگیری نمایید . از همه مهمتر والدین باید سرمشق خوبی برای نوجوانان خود باشند.

ای والدین و ای فرزندان آیا با هم در گفتگو هستید ؟


مواردی پیش می آید که والدین و فرزندان از هم دور  و به یکباره با هم غریبه می شوند. در ایالات متحده آمریکا از صد فرزند چنین پرسشی به عمل آمد . « اگر بدانی که فردا والدینت می میرند ، دوست داشتی قبل از مرگشان به آنان چه بگویی ؟ » 95 درصد از فرزندان گفتند ،  اغلب دوست داشتند به والدینشان بگویند : « مرا ببخشید ، من شما را خیلی دوست دارم و دنیای من شما هستید . » برگرفته از کتاب / فقط والدین بخوانند / نوشته : شانتی فلدهان و لیسا رایس .


فرزندان عموما والدین خود را دوست دارند و والدین طبیعتا فرزندانشان را دوست دارند و از آنان در هر شرایطی حمایت می کنند . والدین و فرزندان از ته دل مایلند رابطه صمیمی با یکدیگر داشته باشند ولی در برخی مواقع گفتگو با هم گاهی دشوار میشود . به چه دلیل ؟ چه چیزی باعث میشود که گفتگوی برخی موضوعات بین والدین و فرزندان دشوار شود ؟ چه موانعی سد راه گفتگوی خوب میشود ؟ و چگونه میتوان موانع را از بین برد ؟


برای گفتگوی با هم ، فرصت را غنیمت بدانید ! امروزه برای بسیاری از خانواده ها دشوار است که وقت کافی برای گفتگوی مفید و سازنده داشته باشند . در چندین سال پیش اغلب فرزندان با مادرشان در خانه یا با پدرشان در مزرعه یا محل کارش می گذراندند و با هم گفتگو می کردند و اگر موانعی نیز پیش می آمد آنرا از سر راه بر میداشتند . از این رو والدین قادر بودند به نیازها ، آرزوها و شخصیت فرزندانشان پی ببرند . همچنین فرزندان وقت کافی برای شناختن بیشتر والدینشان داشتند .

ولی امروز زندگی بسیار تغییر کرده است . حتی در برخی از کشورهای دنیا مرسوم است که کودکان را در دوسالگی به مهد کودک بفرستند تا والدین بتوانند برای معاش خود و دور از خانه و خانواده ، بکار مشغول شوند . و وقتی که در خانه با فرزندانشان می باشند ، کامپیوتر ، تلویزیون و یا دیگر وسایل الکترونیکی مانع سد راه گفتگوی آنان است . در چنین مواقعی فرزندان و والدین از هم دور میشوند و بین آنان هیچ گفتگوی مفید و سازنده ای نیست .

حال برخی از خانواده ها به توافق رسیده اند که تماشای تلویزیون یا استفاده از وسایل الکترونیکی را محدود سازند و برخی از خانواده ها نیز می کوشند ، حداقل یک بار در روز با هم خوراک بخورند . بدین صورت ، میتوانند در این فرصت مناسب در برخی از امور با یکدیگر گفتگو نمایند .


بعضی از خانواده ها هم تغییری در روش زندگی خود داده اند تا وقت بیشتری را با فرزندانشان بگذرانند . برای مثال : لاله که مادر دو فرزند کوچک است ، برای معاش خود و خانواده  کار نیمه وقت اختیار کرد تا بتواند بیشتر با فرزندان خود باشد . او چنین می گوید : « وقتی تمام وقت کار می کردم ، هر روز صبح با عجله آماده می شدم تا فرزندان کوچکم را برای مهد کودک و مدرسه آماده کنم . شب ها هم همه ما خسته و خیلی زود می خوابیدیم تا بتوانیم صبح زود بیدار شویم . این موضوع  هر روز ادامه داشت و هیچ فرصت گفتگو و یا بازیگوشی با فرزندانم را نداشتم تا اینکه کار تمام وقتم را به کار نیمه وقت تغییر دادم تا بتوانم فرصت بیشتری با فرزندانم داشته باشم و امروز از این بابت بسیارخوشحالم . »  


 در گوش دادن آماده باشید !  والدین باید گوششان را برای شنیدن فرزندان خود آماده سازند . مولفان کتاب « فقط والدین بخوانند » بعد از مصاحبه با فرزندان به مانعی دیگر سد راه گفتگو ، پی بردند . آنان چنین می گویند : « اولین شکایت فرزندان از والدین این بود که والدین به حرف فرزندان گوش نمیدهند . » ناگفته نماند که والدین هم همین شکایت را از فرزندان خود می کنند . پس برای آنکه راه گفتگو بین والدین و فرزندان باز باشد باید به دقت به یکدیگر گوش دهند . مثالی است معروف که می گوید : « هر کس باید در شنیدن تُند باشد و در گفتن کُند و در خشم آهسته ! »


ای والدین ! آیا حقیقتا به فرزندانتان گوش میدهید ؟ این درسته که دنیای امروز در حال تغییر و تحول است و مشکلات زندگی بسیار شده اند ، ولی توجه کنید در این دنیای بی رحم تکیه گاه شما میتواند فقط فرزندان شما باشند . شاید هنگامیکه خسته اید توجه زیادی به حرفهای فرزندانتان نمی کنید و یا اینکه حرفهای آنان را بی اهمیت می پندارید ولی بدانید که در وضعیت نا ممکن میتوانید الگوی خوبی برای دلبندان خود باشید .


حتما میدانید که احساس فرزندتان در لحن سخن و حرکات او نمایان میشود . سئوال کردن نیز بسیار موثر است . حکیمی می گوید : « افکار شخص مانند آب در ته چاه است و شخص دانا آن را بیرون می کشد . » برای بیرون کشیدن افکار و احساسات فرزندتان به ویژه در مورد موضوعات حساس به بینش و درایت نیاز دارید .


حال شما ای فرزندان ! آیا از والدین خود اطاعت می کنید ؟ مثلی است از قدیم که می گوید : « نصیحت پدرت را بشنو و از تعلیم مادرت رویگردان نشو ! » بیاد داشته باشید که والدین ، شما را بی نهایت دوست دارند و از شما در هر شرایطی حمایت می کنند . پس عاقلانه است که به حرفهای آنان گوش دهید و از آنان اطاعت کنید ، همچنین پشتیبان والدین خود باشید .

شاید امروز اشتباهات و اختلافاتی از همه ما انسانها سر میزند و بر رفتار و گفتار ما اثر می گذارد ولی باید همواره برای بهبودی اشتباهات و اختلافاتمان تلاش کنیم تا بتوانیم یکدیگر ببخشیم و در « محبت متحد » گردیم .

موفق باشید .  

 

مراقبت از فرزند ناتوان و معلول


دو زوجی که با هم وصلت می کنند اغلب بفکر داشتن فرزندی سالم و تندرست هستند ولی همیشه وضعیت برخی از خانواده ها چنین نمیشود . داریوش چنین می گوید : « پسرمان کورش ، به بیماری سندروم دان مبتلاست . بدلیل بیماری او ، توانایی ما از نظر جسمی ، عاطفی و روحی تحلیل رفته است . خودتان تصورش را بکنید که برای مراقبت از یک کودک سالم چقدر وقت و انرژی لازم است ؛ این انرژی در مورد کودکی معلول ، صد برابر است .»

مهناز همسر داریوش نیز چنین تعریف می کند : « کورش پسرمان ، برای انجام دادن کارهای خیلی ساده نیاز به وقت زیادی دارد و ما باید بردبار وصبور باشیم . وقتی خسته ام خیلی زود از داریوش شوهرم ناراحت و دلخور میشوم و بحث و دجل می کنیم. »

آیا شما هم روزی را بیاد می آورید که فرزندتان تازه متولد شده بود ؟ بی تردید می خواستید با تمام وجود او را در آغوش گیرید . اما این شادی برای پدر و مادری همچون داریوش و مهناز با اضطراب و نگرانی همراه بود . آنان با تولد کودکی ناتوان و معلول روبرو شدند . آیا شما فرزندی معلول دارید ؟ شاید برای شما زوج جوانیکه میخواهید تشکیل یک خانواده را بدهید کنار آمدن با این موضوع دلسردکننده و سخت باشد که فرزندی معلول بدنیا بیاورید . ولی ناامید و دلسرد نشوید ، بسیاری از والدین با مشکلاتی مشابه روبرو بوده اند . سه موقعیت متفاوت را در نظر بگیرید که ممکن است شما نیز با آن روبرو باشید . شاید این سه مورد بشما کمک کنند .

موقعیت 1 : شما نمیتوانید به آسانی این واقعیت را که فرزندتان معلول است ، بپذیرید .

بسیاری از والدین با پی بردن به معلولیت فرزندشان ، احساس شکست و گناه می کنند . جولیانا مادری اهل مکزیک ، چنین می گوید : « وقتی دکترها بمن گفتند که سانتایاکو پسرم ، به بیماری فلج مغزی مبتلاست ، اصلا باورم نمیشد . فکر میکردم که دنیا بر سرم خراب شده است . » برخی دیگر شادی همان احساسی را داشته باشند که مادری اهل ایتالیا بنام ویلانا ، داشت . او تعریف می کند : « با اینکه می دانستم باداری در سنین بالا خطراتی را به همراه دارد ، ولی تصمیم گرفتم که فرزندی داشته باشم. حال از اینکه پسرم به سندروم دان ، مبتلاست و با مشکلات آن روبروست ، احساس گناه می کنم . »

اگر با ناامیدی یا احساس گناه در جنگید باید در نظر داشته باشید که چنین احساسی طبیعی است . اگر معتقد به خدا هستید حتما این موضوع را بیاد داشته باشید که بیماری جزوی از مقصود الهی برای بشر نبوده است . ولی اگر وجدانتان شما را می آزرد که چنین فرزند معلولی بدنیا آوردید باز بخاطر بسپارید که اینگونه از بیماری ها تحت کنترل بشر نیست که بتواند بنحوی آنرا از بین ببرد . بشر میتواند با دانش و تحقیقات ، از وجود بیماریها باخبر شود و جلوی بروز آنرا بگیرد و با داروهای گوناگون بیماریها را تحت کنترل درآورد ولی کلا نمیتواند بیماریها را نابود کند . بنابراین خودتان را ملامت نکنید ، مقصر نه شما بعنوان یک مادر هستید و نه شوهرتان بعنوان یک پدر و به سرنوشت بد یا خوب هم کاری نداشته باشید  . بلکه سعی کنید حالا که فرزندی دارید با همکاری همسرتان تمام نیروی خود را تحت مراقبت از فرزندتان متمرکز کنید .

توصیه ای بشما : از بیماری و وضعیت فرزندتان اطلاعات بیشتری داشته باشید که هیچکس بدرستی نمیداند که مسائل ژنتیکی ، محیط زیست و سایر عوامل چه نقشی بر سلامت کودک دارد . این شما هستید که میتوانید با داشتن اطلاعات کافی از بیماری  فرزندتان به او و حتی اطرافیانتان کمک کنید . همینطور دیگر اعضای خانواده باید کمک کننده باشند تا محیطی آرام و سالم بوجود بیاید .

در این رابطه شما می توانید از امکانات پزشکی و نشریاتی در مورد بیماری و وضعیت فرزندتان مطالب بسیاری بیاموزید.  داریوش و مهناز که در ابتدا از آنان تعریف کردیم ، اطلاعاتی را از پزشکان معالج فرزندشان و یک مرکز توان بخشی دریافت کردند . آنان می گویند : « این امر بما کمک کرد که نه تنها دشواریهای بیماری فرزندمان را بدانیم بلکه متوجه شویم که یک بیمار سندروم دان ، میتواند کارهایی را خودش بدون سرپرست انجام دهد . همچنین پی بردیم که فرزندمان در بسیاری از جوانب زندگی میتواند همچون دیگران زندگی عادی داشته باشد. این موضوعات بما دلگرمی و قوت قلب داد . »

موقعیت 2 : احساس می کنید که از پاافتاده اید و کسی وضعیتتان را درک نمیکند .

ممکن است احساس کنید که مراقبت از فرزند بیمارتان دیگر رمق شما را کشیده . ژانت مادری اهل نیوزیلند ، چنین می گوید : « پس از اینکه پزشکان تشخیص دادند که پسرم به بیماری بیرون زدگی نخاع مبتلاست ، برای چند سال اگر میخواستم بیشتر از کارهای خانه ام کار دیگری انجام دهم ، احساس خستگی شدید میکردم و گریه ام میگرفت . »

مشکل دیگر گوشه گیری و انزواست . پرویز ، پدر فرزندی که به اختلال عضلانی و سندروم آسپرگر مبتلاست ، چنین میگوید: « بیشتر مردم واقعا نمیتوانند بفهمند که در زندگی مان چه می گذرد . » ممکن است بخواهید با یکی از دوستانتان در این مورد درد دل کنید ولی بسیاری از آنان فرزندان سالمی دارند و برایشان مشکل است تا وضعیت شما را درک کنند .

توصیه ای بشما : از دیگران کمک بخواهید و کمک آنان را هر چقدر هم کوچک باشد،  آنرا بپذیرید . شاید شما بخاطر غرورتان و یا خجالتتان از کمک گرفتن صرف نظر کنید ولی بدانید که دوستان شما در موقعیت های دشوار افرادی با محبت و مددکار شما هستند .  سعی کنید که تنها بخودتان متکی نباشید .  ازپدر و مادر از خواهر و برادر و از خویشاوندان خود کمک بطلبید . ضرب المثلی است که میگوید : « دوست در همه حال محبت میکند ، و برادر برای روز تنگی بدنیا آمده است . »

پرویز همچنین می گوید : « برای اینکه قادر باشم فرزندم را یاری رسانم باید بسلامتی و تندرستی خودم توجه خاصی نشان دهم . من سعی می کنم که ورزش کنم و حساب می کنم که چه خوراکی بخورم تا انرژی لازم را بمن بدهد . »

موقعیت 3 :  توجه خود را به فرزند بیمارتان معطوف داشته اید.

بیماری فرزندی میتواند بر عوامل زیر تأثیر گذارد : خانواده چه غذایی میخورد ؟ به کجا میرود ؟ والدین چقدر به فرزند دیگرشان وقت میدهند ؟ والدین چقدر با خودشان وقت دارند ؟ لیونل پدری اهل لیبریا ، در این مورد چنین میگوید : « بعضی وقتها همسرم می گوید که بیشتر فشار زندگی بر دوش اوست و من به پسرمان رسیدگی نمی کنم . احساس می کنم که او میخواهد مرا تحقیر کند و در مقابل گاهی من نیز رفتاری ناخوشایندی دارم . »

توصیه ای بشما : اگر احتمالا دارای فرزند دیگری نیز هستید اطمینان دهید که به او عشق می ورزید و علاقمندید . برنامه ها و سرگرمی هایی را ترتیب دهید که تمام خانواده از آنها لذت ببرند . سعی کنید تمرینهایی را که برای فرزند معلول تان بعمل می آورید همراه با بازی و سرگرمی باشد تا کمی با تمرین های قبلی تفاوت داشته باشد ، این عمل شادی و نشاط بیشری به زندگی روزانه می بخشد . برای حفظ زندگی مشترکتان با همسر خود گفتگو کنید و همدیگر را تقویت کنید . سعی کنید برنامه های مراقبت از فرزند معلول تان طوری باشد تا اصطحکاک بوجود نیاید . سایر افراد خانواده را برای مراقبت از فرزند معلول تان ، تحسین و از آنان تشکر کنید و عشقتان را به آنان ابراز دارید .

همواره خوش بین باشید .

درسته که دنیای امروزی مشکلات فراوانی دارد و سیاست های غلط و مغرورانه بسیاری از کشورها ، جامعه را به تنگی و سختی ها می کشاند ولی با اینهمه مشکلات شما بعنوان والدین ، جوانان خود را چه بیمار و چه سالم طوری پرورش دهید تا با بردباری و صبر بتوانند با این مشکلات دست و پنجه نرم کنند . داریوش و مهناز که در ابتدای این مقاله از آنها نام بردیم می گویند : « وقتی به نظر میرسد که هیچ چیز خوب پیش نمی رود ، مأیوس و ناامید نشوید . بیشتر بر خصوصیات بی نظیری که میتوانید در فرزندتان بیابید ، تمرکز کنید . »

موفق و پیروز باشید . 

 

 

 

قلدری چیست ؟ و قلدر کیست ؟

قلدری چیست ؟ و قلدر کیست ؟

Mobbing, bullying

قلدری به این معناست که کسی را بطور سیستماتیک مورد آزار و اذیت جسمی و روانی قرار دادن . قلدر کسی است که خود را در یک محیط بسته مانند : محیط شغلی ،  در محیط مدرسه و دانشگاه ، یا حتی در محیط خانواده ، اهل کل میداند و با جمعاوری طرفدارانی سعی به آزار و اذیت فرد یا افرادی در یک جامعه میشود .

بر اساس چنین دانشی ، در بسیاری از مواقع قلدری تنها به حملات جسمی منجر نمیشود بلکه میتواند به لحاظ روانی نیز عمل کند که متاسفانه اینگونه حملات روانی  اثرات مثبتی نیز بر روی قربانی می گذارد و باعث انزوا او میگردد . لطفا به چند مورد توجه کنید .

    حملات لفظی : اینگونه حملات  در میان دختران جوان واقعا می تواند بی رحمانه  باشد ، " سلین دختر 20 ساله ای میگوید :  " من هرگز دروغهای بی پایه و زشتی که بمن مرتبا نسبت داده میشد فراموش نمی کنم . زیرا اینگونه تبلیغات بد و مریض گونه مرا هم بیمار کرد و دیگر نمی توانستم در مدرسه حاضر شوم  چون همه همکلاسیهایم دروغهای بدی در باره من شنیده بودند و باور کرده بودند که من دختر ناپاکی هستم و مرا از خود طرد کرده بودند . "


    هیلی ، دختر 18 ساله ای خاطرات تلخ خود را چنین بیان می کند : " دوستان مدرسه ای من  از من اجتناب میکردند که با من در سالن غذاخوری مدرسه و یا در محیط مدرسه همراه باشند .  من تنها در گوشه ای در سالن ناهار خوری ،غذا می خوردم چون  برخی می پنداشتند که من دختر زشت و نادرستی هستم و مرتبا مرا مسخره می کردند و بهمین مناسبت مرا از خود دور میکردند . این موضوع تمام سال دوره مدرسه ادامه  داشت  و من همیشه به تنهایی و با گریه غذایم را می خوردم و این موضوع را با کسی در میان نمی گذاشتم که مبادا بیشتر مورد حمله و انزجار همکلاسیهایم قرار گیرم. "


    مزاحمت سایبری:  تنها با چند کلیک بر روی کامپیوتر می توان به شهرت کسی و یا خراب کردن حتی زندگی  فردی منجر شد .  شاید این موضوع  اغراق آمیز باشد ولی حقیقت دارد . دانیل، 14 ساله چنین میگوید :  قلدری آنلاین نیز می تواند با ارسال یک مسنجر کوتاه  و یا تصاویری از طریق تلفن همراه و یا کامپیوتر صدمه زیادی وارد کرد که جبران آن شاید ممکن نباشد .

 چرا بعضی از مردم  در سنین گوناگون قلدری نشان میدهند ؟

در اینجا برخی از علل شایع را نشان میدهیم :

    وقتی از افراد قلدر ، بازجویی می کنیم می بینیم که در واقع خود آنها قربانی آزار و اذیت بوده اند . " یکی از این افراد بنام آنتونیو، اعتراف می کند ومی گوید : من پس از اینکه توسط دیگران بدرفتاری و آزار دیدم خودم شروع کردم به گردن کلفتی ، خود را فقط در جایی خسته  ناپذیر می دیدم که افراد ضعیف را اذیت کنم . " اما امروز وقتی که به گذشته نگاه می کنم ، متوجه کار احمقانه ام شده ام  . امروزه سعی می کنم مردم را کمک کنم تا از آن اشتباهی که من کردم ، اجتناب کنند . "

   

مک جی ، در کتابش بنام " استراتژی های زندگی  ، در مقابل قلدری ها " ، می نویسد : در چنین مواردی چه تلخ و چه طرد کننده باید در باره آن سخن گفت  چون قلدری در ابعاد مختلف جامعه کم و بیش وجود دارد . اگر قلدری در مدرسه ای اتفاق می افتد باید این موضوع را در ابتدا با والدین قربانی مطرح کرد سپس با اولیای مدرسه ، تا " قلدری " نمایان شود   "کودکان گردن کلفت ، اغلب نگرش بدی نسبت به ماسکی که بر چهره معصوم خود می گذارند ، دارند . " به همین منظور باید آن ماسک را از صورتشان برداشت تا مورد مداوای صحیح قرار گیرند .  

 برخی از افراد جوان که فاقد مهارت های اجتماعی هستند خود را از دیگران  منزوی می کنند و این باعث میشود که بسادگی مورد هدف یک قلدر ، قرار گیرند .
 کسانیکه در یک جامعه کمی غیرمعمول هستند ، مانند سیاهپوستان ، افرادی با مذاهب و ادیان گوناگون ، زبان و نژادهای مختلف ، اشخاصی با عزت نفس پائین ، افراد چاق و خجالتی ، همه اینها براحتی مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و متاسفانه چنین افرادی زود تسلیم " قلدر" میشوند .      

 برای جلوگیری از قلدر چکار باید کرد ؟   برای اینکه بتوانید در برابر گردن کلفتها " قلدر " ایستاد ، اولا باید بدانید که آنها هم مانند همه انسان هستند و از کسی قوی تر نیستند ، آنها فقط با پرحرفی و طرفدار جمع کردن و تهدید ، محیطی درست می کنند تا فردی را بیمارگونه مورد آزار جسمی و یا روانی قرار دهند و برای اینکه بتوان جلوی این قلدرها را گرفت باید فردی که مورد حمله قرار گرفته است در مقابل قلدر واکنش قوی و غیورانه ای از خود نشان دهد و زود تسلیم نشود و یا اینکه خود را منزوی نکند تا بیشتر قلدر را شاد نماید ، با این طرز تفکر میتوان به  قلدر فهماند که  با بد کسی طرف شده است .

موضوع دیگر اینکه قلدرها را باید با در میان گذاشتن والدین ، اولیای مدرسه یا دانشگاه ، رئیس کار، افشاء کرد و ماسک تظاهر را از چهره شان برداشت .

هیچ کس نباید بترسد و یا تصور کند که برای افشاء قلدر دیگر زندگیشان به آخر میرسد . شادید زندگی قلدرها به آخر برسد ولی زندگی شما که تسلیم آزار و اذیت نشده اید به جلو خواهد رفت و عزت نفس شما دوبرابر خواد شد .

 

جوانان با وجود تمام مشقات دنیای کنونی ، در زندگی چه هدفی دارید


دختر خانم جوانی می گوید : « میخواهم بهترین استفاده را از زندگیم ببرم » بیقین شما جوانان گرامی نیز شاید چنین آرزویی دارید . حال این پرسش مطرح میشود که انسان چگونه میتواند « بهترین » بهره را از زندگیش ببرد ؟ رسانه های گروهی ، معلمان مدرسه ، والدین ، دوستان و خویشاوندان ،  ممکن است بگویند که شخص باید حرفه آبرومندانه ای داشته باشد و پول هنگفتی درآورد یا بقول معروف آدم موفقی باشد !

ولی اگر بیشتر به دور اطراف خود بنگریم می بینیم افرادی که به دنبال پول و شهرت بودند اغلب بقول معروف بدنبال « باد هوا بودند و زحمت بیهوده کشیدند » باید در نظر داشته باشیم که معدود جوانانی به ثروت و شهرت دسترسی پیدا کرده اند و آنانیکه پیدا می کنند غالبا بشدت مأیوس و سرخورده میشوند . چرا چنین وضعیتی پیش می آید ؟ این خاطره را بخوانید :  جوانی اهل کشور انگلیس ، حرفه علمی و تحقیقاتی را برگزیده بود که وجهه خوبی نیز داشت . او تجربه خود را چنین تعریف می کند : با اینکه حرفه خوبی داشتم ولی مانند یک جعبه توخالی بودم وقتی انسان به دستاوردهایش فکر می کند می بیند که واقعا پوچی بیش نیست .

البته ، حرفه شخص گاهی ممکن است ثروت و شهرت و موفقیتی هایی نیز بهمراه داشته باشد لیکن هرگز نمی تواند نیاز روحی شخص را برآورده سازد . همین مسئله ممکن است  شخص را « افسرده » و یا بقول دوست جوان انگلیسی بالا « توخالی » کند

همه کس می داند که دنیا ... در گذر است یعنی حتی اگر انسان در این دنیا به موفقیت هایی دست یابد ، آن موفقیت ها زودگذر خواهند بود . بنابراین ، برای اینکه موفقیت ها همراه با شادی باشند باید همیشه خالق خود را بیاد داشت زیرا اوست که به تلاش های آبرومندانه اشخاص برکت میرساند. برای اینکه بتوانید خالق خود را در روزهای جوانی  بیاد آورید ، سعی کنید در دعا با او رابطه ای صمیمی برقرار سازید و از او بخواهید تا شما را در انجام کار آبرومندانه تان برکت دهد . هدف شما در زندگی  هر چه باشد بایستی  تعادل داشته باشید  و اگر همیشه بدنبال لقمه های بزرگ باشید ، مأیوس خواهید شد . با این توصیه ساده می توانید در هدفتان موفق شوید .