پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

دلباخته او شده ام ، چه کار کنم ؟

  عشق و جنس مخالف !

شاید اکنون به جنس مخالف بیشتر توجه نشان میدهی ، احتمالا شخص خاصی مورد نظرته ! احساسات و عواطف جدیدی در درونت موج می زند . اما این چه احساسی است ؟ آیا عشق است ، عشقی جاودانی یا چیزی دیگر ؟ حال ، چه کار باید بکنی ؟ به بررسی پاسخهای مناسب و معقولی در مورد موضوع عشق می پردازیم .

دلباخته او شده ام ، چه کار کنم

مجله ای در مورد مسائل جوانان می نویسد : « دلباختگی در میان اکثر جوانان زیر بیست سال ، مانند سرماخوردگی رواج دارد . » تقربیا همه جوانان زمانی در زندگی دلباخته شخصی میشوند . با وجود این ، تقریبا همه آنان عزت نفس خود را حفظ نموده ، با طبعی شوخ پا به سنین بالاتر می گذارند . معهذا ، وقتی جوانی دلباخته و مجنون میشود شادی از چهره اش می گریزد . جوانی تعریف میکند : « هیچ کاری نمی توانستم بکنم و از این بابت ناراحت بودم . با انیکه می دانستم سنش از من بیشتره ولی دوستش داشتم ، این جریان مرا داغون کرده بود. »

دلباختگی

گناهی ندارد که انسان به شخصی علاقه ای شدید پیدا میکند ، در صورتیکه آن احساس نابجا و غیراخلاقی نباشد . زیرا عشق زیباست و نباید تا زمانیکه شخص ازدواج نکرده است پا را از حریم خود دراز کند . لذا هنگامیکه هنوز جوان هستی ، معمولا « شهوات جوانی » بر افکار و اعمالت حکمفرماست . فرد جوان هنوز دارد یاد میگیرد که چگونه بر تمایلات جدید و قوی ناشی از بلوغش تسلط پیدا کند و احتمالا وجود او مملو از احساسات عاشقانه است . در ضمن ، هیچکسی را هم ندارد تا احساسات خود را به وی ابراز کند .

بعلاوه ، « دختران زودتر از پسران بلوغ شخصیتی یافته ، معاشرتی میشوند . » در نتیجه « در نظر دختران ، پسران هنوز نابالغ بوده آنها مثل مردان مسن تر جالب توجه نیستند . » ( برگرفته از مجله هفده سالگان ، انگلیسی )

بنابراین ، یک دختر ممکن است تصور کند که مثلا معلمی محبوب یا خواننده ای با صدای دلپذیر یا حتی یکی از مردان فامیل خود ، مرد « ایده آل » زندگی اوست . پسران نیز اغلب به همین نحو عاشق و دلباخته میشوند اما بدیهی است که اینگونه عشقهای رویایی ، خیالی بیش نبوده و نمیتواند عشق واقعی برای آنها باشد .

آیا میدانستید که دلباختگی میتواند مضر هم باشد ؟

جالب اینجاست ، جوانی که دلباخته شخصی میشود ، طی مدت کوتاهی موضوع را فراموش میکند . با وجود این ، دلباختگی میتواند به فرد جوان آسیب فراوانی وارد آورد . ابتدا باید این مسئله را یادآور شد که اکثر اشخاصی که مورد علاقه جوانان هستند ، در واقع شایسته بت شدن نیستند . مرد حکیمی میگوید : « جهالت بر مکانهای بلند برافراشته میشود. » یعنی اینکه ، جوانان مثلا از خواننده ای و یا هنرپیشه فیلمی ، بتی برای خود میسازند . اما باید این موضع را در نظر گرفت که  آیا رفتار این و کردار این هنرمندان پرجذبه از لحاظ اخلاقی در خور ستایش است ؟ آیا آنان معتقد به خداوند هستند ؛ شاید آنان اعتقادی به خداوند نداشته باشند ولی انسانهای مهربان و نیکومنظر باشند ؟ ولی اگر شما دوست خداوند هستید و معتقد به آفریدگار نیز هستید ، کلام او میگوید : « دوستی دنیا ، دشمنی خداست » آیا به نظر شما ، مخصوصا اگر یک مسیحی با ایمان هم باشید ، بت ساختن از شخصی « بت پرستی نیست ؟  خداوند میفرماید که باید از بتها پرهیز کنیم . »

بعضی از جوانان حتی اجازه میدهند تخیلاتشان بر قدرت درایت و منطقشان چیره گردد . در سر پروراندن توقعات عاشقانه به نیت ایجاد رابطه ای غیرممکن ، عملی مضر است . به عقیده پزشکان ، عشق ناکام موجب « افسردگی ، اضطراب و رفتار عاطفی ... بی خوابی یا کسالت ، سینه درد یا تنگی نفس » میگردد . دختر دلباخته ای اذان میکند : " دیگه غذا نمی توانم بخورم .... درس نمی توانم بخوانم ... تمام روز به او فکر میکنم .... بیچاره ام کرده . »

تصورش را بکن ، چنانچه اجازه دهی خیالی واهی بر زندگی تو سایه بگسترد ، آنوقت چه مصیبتی به بار خواهد آمد . دکتر لارنس باومن ، اظهار میکند که یکی از اولین علائم مجنون شدن در میان جوانان « تلاش کمتر در خواندن درس » می باشد . اثر متداول دیگر آن ، انزواجویی از دوستان و اعضای خانواده است . همچنین امکان تحقیر شدن وجود دارد . نویسنده ای بنام گیل شوارتز ، می گوید : " با کمال شرمندگی باید اقرار کنم که وقتی شیفته زنی شده بودم ، مثل یک احمق رفتار میکردم . " احتمالا حتی مدتها بعد از فراموشی آن واقعه ، خاطرات دنبال کسی افتادن ، جنجال در انظار دیگران و کلا آن حماقت ، در ذهن شخص باقی خواهد ماند .

بررسی احساسات

دکتر چارلز زاسترو ، می گوید : « شیفتگی و دلباختگی فرد به این علت است که شخص مقابل را بعنوان انسانی بی نقص و معشوقی کامل در نظر گرفته ، نتیجه گیری میکند که تمام خصوصیات مطلوب در وی جمع است . » اما چنین « معشوق کاملی » در واقع وجود ندارد . بنابراین از خودت بپرس : آیا شخصی را که به او دل بسته ام بخوبی می شناسم ؟ آیا عاشق فرد خیالی شده ام ؟ آیا دارم چشمانم را بر روی ضعفهای او می بندم ؟ آیا واقعا او همان شخص زندگیم است ؟ آیا فقط بدنبال بدن او هستم ؟ احتمالا یک نگاه واقع بینانه به معشوق خیالی ات موجب میگردد که از منگی عشق درآیی ! همچنین خوب است که نوع عشقت را به آن شخص ، مورد بررسی قرار دهی . باید متوجه باشی که عشق افراد مخصوصا نابالغ ممکن است بسیار کم دوام باشد ... تمرکز ایشان بر روی شخص خودشان است و صرفا با تصور عاشقی ، عاشق هستند ... عشق افراد نابالغ ، عشقی است سمج ، انحصار طلب و توأم با حسادت ... عشق افرادنابالغ ، کاملیت را مطالبه میکند .

 بنابراین برای فائق آمدن بر اینگونه افکار نویسنده ای بنام استردیویدویتز، در مورد مسائل جوانان دلباخته که رویایی برای خود درست کرده اند و میخواهند از این رویا نیز خارج شوند، چنین می نویسد : « دائما خود را مشغول نگاه دارید . » برای مثال ، سرگرمی برای خودت پیدا کن ، ورزش کن با دوستان نزدیکت بیشتر معاشرت کن ، فراگیری یک زبان خارجی فکرت را مشغول خواهد کرد . فائق آمدن بر احساس دلباختگی کار آسانی نیست ولی با گذشت زمان درد تو تسکین پیدا میابد و مسائل بیشتری در مورد شخصیت و احساسات خودت فرا خواهی گرفت و آماده خواهی شد تا احتمالا با عشقی واقعی در آینده بهتر مواجه شوی !    

 

در تربیت فرزندانتان کوشا باشید

در تربیت فرزندانتان کوشا باشید

ارکیده گلی است بسیار زیبا ولی پرورش آن بسیار دشوار می باشد . برای عمل آوردن این گل ، باید اندازه گلدان در نظر گرفته شده و همینطور دمای محیط کاملا تحت کنترل صحیح بوده و نور کافی به آن برسد . گل ارکیده نسبت به خاک و کود بسیار حساس و در مقابل آفات و حشرات به سادگی آسیب پذیر است . بدین سبب ، افرادی که برای اولین بار به پرورش ارکیده دست می زنند غالبا موفق نمیشوند . پرورش دهنده ارکیده برای به عمل آوردن آن به کمک متخصص نیاز دارد . تربیت و پرورش کودکان به مراتب از پرورش یک گل دشوارتر است ، چون به هوشیاری و دقت بیشتری نیاز دارد .

از اینرو اکثر والدین در تربیت فرزندان خود احساس درماندگی کرده و نیاز به کمک را حس می کنند . بدیهی است که تمام والدین در جستجوی بهترین راهنمایی می باشند . لازم است اذعان کنم ، بسیاری به طرز تفکر و روش زندگی خود اهمیت نمیدهند اما روزی میرسد که باید تغییرات مثبتی به شیوه زندگی شان بدهند . تا کنون هزاران نفر از فرهنگ های مختلف تعلیمات گوناگونی از کتب موجود ، از والدین و خویشاوندان با تجربه خود در جهت رشد فکری و روش زندگی در طی قرون متمادی بهره برده اند .

بنابراین با متابعت از توصیه های والدین و خویشاوندان و کتب موجود میتوان در تربیت فرزندان خود نیز موفق شد .

والدین ، بهترین نمونه برای تعلیم

« پس ای کسی که دیگران را تعلیم میدهی ، چرا خود را نمی آموزی ؟ و وعظ میکنی که دزدی نباید کرد ، آیا خود دزدی میکنی ؟ و از زنا کردن نهی میکنی ، آیا خود زانی نیستی ؟ و از بت ها نفرت داری ؟ آیا خود معبدها را غارت نمی کنی ؟ » (برگرفته از کتاب:  رومیان 2 : 21 و 22 )

یک مقام وزارت آموزش و پرورش در سئول پایتخت کره جنوبی ، گفت : " رعایت گفتار و اعمال نیکو بهترین روش تعلیم می باشد . " اگر والدین کودکان خود را از گفتار و اعمال بد منع کرده ولی خود والدین به این اعمال بد دست بزنند ، در نظر فرزندانشان انسان هایی متظاهر و دروغگو جلوه کرده ، تعلیماتشان بی ثمر خواهد بود .

برای مثال : اگر والدین میخواهند صداقت بودن را به فرزندانشان بیاموزند باید اول خودشان نمونه ای باشند . برخی از والدین به فرزندانشان سفارش میکنند که اگر کسی تلفن زد و مرا خواست بگو بابا و یا ماما منزل نیستند در حالیکه والدین منزل هستند و نمی خواهند با شخص تلفن زده صحبت کنند . از این رو دروغ گفتن را به فرزندان خودشان می آموزند و میگویند که دروغ مصلحتی عیبی ندارد .

با این حساب کودکان اغلب دچار سردرگمی میشوند و در آینده این کودک وقتی بزرگ شود دروغ گفتن را مثل آب خوردن در همه جا بکار می برد تا کارش پیش برود در حالیکه ممکن است برای پیش برد کارش اصلا نیازی به دروغ گفتن نداشته باشد .

در هر صورت اگر والدین بخواهند فرزندانشان با صداقت ، هوشیار در کار ، پاک و سالم با رفتاری دلپذیر باشند باید خود نمونه خوبی باشند . بعضی والدین که تصور میکنند ایماندار هستند سعی میکنند که ایمانشان را به فرزندانشان القا کنند تا آنها هم انسانهای با ایمانی وارد جامعه شوند در حالیکه والدین اصلا از فرزندان خود نمی پرسند که آیا آنها مایلند از یک ایمان خوب برخوردار باشند ؟ آیا ایمان خود والدین سرمشق فرزندانشان هست ؟ یا فقط میخواهند  چیزی را به زورهم که شده به خورد فرزندانشان بدهند . از این رو وقتی فرزندان بزرگ میشوند راه دیگری را برای درک بهتر زندگی در پیش میگیرند .

مثلی است که میگوید : « آنچه آدمی بکارد ، همان را درو خواهد کرد . » اگر والدین میخواهند فرزندانشان پیرو معیارهای والای اخلاقی باشند باید خود ، آنها را در زندگی بکار گیرند .

با فرزندان خود تبادل نظر کنید

امروزه والدین بسیاری هستند که شاغلند و مجبورند ساعات زیادی را خارج از منزل بگذرانند و این میتواند اثرات ناخوشایندی برای فرزندانشان به همراه آورد . آمار نشان میدهد که والدین شاغل، اوقات کمی را با فرزندان خود می گذرانند و چون اغلب از کار بیرون و مسئولیت های خانه خسته و کوفته هستند نمیتوانند فرزندان خود را تعلیم دهند و یا کلا والدین مناسبی برای فرزندان خود باشند .

حال برخی از والدین به این نیازمندیها چنین کرده اند :

ا- هنگامیکه از کار بیرون فارغ میشوند با قدری استراحت با فرزندان خود به خواندن کتابی مشغول میشوند . 2 – والدین با فرزندانشان به نرمش سبک وقت صرف میکنند 3 – والدین با فرزندانشان به دیدن یک برنامه خوب تلویزیونی مشغول میشوند .

شاید اصلا لازم نباشد تمام این سه مرحله را با هم انجام داد ولی روشی است که اوقاتی را با فرزندان خود خواهید گذراند تا فرزند کمبود تنهایی را احساس نکند .

گفتگو و تبادل نظر با فرزندان بسیار اهمیت دارد ، از همان دوران کودکی باید با فرزندان گفتگو کرد و موضوعاتی را آموخت . در غیر اینصورت جوانان در سنین بلوغ هنگام برخورد با مشکلات به والدین خود به صورت یک دوست قابل اعتماد نمی نگرند و مشکلاتشان را با دیگران در میان میگذارند ولو به تباهی کشیده شوند . مثلی است که میگوید : « پند نیکو در اعماق دل مشورت دهنده مانند آب در ته چاه است و شخص فهمیده آن را بیرون میکشد . » والدین می توانند با سئوالاتی مانند « خودت راجب به این موضوع چه فکر میکنی ؟ » فرزندان را تشویق کرده تا افکار و احساساتشان را به زبان آورند .

تأدیبی محبت آمیز ، حیاتی است !

« در اینجا سخنی نیز با شما پدر و مادرها دارم : فرزندانتان را بیش از حد سرزنش نکنید ، مبادا دلگیر و عصبی شوند . ایشان را آنطور که خداوند می پسندد ، با محبت تربیت کنید . » برای بدست آوردن نتیجه مطلوب باید روش تأدیب آمیخته با محبت باشد زیرا فرزندان شما گوهری گرانبها و ثمره عشق شما هستند . اگر میخواهید فرزندانتان این میراث زیبای شما را به فرزندان خود بیاموزند باید متواضع ، با محبت و متعادل با آنها برخورد کنید . اگر فرزندنتان خطایی مرتکب میشود با نکوهش و تنبیه به جایی نخواهید رسید بلکه با تامل و شکیبایی مسئله خطای فرزند نتیجه خواهد داد . تربیت و تنبیه همیشه باید همراه با محبت باشد . از طرف دیگر ، خوب است که فرزندان به عواقب نامطلوب رفتار نادرست خود پی ببرند . برای مثال اگر فرزند شما به کسی پرخاش کرد و یا با کسی بدرفتاری کرد باید از او بخواهید تا فورا پوزش بطلبد . این موضوع کم کم در وجود او نقش خوبی پیدا خواهد کرد و هنگامیکه بر پایهای خود تکیه کند تکان نخواهد خورد بلکه بدرستی و راستی و عمل نیکو می پردازد . زیرا شما والدین نمونه ای برای آنان بودید .