پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

وقتی افسردگی از خفیف فراتر رود !

اگر به افسردگی خفیف مزمن رسیدگی نشود ، امکان دارد ناراحتی جدی تری پدید آید . شخصی که به افسردگی حاد ، دچار میشود دائما در این فکر است که از درون مرده است . شخصی بنام ماری میگوید : « دائما فکر میکردم که از درون مرده ام ، بدون هیچ عاطفه ای به زندگی ادامه میدادم . دائما وحشت و دلهره داشتم . » در شرایط افسردگی حاد ، احساس یاس و اندوه شخص را عاجز میکند و شاید ماهها به طول به انجامد ، در نتیجه این نوع افسردگی اصلی ترین عاملی است که نو جوانان را به ارتکاب خودکشی وا میدارد .  

 

امروزه در بسیاری از کشورها به عنوان " بیماری همه گیر پنهانی " شناخته شده است . احساس ناامیدی و یاس همیشه در رابطه با افسردگی حاد ، و همچنین در رابطه با فهرست خودکشی در میان جوانان می باشد . کسانیکه دچار افسردگی حاد میشوند فکر میکنند هرگز درمانی پیدا نمیکنند و یا اینکه فردایی برای آنان نیست و به این صورت ناامید دست به خودکشی می زنند .  

 

لذا خودکشی راه حل مشکلات نیست . ماری ، اقرار میکند : « به یقین میتوانم بگویم که فکر خودکشی به سرم زد اما اینرا تشخیص دادم که تا موقعی که خود را نکشته ام هنوز امیدی هست . » امروز ماری بهبودی پیدا کرده است و از این بابت نیز خوشحال است .  

 

تسلط بر افسردگی جزیی   

 

راههای معقولی برای تسلط و فائق آمدن بر احساس افسردگی وجود دارد . دکتر ناتان اس گلاین ، متخصص افسردگی از شهر نیویورک آمریکا میگوید : « بعضی از مردم فقط به علت گرسنگی افسرده میشوند . شخص ممکن است صبحانه نخورد و به دلیلی ناهار هم نتواند بخورد سپس حدود ساعت سه بعد از ظهر که میشود تعجب میکند که چرا حالش خوش نیست . » از طرفی هم آنچه شخص میخورد بر حالت جسمانی تاثیر میگذارد . دختری که زمانی دچار یاس و ناامیدی بود میگوید : " نمی دونستم که غذای بی خاصیت میتونه اینقدر برای حالت روحی من مضر باشه . من غذا و خوراک بی خاصیت زیاد میخورم . آلان می بینم وقتیکه کمتر شیرینی و خوراکی مانند همبرگر و غیره میخورم حالم بهتر میشه" .  

 

اقدامات موثر و مفید دیگر : به احتمال زیاد با انجام بعضی از ورزشها میتوانی روحیه شادابتری داشته باشی . از آنجائیکه افسردگی میتواند نشانه بیماری جسمانی باشد در بعضی موارد خوب است که مورد معاینه پزشکی قرار بگیری .  

 

پیروزی بر جنگ فکری  

 

معمولا اگر در مورد خودت منفی فکر کنی ، احساس افسردگی در تو بوجود می آید یا به تدریج شدت پیدا می یابد . یا اگر دیگران تو را مورد تمسخر قرار دهند و دائم تو را استهزا کنند ، این امکان وجود دارد که دچار افسردگی و یاس شوی ولی به این موضوع خوب دقت کن . در دوران باستان هم مردم پولس رسول را که از رسولان عیسی مسیح بود ، مورد تمسخر قرار دادند ، حتی او را کتک زدنند ولی آیا پولس روحیه خودشو را باخت و حقیر و درمانده شد ؟ 

 به هیچ وجه ! پولس می دانست ، مسئله مهم اینست که باید سعی کند مطابق معیارهای خدا زندگی کند . با وجود شکایت و استهزای دیگران ، پولس میتوانست به آنچه که با کمک خدا انجام داده بود افتخار کند . در اکثر موارد تو هم اگر در رابطه صمیمی خودت با خداوند فکر کنی دیگر احساس افسردگی و یاس نخواهی کرد . زیرا در دعا با خدا آنقدر قدرت هست که میتوانی بر افکار منفی خودت فائق آیی .  

 

طریق دیگر مبارزه با افسردگی و غم اینست که باید هدفهای واقعی و معقولی برای خود قرار دهیم . راز موفقیت این نیست که در مدرسه شاگرد ممتازی باشیم و یا دیگران ما را بعنوان یک فرد ایده آلی تصور کنند و یا اینکه خودمان را برای خانواده مان فرد شایسته ای جلوه دهیم ، زیرا اغلب مردم ما را همانطوریکه هستیم می بینند و بما علاقه دارند . این واقعیت را باید قبول کرد که زندگی خالی از یاس و ناامیدی نیست بلکه باید افکار منفی را از درون پاک کرد و همواره تا آنجائیکه در قدرت ماست به مسائل مثبتی فکر کنیم . صحبت کردن با دیگران به هنگام یاس یکی از شیوه های موثر غلبه یافتن بر افکار منفی است و نباید این فکر را کنیم که شاید شایسته نباشد با کسی در باره غمم صحبت کنم برعکس صحبت و طلب کمک یکی از بهترین شیوه های است که تاکنون جواب مثبتی داشته است .  

 

در خاتمه پولس رسول میگوید : « برتری قوت » که از جانب خدا بما داده میشود بیش از هر چیز دیگری بما کمک میکند تا بتوانیم بر احساس یاس و ناامیدی غلبه کنیم . موفق باشید .    

چرا اینقدر افسرده میشوم ؟

افسردگی ، انزوا 

سیمین ، همیشه سعی میکرد مطابق میل و خواسته مادرش یک فرزند خوب و بی عیبی باشد ، تا اینکه به سن 17 سالگی رسید . سپس از شرکت کردن در فعالیتهای مدرسه دست کشید . دیگر به مهمانی ها نمی رفت و حتی ظاهرا وقتی نمرات درسیش تنزل میکرد اهمیتی نمیداد . وقتی والدینش با مهربانی از او پرسیدند که جریان چیست و چی شده است او گفت : " هیچی نشده ، دست از سرم بردارید ! و با عجله خانه را ترک میکرد . " 

 

دکتر دونالد مک نیو ، که در سازمان ملی بهداشت روانی کار میکند میگوید : « احتمالا 10 تا 15 درصد از دانش آموزان دچار ناراحتیهای روحی می باشند . تعداد کمی هم دچار افسردگی شدید میشوند .» گاهی اوقات علت افسردگی میتواند ناراحتی جسمانی باشد . بعضی از عفونتها یا بیماریهای غدد مترشحه داخلی ، تغییرات هورمونی طی دوره قاعدگی ، کاهش قند خون ، بعضی از داروها ، اثرات فلزات سمی یا مواد شیمیایی ، آلرژی ، رژیم غذایی نامتعادل و کم خونی ممکن است موجب افسردگی شوند . 

 

فشارهای روحی ، ریشه افسردگی  

 

معهذا ، سالهای نوجوانی اغلب باعث به وجود آمدن فشارهای روحی در فرد نوجوان میشود . جوانی که برای روبرو شدن با فراز و نشیبهای زندگی تجربه بزرگ سالان را ندارد ، ممکن است احساس کند که هیچ کس به او توجه ندارد و احتمالا به موجب مسائل و مشکلات  افسرده میشود .  

دلیل دیگر افسردگی اینست که احتمالا شخص نمیتواند توقعات و انتظارات والدین ، آموزگاران و دوستان خود را برآورده کند . سرانجام خود را بی عرضه می پندارد و موجب افسردگی وی میشود.

 

احساس فقدان  

 

فرانسیس کلاگز بران ، در کتاب خود بنام " جوانتر از آنکه بمیری / جوانان و خودکشی " می نویسد : « احساس فقدان شدیدی که به دلیل از دست دادن عزیزی یا چیز مورد علاقه ای در یک شخص ایجاد میشود ، ریشه بسیاری از افسردگی های عاطفی میباشد . » بنابراین ، از دست دادن یکی از والدین به دلیل مرگ یا طلاق ، از دست دادن شغل یا حرفه و یا حتی عدم سلامت جسمانی میتواند موجب افسردگی شخص شود .  

 

بدترین چیزی برای فرد جوان ، احساس فقدان محبت است یعنی چنانچه احساس کند که کسی به او علاقه و توجه نشان نمیدهد باعث افسردگی وی میشود . دختر جوانی بنام ماری ، میگوید : « وقتی مادرم ما را تنها گذاشت و رفت ، احساس کردم که به ما خیانت کرد و نیز احساس تنهایی کردم . ناگهان زندگیم واژگونه شد . »  

اکنون فشار ، سردرگمی و درد جوانانی را که با مشکلات خانوادگی مواجه میشوند تصور بکن ، مشکلاتی از قبیل طلاق ، اعتیاد به الکل و مواد مخدر ، زنای با محارم ، کتک زدن زن و تجاوز جنسی به او ، آزار کودکان و یا حتی بی محبتی از سوی یکی از والدین که خود غرق در مشکلات اقتصادی و عاطفی است . در اینجا ، چقدر مثل کتاب مقدس مصداق و صحت دارد که میگوید : « اگر در روز تنگی سستی نمایی ، قوت تو تنگ میشود . » ( کتاب امثال 24 : 10 ) حتی امکان دارد جوانی ، خودش را مقصر مشکلات خانوادگی بداند و باعث غم او گردد .  

 

تشخیص علام افسردگی 

 

افسردگی درجات مختلف دارد . امکان دارد چند واقعه ناراحت کننده روحیه جوانی را برای مدتی تضعیف کند . اما معمولا بعد از مدت نسبتا کوتاهی ، او این گونه غم و غصه را فراموش میکند . لذا اگر احساس افسردگی ادامه یابد و فرد جوان کلا منفی فکر کند و همچنین احساس حقارت ، ترس و عصبانیت در او وجود داشته باشد ، این مسئله ممکن است به حالتی بی انجامد که پزشکان آنرا افسردگی مزمن خفیف می نامند .  در ادامه این مطالب ، به بررسی افسردگی های مختلف می پردازیم . لطفا کمی شکیبا باشید و این مقاله را با دقت مطالعه کنید .

 

تو و همسالانت

هر کسی نیاز به دوست دارد . لیکن در دوران جوانی ، دوستانت میتوانند بیشتر از والدینت بر طرز فکر ، اعمال و لباس پوشیدنت تاثیر بگذارند . بنابراین ، دوستانت چه کسانی باید باشند ؟ بعلاوه ، تا چه حد میتوانی اجازه دهی که عقاید دوستانت بر زندگی تو اثر بگذارد ؟  

 

جوانی بنام سیروس ، شکایت میکند و می گوید : « هشت ساله که توی این منطقه دارم میرم مدرسه ، اما در تمام این مدت آزگار ، دریغ از یک دوست خوب اگه پیدا کرده باشم !! نشد که نشد . » شاید گاهی اوقات ، تو هم احساس کرده ای که نمیتونی برای خودت دوست خوب پیدا کنی . اما اصلا به چه کسی میگویند دوست واقعی ؟ راز پیدا کردن دوست واقعی چیست ؟  

 

مثلی است که میگویند : « دوست خالص در همه اوقات محبت می نماید . و در سختی ها تبدیل بیک برادر میشود . » اما یک دوست خوب فقط کسی نیست که به درد دل آدم گوش کند . زن جوانی بنام مریم می گوید : « یک وقتها کسیکه ادعا میکنه دوست آدمه ، وامیسته و تماشا میکنه که آدم توی دردسر بیفته و بعد میگه، میدونستم با این کاری که میکنی آخر عاقبت همچین بلایی بسرت میاد ، ولی جرات نکردم بهت بگم . » ولی دوست واقعی ، وقتی می بینه داری قدم اشتباه برمیداری ، قبل از اینکه دیر بشه بهت هشدار میده حتی اگر هم که بدونه حرفش تو را می رنجونه . 

 

آیا حالا باید به غرورت بربخورد و کسی را که آنقدر در فکرت بوده و حقیقت را بتو گفته است ، از خودت برانی ؟ بقول معروف که میگه : « زخم دوست بهتر از بوسه دشمن است . » کسی که در فکر و کلام رو راست است ، میتواند بهترین دوست برای تو باشد . 

 

دوستان واقعی و غیرواقعی  

 

آذر دختر 23 ساله میگوید : « زندگی من یک نمونه است که ثابت میکنه هر دوستی به آدم کمک نمیکنه که رفتارش بهتر باشه . » آذر ، در سنین نوجوانی خود مجبور شد خانه پدری را ترک کند . با تلاش بسیار کاری را پیدا میکنه تا بتونه امرار معاش کنه ، بعدها با چند فرد مسیحی آشنا میشه و آنان او را به خانه خود دعوت میکنند و بعد از چند بار رفت و آمد ، آنها دوستان خوبی برای آذر میشوند . در کتاب امثال از کتاب مقدس آمده است : « با حکیمان رفتار کن و حکیم خواهی شد . اما رفیق جاهلان ضرر خواهد یافت . »  

 

از آنجائیکه اغلب مسیحیان ایماندار کتاب مقدس را بطور روزانه مطالعه میکنند و از گنجینه های آن استفاده عملی میبرند ، آرامش و آسایش برای خود میخرند و به اطرافیان خوب نیز اطمینان می  دهند که کلام خدا چراغ راه های آنان است . یک دوست خوب همیشه به نصیحت کلام خدا گوش میدهد و در این راه طالب دوستان خوبی است . بنابراین اگر مایلی دوست خوب و واقعی پیدا کنی سعی کن دوستانت را محک بزنی و ببینی واقعا در چه نکته از زمانه قرار دارند .  

مشخصا دوستان غیرواقعی افرادی هستند که مدام در پی سوءاستفاده از نزدیکان خود هستند . آنان با طرز بخورد و رفتار خود نشان میدن که دوست خوبی نیستند . بنابراین بیدار و هوشیار باشید و هر کس را محک بزنید .  

آیا بروم برای خودم جدا زندگی کنم ؟

اغلب جوانان اروپایی مایلند که جدا از والدین خود زندگی کنند زیرا آنان معتقدند که انسان تا وقتیکه کودک و نوجوان است می بایست زیر پوشش پدر و مادر خود باشد ولی وقتیکه به یک جوان مبدل گردید باید بر روی پاها خود تکیه داشته باشد .   

در کشور آلمان یک سوم از دختران و یک چهارم از پسران در سنین 15 تا 24 سال ، برای خود بطور مستقل و جدا از والدین زندگی میکنند . شاید تو هم بفکر زندگی مستقل افتاده باشی .  

خدا از پیش قادر بود که به بیند ، میل به ازدواج باعث میشود که انسان پدر و مادر خود را ترک کند ، بعلاوه دلایل موجه دیگری برای زندگی مستقل وجود دارد ، همچون افزایش خدمت به خدا . معهذا ، خیلی از جوانان فکر میکنند که زندگی مستقل راهی است برای خلاصی از اوضاعی که در نظر آنان غیرقابل تحمل است . 

جوانی تعریف میکند : « آدم فقط دلش میخواهد بیشتر برای خودش مستقل باشد و هر کاری که بخواهد میتواند بکند و دیگر احتیاجی به جواب و سئوال با والدین خود را ندارد . » بعضی دیگر از جوانان هم معتقدند که والدین آنان نیازهای عاطفی آنانرا درک نمیکنند و همیشه باید به آنان جواب پس بدهند !  ولی آیا از خودت این سئوال را کرده ای که آمادگی زندگی مستقل را داری ؟  

یک امر مسلم ، اینست که روی پای خود ایستادن ، شاید به آن آسانی که فکرش را میکنی نباشد . اغلب پیدا کردن کار بسیار مشکل است ، کرایه خانه ها سرسام آور شده است بعلاوه ، جوانانیکه از لحاظ مالی به دردسر می افتند ، معمولا مجبور میشوند چکار کنند ؟ نویسنده کتاب " ریشه کنی " نقل میکند : این جوانان بخانه باز برمیگردند و انتظار دارند که والدینشان مجددا حمایت و سرپرستی را از آنان به عهده بگیرند . " 

 

حال در مورد بلوغ فکری و عاطفی چه میتوان گفت ؟ شاید پیش خودت خیال کنی که بالغ شده ای ، اما ممکن است والدینت ببینند که تو هنوز کارهای کودکانه میکنی ! آیا والدینت را بخاطر دیدشان ملامت میکنی ؟ و یا اینکه ، آیا والدینت حقیقتا بهتر از همه نمیتوانند قضاوت کنند که چقدر آزادی میشود بتو داد ؟ اگر قضاوت آنان را نادیده بگیری و کار خودت را بکنی ، ممکن است فاجعه به بار آید !  کتاب مقدس چنین توصیه میکند : ای پسر من تادیب پدر خود را بشنو و تعلیم مادر خویش را ترک منما زیرا که آنها تاج زیبایی برای سر تو و جواهر برای گردن تو خواهد بود . ( کتاب امثال 1 آیات 8 و 9 ) 

 

باز شاید بگویی نمیتوانم با والدینم بسازم !  حتی اگر هم چنین باشد ، نباید به این علت چمدانهایت را ببندی و خانه را ترک کنی . تو یک جوان هستی و هنوز در این دنیای شیطانی و متلاطم به رهنمودهای والدین خود نیاز داری . 

حالا ، آیا باید بخاطر چند اختلاف نظر که با والدینت پیدا میکنی باید خانه را ترک کنی ؟ 

یک جوان مسیحی آلمانی بنام " کارستن " که به قصد خدمت تمام وقت به خداوند خود زندگی مستقل را آغاز کرده است ، میگوید : « هیچ وقت خانه را تنها بخاطر اینکه نمی تونی با والدینت کنار بیایی ترک نکن . اگر نتونی با پدر و مادرت که تو را بزرگ کرده اند و محبت بسیاری بتو دارند بسازی ، پس چه جوری میخواهی با مردمی که نمیشناسی بسازی ؟ 

ترک کردن خانه دردی را دوا نمیکنه بلکه باعث میشه که خودت را نسبت به والدینت بیشتر بیگانه حس کنی .  

 

مسائل اخلاقی و انگیزه ها  

 

همچنین ، زندگی مستقل  شامل خطرهایی از لحاظ اخلاقی میشود که معمولان جوانان آنها را نادیده میگیرند . کتاب انجیل لوقا فصل 15 آیات 11 تا 32 در باره مرد جوانیکه میخواست مستقل زندگی کند صحبت میکند . این مرد جوان دیگر نمیخواست تحت نفوذ خوب و مفید والدین خود باشد و خواست که از یک زندگی راحتری بهره مند شود . بنابراین با پولهایی که از والدین خود دریافت کرد ، به شهر دیگری رفت و در آنجا با مشقت زیاد مکان راحتی برای خود اجاره نمود و با جوانان آن شهر دوست شد. با ولخرجی هایی که کرد ، پولهایش تمام شد.  

این جوان که تا آن موقع معنی و مفهوم کار را نمیدانست شروع به پیدا کردن کار نمود ولی موفق نشد ، سرانجام نتوانست در خانه اجاره ای خود بماند و از آن خانه بیرون آمد ، سرگردان و ناامید . بنابراین تصمیم گرفت به خانه پدری خود باز گردد و به والدین خود التماس کرد که او را ببخشند . والدین که همیشه چشم انتظار فرزندان خود را دارند، با گرمی و محبت جوان خود را در آغوش گرفتند و بمناسبت بازگشت جوان خود جشنی برپا کردند . 

 

پس تو ای جوان این موضوع را بدان والدین تو هر چقدر که برای تو ناچیز باشند باز پدر و مادر تو هستند ، آنان تاج زرین تو هستند و باید از آنان مانند یک گوهر بسیار بسیار گران مواظبت کنی . پایدار باشید !  

 

چرا والدینم از هم جدا میشوند ؟

اغلب والدین مسائل و مشکلات میان خود را از فرزندان خود کاملا مخفی نگاه میدارند . این موضوع در اغلب کشورهای غربی و پیش رفته بسیار مشخص است . در بسیاری از موارد ، دلیل جدایی والدین :  مسائل اقتصادی است که شدیدترین ضربه را بر پیکر یک خانواده میزند و آنان را از هم می پاشاند . دلیل دیگر از هم پاشدگی خانواده زناست ، یعنی اینکه یکی از والدین با شخص دیگری در خفا مرتکب اشتباه جنسی میشود . در چنین موردی اگر شخص ایماندار مسیحی بخواهد طلاق بگیرد خداوند این اجازه را به او میدهد ، در کتاب مقدس متی 19 آیه 9 چنین آمده است : « و به شما میگویم هر که زن خود را به غیر علت زنا طلاق دهد و دیگری را نکاح کند ، زانی است و هر زن مطلقه ای را نکاح کند ، زنا کند . »   

 موارد دیگر طلاق ،  خشم و فریاد و بدگویی است که سرانجام به خشونت می انجامد و به جایی میرسد که یکی از والدین نگران سلامت جسمانی خود و فرزندانش میشود . موارد دیگر هم هست که بعضی از طلاقها به دلایل بسیار ناچیزی انجام میگیرد .  

با این حساب ، برخی مردم بجای اینکه مشکلات میان خود و همسرشان را با شکیبایی حل کنند ، میگویند « در زندگی خوشبخت نیستند » و یا « دیگر همسر خود را دوست ندارند » و یا اینکه « فشار اقتصادی پایه زندگی ما را خراب کرده » و با این دلایل از یکدیگر جدا میشوند . این عمل مورد رضایت خدا نیست و ایمانداران باید به این موضوع بسیار توجه کنند ، زیرا خداوند از طلاق تنفر دارد در کتاب مقدس ملاکی 2 آیه 16 فرموده است : « من از طلاق نفرت دارم ، و نیز از اینکه کسی ظلم را همچون جامه به تن کند . پس مواظب روحهای خود باشید و از خیانت به پرهیزید . »  

عیسی مسیح هم فرمود : " بعضی افراد به علت اینکه همسرشان مسیحی ایماندار میشود به ازدواج خود خاتمه میدهند . " بنابراین قضیه هر چه که باشد این امر که والدین تصمیم میگیرند در برابر سئوالات فرزندان خود راجع به طلاق سکوت کنند و یا جوابی جزیی و مبهم می دهند به این معنی نیست که به فرزندان خود محبت ندارند ، از آنجائیکه احساسات والدین جریحه دار شده است ، امکان دارد برای آنان مشکل باشد در باره طلاق صحبت کنند ، همچنین - ممکن است برا ی والدین اعتراف به تقصیرات خود عملی ناخوش آیند و خجالت آور باشد .  

فرزندان باید توجه داشته باشند ، جدایی والدین به هر علتی که باشد به سبب مناقشه و اختلاف میان والدین است و در این میان شما مقصر طلاق آنان نیستند . وظیفه شما فرزندان اینست که صبر داشته باشید ، زیرا روزی برای التیام هست . 

 

التیام با گذشت زمان  

« وقتی برای بنا نمودن » یا التیام وجود دارد کتاب مقدس جامعه 3 آیه 3 میفرماید : « زمانی برای کشتن ، زمانی برای شفا دادن ، زمانی برای خراب کردن ، زمانی برای ساختن . »  همانطوریکه جراحتی همچون شکستگی استخوان ، هفته ها و یا ماهها طول میکشد تا کاملا التیام یابد ، التیام جراحت عاطفی نیز احتیاج به زمان دارد .  

بنابراین ، امور منزل که به علت طلاق مختل شده است باید از نو برنامه ریزی شود همچنین مدتی طول خواهد کشید تا والدین از لحاظ عاطفی بخود آیند . در این صورت است که زندگی هر کدام بحالت طبیعی باز خواهد گشت . معهذا ، سلیمان پادشاه دوران باستان با حکمت خود گفت : « مگو چرا روزهای قدیم از این زمان بهتر بود زیرا که در این خصوص از روی حکمت سئوال نمی کنی . » کتاب جامعه 7 آیه 10 . 

فکر کردن به گذشته ، ممکن است دید شما را نسبت به زمان حال کور کند . شما فرزندان باید با فکر سازندگی ، به آینده خود به اندیشید چون غم و غصه آزردگی یا عصبانیت شما را فلج میکند . تلاش برای بهبودی دوباره احتیاج به عزمی راسخ و گذشت زمان دارد . پیروز باشید !

زندگی دوجانبه !

دنباله مقاله تفاهم ... 

 

داشتن زندگی دوجانبه 

 

نازی ، هفده ساله بود و با دوست شدن با پسری ، برخلاف میل والدینش زندگی دوجانبه ای را میگذراند . او مطمئن بود که والدینش احساس او را نسبت به دوست پسرش درک نمکنند . طبیعتا ، شکاف میان او و والدینش وسیعتر شد . نازی میگوید : « من و خانواده ام  همدیگر را بیچاره کرده بودیم ، من دیگه از بخانه آمدن نفرت داشتم . » او میخواست به هر عنوانی خانه را ترک کند ، بنابراین تصمیم گرفت ازدواج نماید !  

بهمین نحو ، خیلی از جوانان زندگی دوجانبه ای دارند و بدون اطلاع والدینشان دست به اعمالی میزنند که آنان ممنوع کرده اند و بعد از این بابت ماتم میگیرند که والدینشان افکار و احساسات آنان را درک نمی کنند ! خوشبختانه ، یک زن مسن تر از اقوام خود نازی بیاری او  شتافت و گفت : نازی جان تو باید بیشتر بفکر پدر و مادرت باشی .... آنها از تو بزرگتر هستند و خوبی و خوشی تو را طالبند ، اگر تو نتوانی این رابطه عزیز و گرانبها با والدینت که اینقدر خیر و صلاح تو را میخواهند حفظ کنی چطور میخواهی با کسی که هم سن خودته و مانند والدینت 17 سال بتو محبت نکرده ، رابطه برقرار کنی ؟  

نازی ، کلاه خودشو قاضی کرد و صادقانه اوضاع خودش را بررسی نمود . دیری نگذشت  متوجه شد والدینش حق داشتند و ایراد از خودش بوده است . او بمعاشرت خود  با دوست پسرش پایان داد و شروع به پر کردن فاصله خود با والدینش نمود . با این اوضاع و احوال تصمیم گرفت که ازدواجش را به عقب بیاندازد تا به سن بالاتر برسد ، شاید در این فاصله افکارش تغیر کند و با موقعیت بهتری تشکیل خانواده دهد . 

 

اگر شما هم در یک زندگی دوجانبه هستی و مایلی که بخش عمده از زندگیت مخفی از والدینت نباشد با صداقت این موضوع را با خانواده ات در میان بگذار و مطمئن باش که والدینت آنقدر تامل و بخشش دارند که تو پسر گرانبها و تو ای دختر عزیز خانواده خواهند بخشید ! آنها هر روز در طالب برگشت شما به خانه  هستند پس کوتاهی نکنید و بخانه برگرد . موفق باشید .

چرا والدینم با من تفاهم ندارند ؟

انسان طبیعتا نیاز دارد که دیگران افکار و احساسات او را درک کنند . حال اگر والدینت به چیزهایی که تو دوست داری و یا در نظر تو مهم هستند علاقه ای نداشته باشند و یا از آنها ایراد بگیرند ممکن است خیلی مایوس و دلسرد بشوی .احمد شانزده سال دارد و علاقه زیادی به موسیقی دارد ولی احساس میکند که پدرش سلیقه او را در مورد موسیقی نمی پسندد. احمد میگوید : « تنها کاری که پدرم میکند اینه که داد میزنه و می گه ، خاموشش کن ! منهم ضبط صوت را خاموش میکنم . » بهمین شکل ، خیلی از جوانان وقتی ظاهرا والدینشان افکار و احساسات آنان را درک نمیکنند ،  از لحاظ عاطفی ، سرشان را در لاک خودشان فرو می برند و خود را در دنیای خصوصی خویش منزوی میکنند . در یک مطالعه تحقیقاتی گسترده بر روی جوانان ، 26 درصد از آنان اقرار کردند : « من اکثر اوقات سعی میکنم خانه نباشم . » بنابراین در بسیاری از خانواده ها نفاق فراوان و یا شکاف بزرگی میان جوانان و والدین وجود دارد . علت این امر چیست ؟ 

 

احترام موی سفید 

 

شکوه جوانان ، قوت ایشان است و عزت پیران تجربه ایشان . ( کتاب امثال 20 : 29 ) لهذا این قوت و یا بنیه ممکن است مقدمه و سبب هر نوع اختلافی میان تو و والدینت بشود . و عزت پیران موی سفید است ، شاید پدر و مادر تو واقعا « موی سفید » نداشته باشند ولی آنان مسن تر از تو هستند و با دید دیگری به زندگی نگاه میکنند . 

آنان می بینند که بعضی موقعیتها در زندگی پایان خوب و خوشی ندارد . احتمالا تجربه های بد زندگی بر روی آرمانها و افکاری که والدینت در جوانی داشته اند تاثیر گذاشته و آنانرا تبدیل به انسانهای متعادلی کرده است .به دلیل این حکمتی که ناشی از تجربه است - همچون موی سفید - امکان دارد آنان مانند تو از بابت بعضی مسائل به هیجان نیایند .  

 

والدین هم انسان هستند  

 

فرامرز میگوید : « وقتی بچه بودم ، طبیعتا فکر میکردم مادرم آدم کاملیه و  هیچ عیب و ایرادی نداره » بعد از مدتی ، والدینم از هم طلاق میگیرند و  مادرم باید مخارج هفت بچه را به تنهایی تامین کنه . فریبا خواهر فرامرز ، تعریف میکنه : « یادم میاد که مامان داشت گریه میکرد ، چون نمی تونه به همه کارها برسه . ولی بعد متوجه شدم که ما اشتباه فکر میکردیم ، او نمی تونه همیشه همه چیز را سر وقت و درست انجام بده . ما می دیدیم که او هم یک آدمه و احساس داره . »  

تشخیص این موضوع که والدینت انسانی بیش نبوده و مانند تو دارای احساس هستند ، قدم بزرگی در راه درک افکار و احساسات آنان است . بطور مثال :  

ممکن است که آنها در مورد درست تربیت کردن تو به قابلیت خود اطمینان نکنند، یا امکان دارد بعلت خطرهای اخلاقی و وسوسه هایی که با آنها مواجه هستی ، طاقت و تحمل از آنان سلب شده باشد و به این سبب ، گاهی اوقات ممکن است در مورد بعضی مسائل زیاده از حد واکنش نشان دهند .  

همچنین شاید آنان در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات سلامتی و جسمانی ، مالی و یا عاطفی باشند .  

 

بنابراین شما ، بایستی با در نظر گرفتن تمام جوانب ، ملاحظه تمام کارهای آنان را بکنی . در یک مجله ای بنام « تین » که در باره جوانان نوشته میشود چنین حکایت شده است : « اگر مادرت احساس کند که تو به علل بروز برخی از مشکلات به احساسات او علاقه و توجه داری ، او هم سعی خواهد کرد بیشتر به احساسات تو توجه کند . »  برای درک بهتر والدین خود ؛ از آنان بپرسید ، وقتیکه آنان جوان بودند چه رفتاری و احساسی با والدین خود داشتند ؟  با این هدف والدین درک خواهند کرد که شما به آنان علاقه  و توجه دارید . به این صورت رابطه شما با والدینتان بهتر و بیشتر نزدیک میشود و همدیگر را بهتر درک خواهید کرد . پیروز باشید . 

طرز رفتار با اعضای خانواده

هیچ جا خانه خود آدم نمیشود . این گفته معروف ، بیانگر احساسی است که به نظر میرسد این روزها کاملا از مد افتاده است . بی اغراق باید بگوئیم که برخوردها و نزاعهای بی امان و پی در پی خانوادگی ، خیلی از خانه ها را به جبهه جنگ مبدل میسازد . گفتگو ، تبادل نظر و کلا روابط میان افراد خانواده روز بروز کمتر میشود و اغلب ، این مسئله هر تلاشی را برای برقراری آرامش بی ثمر میگرداند . 

 

آیا دوست داری خانه ات تبدیل به محل خصومت و دشمنی نگردد و در عوض ، منزلگاه صلح و آرامش باشد ؟ درست است که دیگر اعضای خانواده باید سهم خود را انجام دهند ، ولی تو خودت میتوانی با یادگرفتن چند اصل اساسی از کتاب مقدس ، به صلح و آرامش خانواده بسیار کمک کنی . در مقاله بعدی میتوانی به این موضوع حساس پی ببری . موفق باشید .