پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

ای والدین و ای فرزندان آیا با هم در گفتگو هستید ؟


مواردی پیش می آید که والدین و فرزندان از هم دور  و به یکباره با هم غریبه می شوند. در ایالات متحده آمریکا از صد فرزند چنین پرسشی به عمل آمد . « اگر بدانی که فردا والدینت می میرند ، دوست داشتی قبل از مرگشان به آنان چه بگویی ؟ » 95 درصد از فرزندان گفتند ،  اغلب دوست داشتند به والدینشان بگویند : « مرا ببخشید ، من شما را خیلی دوست دارم و دنیای من شما هستید . » برگرفته از کتاب / فقط والدین بخوانند / نوشته : شانتی فلدهان و لیسا رایس .


فرزندان عموما والدین خود را دوست دارند و والدین طبیعتا فرزندانشان را دوست دارند و از آنان در هر شرایطی حمایت می کنند . والدین و فرزندان از ته دل مایلند رابطه صمیمی با یکدیگر داشته باشند ولی در برخی مواقع گفتگو با هم گاهی دشوار میشود . به چه دلیل ؟ چه چیزی باعث میشود که گفتگوی برخی موضوعات بین والدین و فرزندان دشوار شود ؟ چه موانعی سد راه گفتگوی خوب میشود ؟ و چگونه میتوان موانع را از بین برد ؟


برای گفتگوی با هم ، فرصت را غنیمت بدانید ! امروزه برای بسیاری از خانواده ها دشوار است که وقت کافی برای گفتگوی مفید و سازنده داشته باشند . در چندین سال پیش اغلب فرزندان با مادرشان در خانه یا با پدرشان در مزرعه یا محل کارش می گذراندند و با هم گفتگو می کردند و اگر موانعی نیز پیش می آمد آنرا از سر راه بر میداشتند . از این رو والدین قادر بودند به نیازها ، آرزوها و شخصیت فرزندانشان پی ببرند . همچنین فرزندان وقت کافی برای شناختن بیشتر والدینشان داشتند .

ولی امروز زندگی بسیار تغییر کرده است . حتی در برخی از کشورهای دنیا مرسوم است که کودکان را در دوسالگی به مهد کودک بفرستند تا والدین بتوانند برای معاش خود و دور از خانه و خانواده ، بکار مشغول شوند . و وقتی که در خانه با فرزندانشان می باشند ، کامپیوتر ، تلویزیون و یا دیگر وسایل الکترونیکی مانع سد راه گفتگوی آنان است . در چنین مواقعی فرزندان و والدین از هم دور میشوند و بین آنان هیچ گفتگوی مفید و سازنده ای نیست .

حال برخی از خانواده ها به توافق رسیده اند که تماشای تلویزیون یا استفاده از وسایل الکترونیکی را محدود سازند و برخی از خانواده ها نیز می کوشند ، حداقل یک بار در روز با هم خوراک بخورند . بدین صورت ، میتوانند در این فرصت مناسب در برخی از امور با یکدیگر گفتگو نمایند .


بعضی از خانواده ها هم تغییری در روش زندگی خود داده اند تا وقت بیشتری را با فرزندانشان بگذرانند . برای مثال : لاله که مادر دو فرزند کوچک است ، برای معاش خود و خانواده  کار نیمه وقت اختیار کرد تا بتواند بیشتر با فرزندان خود باشد . او چنین می گوید : « وقتی تمام وقت کار می کردم ، هر روز صبح با عجله آماده می شدم تا فرزندان کوچکم را برای مهد کودک و مدرسه آماده کنم . شب ها هم همه ما خسته و خیلی زود می خوابیدیم تا بتوانیم صبح زود بیدار شویم . این موضوع  هر روز ادامه داشت و هیچ فرصت گفتگو و یا بازیگوشی با فرزندانم را نداشتم تا اینکه کار تمام وقتم را به کار نیمه وقت تغییر دادم تا بتوانم فرصت بیشتری با فرزندانم داشته باشم و امروز از این بابت بسیارخوشحالم . »  


 در گوش دادن آماده باشید !  والدین باید گوششان را برای شنیدن فرزندان خود آماده سازند . مولفان کتاب « فقط والدین بخوانند » بعد از مصاحبه با فرزندان به مانعی دیگر سد راه گفتگو ، پی بردند . آنان چنین می گویند : « اولین شکایت فرزندان از والدین این بود که والدین به حرف فرزندان گوش نمیدهند . » ناگفته نماند که والدین هم همین شکایت را از فرزندان خود می کنند . پس برای آنکه راه گفتگو بین والدین و فرزندان باز باشد باید به دقت به یکدیگر گوش دهند . مثالی است معروف که می گوید : « هر کس باید در شنیدن تُند باشد و در گفتن کُند و در خشم آهسته ! »


ای والدین ! آیا حقیقتا به فرزندانتان گوش میدهید ؟ این درسته که دنیای امروز در حال تغییر و تحول است و مشکلات زندگی بسیار شده اند ، ولی توجه کنید در این دنیای بی رحم تکیه گاه شما میتواند فقط فرزندان شما باشند . شاید هنگامیکه خسته اید توجه زیادی به حرفهای فرزندانتان نمی کنید و یا اینکه حرفهای آنان را بی اهمیت می پندارید ولی بدانید که در وضعیت نا ممکن میتوانید الگوی خوبی برای دلبندان خود باشید .


حتما میدانید که احساس فرزندتان در لحن سخن و حرکات او نمایان میشود . سئوال کردن نیز بسیار موثر است . حکیمی می گوید : « افکار شخص مانند آب در ته چاه است و شخص دانا آن را بیرون می کشد . » برای بیرون کشیدن افکار و احساسات فرزندتان به ویژه در مورد موضوعات حساس به بینش و درایت نیاز دارید .


حال شما ای فرزندان ! آیا از والدین خود اطاعت می کنید ؟ مثلی است از قدیم که می گوید : « نصیحت پدرت را بشنو و از تعلیم مادرت رویگردان نشو ! » بیاد داشته باشید که والدین ، شما را بی نهایت دوست دارند و از شما در هر شرایطی حمایت می کنند . پس عاقلانه است که به حرفهای آنان گوش دهید و از آنان اطاعت کنید ، همچنین پشتیبان والدین خود باشید .

شاید امروز اشتباهات و اختلافاتی از همه ما انسانها سر میزند و بر رفتار و گفتار ما اثر می گذارد ولی باید همواره برای بهبودی اشتباهات و اختلافاتمان تلاش کنیم تا بتوانیم یکدیگر ببخشیم و در « محبت متحد » گردیم .

موفق باشید .  

 

ایجاد ارتباط با نوجوانان خود

 

خانواده ای میگوید : پیش از این ، گفتگو با پسرمان بسیار آسان بود ولی حالا که به سن 16 سالگی رسیده ما نمیدانیم در فکرش چه میگذرد . پسرمان خودش را در اتاقش حبس می کند و اصلا با ما حرف نمی زند . ( میریام از کشور مکزیک )

والدین دیگری از کشور استرالیا میگویند : قبلا فرزندانمان مشتاق شنیدن حرفهایمان بودند و هر چه می گفتیم برایشان جالب بود اما اکنون که به سنین نوجوانی رسیده اند فکر می کنند دنیای آنان دنیای دیگری است که ما کاملا با آن غریبه بوده ایم .( اسکات از استرالیا )

اگر شما هم نوجوانی در خانه دارید به احتمال قوی گفته های بالا حرف دل شما هم هست . شاید در گذشته گفتگو و ارتباط با فرزندتان مانند شاهراهی دوطرفه بود ، اما امروزه بیشتر شبیه کوچه ای بن بست است . مادری از کشور ایتالیا میگوید : « وقتی پسرم کوچک بود مجال نمیداد و مرا با سئوالاتش بمباران میکرد ، اما حالا من هستم که باید برای حرف زدن پیشقدم شوم و از او پرسوجو کنم در غیر اینصورت روزها بدون هیچ گفتگویی میگذرد .»

شاید روزی از روزها پسر یا دختر شیرین زبان شما هم هنگامیکه به سن نوجوانی و جوانی رسید کم حرف و سرد شود . ولی باید بگویم که اینطور نیست ، اگر نوجوانان  برخی از خانواده ها دچار بحران میشوند دلیل ندارد که همه خانواده ها دچار این بحران شوند . طبق بررسی های موجود در برخی از خانواده ها جوانان آنان دچار یک نوع بحران سنی ( بلوغ ) یا بحران عاطفی ، روانی ، جسمی میشوند و نمیخواهند با والدین خود در این باره صحبت کنند . ولی در برخی موارد نوجوانان بعضی از خانواده ها مشکلی در حرف زدن با والدین خود ندارند .

ادنا ، مادری از نیجیریه می گوید : « هر موقع از دخترم درخواستی می کنم او فقط می گوید : راحتم بگذار » یا پدری از مکزیک می گوید : « ما هر روز کارمان مشاجره با پسر 16 ساله مان بود ، وقتی از او درخواست کاری میکردیم هزار عذر و بهانه میاورد که از انجام آن شانه خالی کند.» تلاش برای ایجاد ارتباط با نوجوانی که حرف نمی زند صبرو شکیبایی زیادی می طلبد . بقول معروف که می گوید : " عدم مشورت " و گفتگو نتیجه ای جز عجز و ناتوانی ندارد .

حال چرا درست زمانیکه فرزندان بیش از پیش نیاز به مشورت و گفتگو دارند از برقراری ارتباط با والدینشان عاجزند ؟ گفته میشود اغلب گفته ها و سخنان شخص انعکاسی از حالات درونی اوست . معمولا با گفتگو ، افراد را میشناسیم و در کنار آن احساسات و افکار خود را نیز نمایان میسازیم. همین نکته یعنی آشکار کردن احساسات و افکار برای نوجوانان مسئله ساز شده است . حتی گاه راحت و خوش صحبت ترین بچه ها هم در سنین بلوغ ناگهان دگرگون میشوند و به افرادی خجالتی و کمرو تبدیل میگردند.

محققین می گویند : « اغلب نوجوانان احساس می کنند همواره تمام اعمال و گفتارشان زیر نظر است ؛ مانند اینکه روی صحنه تئاتر زیر نور بی رحم نورافکن ایستاده اند و جمعیت به آنان چشم دوخته است . از این رو ، نوجوان کمرو و خجالتی بجای روبرو شدن با این احساس پرده نمایش را پائین میکشد . به این ترتیب در عالم خودش فرو میرود طوریکه والدین نمی توانند براحتی به آن وارد شوند. »

مانع دیگری که بر سر راه ایجاد ارتباط با نوجوانان بوجود میاید ، نیاز آنان به استقلال است که از آن گریزی نیست . فرزند شما در راه « رشد شخصیت » است و بخشی از این رشد آمادگی یافتن برای زندگی مستقل است . البته بدین معنا نیست که فرزند شما در سنین نوجوانی آمادگی یافته به تنهایی زندگی کند . از بسیاری جهات در این دوران او بیش از هر زمانی به کمک شما نیاز دارد . اما طبعا روند استقلال در ذهن فرزند شما سالها پیش از پختگی و بلوغ او آغاز میشود . بسیاری از جوانان ترجیح میدهند در خلوت خود به حل مشکلاتشان بپردازند ، این موضوع بخشی از روند رشد شخصیت فرزند شماست .

البته احتمالا نوجوان شما در جمع همسالانش به شیوه ای دیگر رفتار می کند . مثلا مادری از کشور مکزیک میگوید : « زمانیکه دخترم کوچکتر بود برای حل مشکلاتش پیش من میامد اما الان پیش دوستان هم سن و سال خود میرود. » اگر نوجوان شما نیز چنین رفتاری دارد تصور نکنید که  شما را کنار گذاشته است و یا دیگر شما را قبول ندارد . برعکس ، همه پرسی ها نشان میدهند که نوجوانان نصایح والدینشان را پیش از دوستانشان قبول دارند ؛ حتی اگر غیر از این ادعا کنند . اما شما والدین چگونه می توانید راه ارتباط و گفتگو را برای فرزندتان باز نگاه دارید ؟

کلیدهای موفقیت – موانع را بشکنید ! تصور کنید در شاهراهی رانندگی می کنید و مسافتی طولانی را گذرانده اید که تنها نیاز داشته اید کمی فرمان اتوموبیل را بچرخانید ، سپس ناگهان به پیچی تند میرسید . برای آنکه از جاده منحرف نشوید باید متناسب با پیچ جاده فرمان را بچرخانید و اتوموبیل را کنترل کنید . وضعیت شما زمانی که فرزندتان به سن نوجوانی میرسد نیز مشابه چنین وضعیتی است شاید تا بحال در تربیت و پرورش فرزندتان روند نسبتا یکنواختی پیش گرفته بودید ، اما اکنون در مسیر زندگی او پیچ تندی نمایان شده است ، شما باید برای برقراری ارتباط تغییراتی در روش برخوردتان با او صورت دهید ! برای رفع اینگونه مشکلات این سئوالات را از خود بپرسید :

آیا زمانیکه فرزندم آماده صحبت با من است ، من نیز آمادگی صحبت کردن با او را دارم ؟ دقت کنید سخنی که در محلش گفته شود مثل سیب های طلا در مرصعکاری نقره است . پس راز موفقیت در به موقع عمل کردن است . برای روشن شدن این موضوع به سرگذشت مادری از کشور استرالیا که به تنهایی فرزندنش را سرپرستی میکرد توجه کنید ، او میگوید : « بارها دخترم شبها به اتاق خواب من آمده و گاهی تا دیر وقت با هم در مورد چیزهای مختلف صحبت میکردیم ، برای من تا دیروقت بیدار ماندن خیلی مشکل بود ولی بخاطر دخترم اینکار را میکردم . »

توصیه ! این توصیه را امتحان کنید : اگر می بینید که نوجوانتان تمایل به گفتگو ندارد به فعالیتی مشترک بپردازید با هم قدم بزنید یا ماشین سواری کنید یا اینکه به بازی و تفریحی که او مایل است بپردازید . در چنین شرایطی نوجوان شما بیشتر تمایل به گفتگو پیدا می کند .

آیا به احساسات پنهان فرزندم در پس گفته های او پی میبرم ؟ در دوران نوجوانی فرزندتان باید بیش از هر زمان سخنان او را بیازمائید ! نوجوانان اغلب بسیار اغراق آمیز صحبت میکنند . مثلا ممکن است پسر یا دختر شما بگوید : « هیچوقت بحرفهای من گوش نمیدهید ، همیشه با من مثل بچه ها رفتار می کنید . » بجای اینکه کلمات « هیچوقت » یا « همیشه » شما والدین را ناراحت یا عصبانی بکند ، سعی کنید منظور واقعی فرزندتان را بفهمید . شاید این گفته که مثلا بامن مثل « بچه ها رفتار » می کنید به این معنی باشد که « احساس می کنم بمن اطمینان ندارید. »   یا اینکه این گفته « هیچوقت به حرفهای من گوش نمیدهید »  به این معنی باشد که « میخواهم بشما بگویم از چه چیزی ناراحتم »  تلاش کنید به احساسات او در پس گفته هایش پی ببرید .

توصیه ! این توصیه را بکار ببرید : در جواب گفته هایی از این قبیل که در سطر بالا اشاره شد ، بگویید « فکر می کنم از یک چیزی ناراحتی ؟ من دوست دارم به حرفهایت گوش بدهم . بمن بگو چرا فکر می کنی که با تو مثل بچه ها رفتار می کنم . » سپس بدون اینکه حرف فرزندتان را قطع کنید پای صحبتش بنشینید .

هیچوقت حرف فرزندانتان را قطع نکنید بگذارید مطالب خودشان را با شما والدین در میان بگذارند ،  هرآنچه که مطالب آنان  ساده و بی هدف باشد شما بعنوان والدین باید از میان حرفهای فرزندانتان به عمق مشکلات و یا خواست آنان پی ببرید . اگر فرزندتان میخواهد مطالب مهمی را به شما بگوید اجازه بدهید که مطالبش را بیان کند و اگر احساس می کنید که مطالب او ناراحت کننده است به او بچشم یک متهم نگاه نکنید بلکه نشان بدهید که مدافع و حامی او هستید . پدری از کشور کره می گوید : « والدین با تدبیرهیچ گاه به فرزندشان نمیگویند : کی میخواهی بزرگ شوی ؟ » یا اینکه هیچ گاه نمیگویند : « چند بار بتو گفتم که ... » بجای اینگون زهر پاشی ها فرزندتان را تشویق و نصیحت بجا کنید . به هر حال زبان میتواند مانند طلا عمل کند و هم میتواند زهرآگین باشد .

بنابراین ، گفتگو و ایجاد ارتباط با نوجوانان غیرممکن نیست ، روش برخوردتان را بر اساس نیازهای آنان تغییر دهید . با والدین دیگر که در این راه موفقیتهایی داشته اند صحبت کنید . 


    

زندگی دوجانبه !

دنباله مقاله تفاهم ... 

 

داشتن زندگی دوجانبه 

 

نازی ، هفده ساله بود و با دوست شدن با پسری ، برخلاف میل والدینش زندگی دوجانبه ای را میگذراند . او مطمئن بود که والدینش احساس او را نسبت به دوست پسرش درک نمکنند . طبیعتا ، شکاف میان او و والدینش وسیعتر شد . نازی میگوید : « من و خانواده ام  همدیگر را بیچاره کرده بودیم ، من دیگه از بخانه آمدن نفرت داشتم . » او میخواست به هر عنوانی خانه را ترک کند ، بنابراین تصمیم گرفت ازدواج نماید !  

بهمین نحو ، خیلی از جوانان زندگی دوجانبه ای دارند و بدون اطلاع والدینشان دست به اعمالی میزنند که آنان ممنوع کرده اند و بعد از این بابت ماتم میگیرند که والدینشان افکار و احساسات آنان را درک نمی کنند ! خوشبختانه ، یک زن مسن تر از اقوام خود نازی بیاری او  شتافت و گفت : نازی جان تو باید بیشتر بفکر پدر و مادرت باشی .... آنها از تو بزرگتر هستند و خوبی و خوشی تو را طالبند ، اگر تو نتوانی این رابطه عزیز و گرانبها با والدینت که اینقدر خیر و صلاح تو را میخواهند حفظ کنی چطور میخواهی با کسی که هم سن خودته و مانند والدینت 17 سال بتو محبت نکرده ، رابطه برقرار کنی ؟  

نازی ، کلاه خودشو قاضی کرد و صادقانه اوضاع خودش را بررسی نمود . دیری نگذشت  متوجه شد والدینش حق داشتند و ایراد از خودش بوده است . او بمعاشرت خود  با دوست پسرش پایان داد و شروع به پر کردن فاصله خود با والدینش نمود . با این اوضاع و احوال تصمیم گرفت که ازدواجش را به عقب بیاندازد تا به سن بالاتر برسد ، شاید در این فاصله افکارش تغیر کند و با موقعیت بهتری تشکیل خانواده دهد . 

 

اگر شما هم در یک زندگی دوجانبه هستی و مایلی که بخش عمده از زندگیت مخفی از والدینت نباشد با صداقت این موضوع را با خانواده ات در میان بگذار و مطمئن باش که والدینت آنقدر تامل و بخشش دارند که تو پسر گرانبها و تو ای دختر عزیز خانواده خواهند بخشید ! آنها هر روز در طالب برگشت شما به خانه  هستند پس کوتاهی نکنید و بخانه برگرد . موفق باشید .

چرا والدینم با من تفاهم ندارند ؟

انسان طبیعتا نیاز دارد که دیگران افکار و احساسات او را درک کنند . حال اگر والدینت به چیزهایی که تو دوست داری و یا در نظر تو مهم هستند علاقه ای نداشته باشند و یا از آنها ایراد بگیرند ممکن است خیلی مایوس و دلسرد بشوی .احمد شانزده سال دارد و علاقه زیادی به موسیقی دارد ولی احساس میکند که پدرش سلیقه او را در مورد موسیقی نمی پسندد. احمد میگوید : « تنها کاری که پدرم میکند اینه که داد میزنه و می گه ، خاموشش کن ! منهم ضبط صوت را خاموش میکنم . » بهمین شکل ، خیلی از جوانان وقتی ظاهرا والدینشان افکار و احساسات آنان را درک نمیکنند ،  از لحاظ عاطفی ، سرشان را در لاک خودشان فرو می برند و خود را در دنیای خصوصی خویش منزوی میکنند . در یک مطالعه تحقیقاتی گسترده بر روی جوانان ، 26 درصد از آنان اقرار کردند : « من اکثر اوقات سعی میکنم خانه نباشم . » بنابراین در بسیاری از خانواده ها نفاق فراوان و یا شکاف بزرگی میان جوانان و والدین وجود دارد . علت این امر چیست ؟ 

 

احترام موی سفید 

 

شکوه جوانان ، قوت ایشان است و عزت پیران تجربه ایشان . ( کتاب امثال 20 : 29 ) لهذا این قوت و یا بنیه ممکن است مقدمه و سبب هر نوع اختلافی میان تو و والدینت بشود . و عزت پیران موی سفید است ، شاید پدر و مادر تو واقعا « موی سفید » نداشته باشند ولی آنان مسن تر از تو هستند و با دید دیگری به زندگی نگاه میکنند . 

آنان می بینند که بعضی موقعیتها در زندگی پایان خوب و خوشی ندارد . احتمالا تجربه های بد زندگی بر روی آرمانها و افکاری که والدینت در جوانی داشته اند تاثیر گذاشته و آنانرا تبدیل به انسانهای متعادلی کرده است .به دلیل این حکمتی که ناشی از تجربه است - همچون موی سفید - امکان دارد آنان مانند تو از بابت بعضی مسائل به هیجان نیایند .  

 

والدین هم انسان هستند  

 

فرامرز میگوید : « وقتی بچه بودم ، طبیعتا فکر میکردم مادرم آدم کاملیه و  هیچ عیب و ایرادی نداره » بعد از مدتی ، والدینم از هم طلاق میگیرند و  مادرم باید مخارج هفت بچه را به تنهایی تامین کنه . فریبا خواهر فرامرز ، تعریف میکنه : « یادم میاد که مامان داشت گریه میکرد ، چون نمی تونه به همه کارها برسه . ولی بعد متوجه شدم که ما اشتباه فکر میکردیم ، او نمی تونه همیشه همه چیز را سر وقت و درست انجام بده . ما می دیدیم که او هم یک آدمه و احساس داره . »  

تشخیص این موضوع که والدینت انسانی بیش نبوده و مانند تو دارای احساس هستند ، قدم بزرگی در راه درک افکار و احساسات آنان است . بطور مثال :  

ممکن است که آنها در مورد درست تربیت کردن تو به قابلیت خود اطمینان نکنند، یا امکان دارد بعلت خطرهای اخلاقی و وسوسه هایی که با آنها مواجه هستی ، طاقت و تحمل از آنان سلب شده باشد و به این سبب ، گاهی اوقات ممکن است در مورد بعضی مسائل زیاده از حد واکنش نشان دهند .  

همچنین شاید آنان در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات سلامتی و جسمانی ، مالی و یا عاطفی باشند .  

 

بنابراین شما ، بایستی با در نظر گرفتن تمام جوانب ، ملاحظه تمام کارهای آنان را بکنی . در یک مجله ای بنام « تین » که در باره جوانان نوشته میشود چنین حکایت شده است : « اگر مادرت احساس کند که تو به علل بروز برخی از مشکلات به احساسات او علاقه و توجه داری ، او هم سعی خواهد کرد بیشتر به احساسات تو توجه کند . »  برای درک بهتر والدین خود ؛ از آنان بپرسید ، وقتیکه آنان جوان بودند چه رفتاری و احساسی با والدین خود داشتند ؟  با این هدف والدین درک خواهند کرد که شما به آنان علاقه  و توجه دارید . به این صورت رابطه شما با والدینتان بهتر و بیشتر نزدیک میشود و همدیگر را بهتر درک خواهید کرد . پیروز باشید .