پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

چرا اینقدر افسرده میشوم ؟

افسردگی ، انزوا 

سیمین ، همیشه سعی میکرد مطابق میل و خواسته مادرش یک فرزند خوب و بی عیبی باشد ، تا اینکه به سن 17 سالگی رسید . سپس از شرکت کردن در فعالیتهای مدرسه دست کشید . دیگر به مهمانی ها نمی رفت و حتی ظاهرا وقتی نمرات درسیش تنزل میکرد اهمیتی نمیداد . وقتی والدینش با مهربانی از او پرسیدند که جریان چیست و چی شده است او گفت : " هیچی نشده ، دست از سرم بردارید ! و با عجله خانه را ترک میکرد . " 

 

دکتر دونالد مک نیو ، که در سازمان ملی بهداشت روانی کار میکند میگوید : « احتمالا 10 تا 15 درصد از دانش آموزان دچار ناراحتیهای روحی می باشند . تعداد کمی هم دچار افسردگی شدید میشوند .» گاهی اوقات علت افسردگی میتواند ناراحتی جسمانی باشد . بعضی از عفونتها یا بیماریهای غدد مترشحه داخلی ، تغییرات هورمونی طی دوره قاعدگی ، کاهش قند خون ، بعضی از داروها ، اثرات فلزات سمی یا مواد شیمیایی ، آلرژی ، رژیم غذایی نامتعادل و کم خونی ممکن است موجب افسردگی شوند . 

 

فشارهای روحی ، ریشه افسردگی  

 

معهذا ، سالهای نوجوانی اغلب باعث به وجود آمدن فشارهای روحی در فرد نوجوان میشود . جوانی که برای روبرو شدن با فراز و نشیبهای زندگی تجربه بزرگ سالان را ندارد ، ممکن است احساس کند که هیچ کس به او توجه ندارد و احتمالا به موجب مسائل و مشکلات  افسرده میشود .  

دلیل دیگر افسردگی اینست که احتمالا شخص نمیتواند توقعات و انتظارات والدین ، آموزگاران و دوستان خود را برآورده کند . سرانجام خود را بی عرضه می پندارد و موجب افسردگی وی میشود.

 

احساس فقدان  

 

فرانسیس کلاگز بران ، در کتاب خود بنام " جوانتر از آنکه بمیری / جوانان و خودکشی " می نویسد : « احساس فقدان شدیدی که به دلیل از دست دادن عزیزی یا چیز مورد علاقه ای در یک شخص ایجاد میشود ، ریشه بسیاری از افسردگی های عاطفی میباشد . » بنابراین ، از دست دادن یکی از والدین به دلیل مرگ یا طلاق ، از دست دادن شغل یا حرفه و یا حتی عدم سلامت جسمانی میتواند موجب افسردگی شخص شود .  

 

بدترین چیزی برای فرد جوان ، احساس فقدان محبت است یعنی چنانچه احساس کند که کسی به او علاقه و توجه نشان نمیدهد باعث افسردگی وی میشود . دختر جوانی بنام ماری ، میگوید : « وقتی مادرم ما را تنها گذاشت و رفت ، احساس کردم که به ما خیانت کرد و نیز احساس تنهایی کردم . ناگهان زندگیم واژگونه شد . »  

اکنون فشار ، سردرگمی و درد جوانانی را که با مشکلات خانوادگی مواجه میشوند تصور بکن ، مشکلاتی از قبیل طلاق ، اعتیاد به الکل و مواد مخدر ، زنای با محارم ، کتک زدن زن و تجاوز جنسی به او ، آزار کودکان و یا حتی بی محبتی از سوی یکی از والدین که خود غرق در مشکلات اقتصادی و عاطفی است . در اینجا ، چقدر مثل کتاب مقدس مصداق و صحت دارد که میگوید : « اگر در روز تنگی سستی نمایی ، قوت تو تنگ میشود . » ( کتاب امثال 24 : 10 ) حتی امکان دارد جوانی ، خودش را مقصر مشکلات خانوادگی بداند و باعث غم او گردد .  

 

تشخیص علام افسردگی 

 

افسردگی درجات مختلف دارد . امکان دارد چند واقعه ناراحت کننده روحیه جوانی را برای مدتی تضعیف کند . اما معمولا بعد از مدت نسبتا کوتاهی ، او این گونه غم و غصه را فراموش میکند . لذا اگر احساس افسردگی ادامه یابد و فرد جوان کلا منفی فکر کند و همچنین احساس حقارت ، ترس و عصبانیت در او وجود داشته باشد ، این مسئله ممکن است به حالتی بی انجامد که پزشکان آنرا افسردگی مزمن خفیف می نامند .  در ادامه این مطالب ، به بررسی افسردگی های مختلف می پردازیم . لطفا کمی شکیبا باشید و این مقاله را با دقت مطالعه کنید .

 

تو و همسالانت

هر کسی نیاز به دوست دارد . لیکن در دوران جوانی ، دوستانت میتوانند بیشتر از والدینت بر طرز فکر ، اعمال و لباس پوشیدنت تاثیر بگذارند . بنابراین ، دوستانت چه کسانی باید باشند ؟ بعلاوه ، تا چه حد میتوانی اجازه دهی که عقاید دوستانت بر زندگی تو اثر بگذارد ؟  

 

جوانی بنام سیروس ، شکایت میکند و می گوید : « هشت ساله که توی این منطقه دارم میرم مدرسه ، اما در تمام این مدت آزگار ، دریغ از یک دوست خوب اگه پیدا کرده باشم !! نشد که نشد . » شاید گاهی اوقات ، تو هم احساس کرده ای که نمیتونی برای خودت دوست خوب پیدا کنی . اما اصلا به چه کسی میگویند دوست واقعی ؟ راز پیدا کردن دوست واقعی چیست ؟  

 

مثلی است که میگویند : « دوست خالص در همه اوقات محبت می نماید . و در سختی ها تبدیل بیک برادر میشود . » اما یک دوست خوب فقط کسی نیست که به درد دل آدم گوش کند . زن جوانی بنام مریم می گوید : « یک وقتها کسیکه ادعا میکنه دوست آدمه ، وامیسته و تماشا میکنه که آدم توی دردسر بیفته و بعد میگه، میدونستم با این کاری که میکنی آخر عاقبت همچین بلایی بسرت میاد ، ولی جرات نکردم بهت بگم . » ولی دوست واقعی ، وقتی می بینه داری قدم اشتباه برمیداری ، قبل از اینکه دیر بشه بهت هشدار میده حتی اگر هم که بدونه حرفش تو را می رنجونه . 

 

آیا حالا باید به غرورت بربخورد و کسی را که آنقدر در فکرت بوده و حقیقت را بتو گفته است ، از خودت برانی ؟ بقول معروف که میگه : « زخم دوست بهتر از بوسه دشمن است . » کسی که در فکر و کلام رو راست است ، میتواند بهترین دوست برای تو باشد . 

 

دوستان واقعی و غیرواقعی  

 

آذر دختر 23 ساله میگوید : « زندگی من یک نمونه است که ثابت میکنه هر دوستی به آدم کمک نمیکنه که رفتارش بهتر باشه . » آذر ، در سنین نوجوانی خود مجبور شد خانه پدری را ترک کند . با تلاش بسیار کاری را پیدا میکنه تا بتونه امرار معاش کنه ، بعدها با چند فرد مسیحی آشنا میشه و آنان او را به خانه خود دعوت میکنند و بعد از چند بار رفت و آمد ، آنها دوستان خوبی برای آذر میشوند . در کتاب امثال از کتاب مقدس آمده است : « با حکیمان رفتار کن و حکیم خواهی شد . اما رفیق جاهلان ضرر خواهد یافت . »  

 

از آنجائیکه اغلب مسیحیان ایماندار کتاب مقدس را بطور روزانه مطالعه میکنند و از گنجینه های آن استفاده عملی میبرند ، آرامش و آسایش برای خود میخرند و به اطرافیان خوب نیز اطمینان می  دهند که کلام خدا چراغ راه های آنان است . یک دوست خوب همیشه به نصیحت کلام خدا گوش میدهد و در این راه طالب دوستان خوبی است . بنابراین اگر مایلی دوست خوب و واقعی پیدا کنی سعی کن دوستانت را محک بزنی و ببینی واقعا در چه نکته از زمانه قرار دارند .  

مشخصا دوستان غیرواقعی افرادی هستند که مدام در پی سوءاستفاده از نزدیکان خود هستند . آنان با طرز بخورد و رفتار خود نشان میدن که دوست خوبی نیستند . بنابراین بیدار و هوشیار باشید و هر کس را محک بزنید .  

آیا بروم برای خودم جدا زندگی کنم ؟

اغلب جوانان اروپایی مایلند که جدا از والدین خود زندگی کنند زیرا آنان معتقدند که انسان تا وقتیکه کودک و نوجوان است می بایست زیر پوشش پدر و مادر خود باشد ولی وقتیکه به یک جوان مبدل گردید باید بر روی پاها خود تکیه داشته باشد .   

در کشور آلمان یک سوم از دختران و یک چهارم از پسران در سنین 15 تا 24 سال ، برای خود بطور مستقل و جدا از والدین زندگی میکنند . شاید تو هم بفکر زندگی مستقل افتاده باشی .  

خدا از پیش قادر بود که به بیند ، میل به ازدواج باعث میشود که انسان پدر و مادر خود را ترک کند ، بعلاوه دلایل موجه دیگری برای زندگی مستقل وجود دارد ، همچون افزایش خدمت به خدا . معهذا ، خیلی از جوانان فکر میکنند که زندگی مستقل راهی است برای خلاصی از اوضاعی که در نظر آنان غیرقابل تحمل است . 

جوانی تعریف میکند : « آدم فقط دلش میخواهد بیشتر برای خودش مستقل باشد و هر کاری که بخواهد میتواند بکند و دیگر احتیاجی به جواب و سئوال با والدین خود را ندارد . » بعضی دیگر از جوانان هم معتقدند که والدین آنان نیازهای عاطفی آنانرا درک نمیکنند و همیشه باید به آنان جواب پس بدهند !  ولی آیا از خودت این سئوال را کرده ای که آمادگی زندگی مستقل را داری ؟  

یک امر مسلم ، اینست که روی پای خود ایستادن ، شاید به آن آسانی که فکرش را میکنی نباشد . اغلب پیدا کردن کار بسیار مشکل است ، کرایه خانه ها سرسام آور شده است بعلاوه ، جوانانیکه از لحاظ مالی به دردسر می افتند ، معمولا مجبور میشوند چکار کنند ؟ نویسنده کتاب " ریشه کنی " نقل میکند : این جوانان بخانه باز برمیگردند و انتظار دارند که والدینشان مجددا حمایت و سرپرستی را از آنان به عهده بگیرند . " 

 

حال در مورد بلوغ فکری و عاطفی چه میتوان گفت ؟ شاید پیش خودت خیال کنی که بالغ شده ای ، اما ممکن است والدینت ببینند که تو هنوز کارهای کودکانه میکنی ! آیا والدینت را بخاطر دیدشان ملامت میکنی ؟ و یا اینکه ، آیا والدینت حقیقتا بهتر از همه نمیتوانند قضاوت کنند که چقدر آزادی میشود بتو داد ؟ اگر قضاوت آنان را نادیده بگیری و کار خودت را بکنی ، ممکن است فاجعه به بار آید !  کتاب مقدس چنین توصیه میکند : ای پسر من تادیب پدر خود را بشنو و تعلیم مادر خویش را ترک منما زیرا که آنها تاج زیبایی برای سر تو و جواهر برای گردن تو خواهد بود . ( کتاب امثال 1 آیات 8 و 9 ) 

 

باز شاید بگویی نمیتوانم با والدینم بسازم !  حتی اگر هم چنین باشد ، نباید به این علت چمدانهایت را ببندی و خانه را ترک کنی . تو یک جوان هستی و هنوز در این دنیای شیطانی و متلاطم به رهنمودهای والدین خود نیاز داری . 

حالا ، آیا باید بخاطر چند اختلاف نظر که با والدینت پیدا میکنی باید خانه را ترک کنی ؟ 

یک جوان مسیحی آلمانی بنام " کارستن " که به قصد خدمت تمام وقت به خداوند خود زندگی مستقل را آغاز کرده است ، میگوید : « هیچ وقت خانه را تنها بخاطر اینکه نمی تونی با والدینت کنار بیایی ترک نکن . اگر نتونی با پدر و مادرت که تو را بزرگ کرده اند و محبت بسیاری بتو دارند بسازی ، پس چه جوری میخواهی با مردمی که نمیشناسی بسازی ؟ 

ترک کردن خانه دردی را دوا نمیکنه بلکه باعث میشه که خودت را نسبت به والدینت بیشتر بیگانه حس کنی .  

 

مسائل اخلاقی و انگیزه ها  

 

همچنین ، زندگی مستقل  شامل خطرهایی از لحاظ اخلاقی میشود که معمولان جوانان آنها را نادیده میگیرند . کتاب انجیل لوقا فصل 15 آیات 11 تا 32 در باره مرد جوانیکه میخواست مستقل زندگی کند صحبت میکند . این مرد جوان دیگر نمیخواست تحت نفوذ خوب و مفید والدین خود باشد و خواست که از یک زندگی راحتری بهره مند شود . بنابراین با پولهایی که از والدین خود دریافت کرد ، به شهر دیگری رفت و در آنجا با مشقت زیاد مکان راحتی برای خود اجاره نمود و با جوانان آن شهر دوست شد. با ولخرجی هایی که کرد ، پولهایش تمام شد.  

این جوان که تا آن موقع معنی و مفهوم کار را نمیدانست شروع به پیدا کردن کار نمود ولی موفق نشد ، سرانجام نتوانست در خانه اجاره ای خود بماند و از آن خانه بیرون آمد ، سرگردان و ناامید . بنابراین تصمیم گرفت به خانه پدری خود باز گردد و به والدین خود التماس کرد که او را ببخشند . والدین که همیشه چشم انتظار فرزندان خود را دارند، با گرمی و محبت جوان خود را در آغوش گرفتند و بمناسبت بازگشت جوان خود جشنی برپا کردند . 

 

پس تو ای جوان این موضوع را بدان والدین تو هر چقدر که برای تو ناچیز باشند باز پدر و مادر تو هستند ، آنان تاج زرین تو هستند و باید از آنان مانند یک گوهر بسیار بسیار گران مواظبت کنی . پایدار باشید !