پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

پرسشهای جوانان

پاسخ های مفید

چرا والدینم از هم جدا میشوند ؟

اغلب والدین مسائل و مشکلات میان خود را از فرزندان خود کاملا مخفی نگاه میدارند . این موضوع در اغلب کشورهای غربی و پیش رفته بسیار مشخص است . در بسیاری از موارد ، دلیل جدایی والدین :  مسائل اقتصادی است که شدیدترین ضربه را بر پیکر یک خانواده میزند و آنان را از هم می پاشاند . دلیل دیگر از هم پاشدگی خانواده زناست ، یعنی اینکه یکی از والدین با شخص دیگری در خفا مرتکب اشتباه جنسی میشود . در چنین موردی اگر شخص ایماندار مسیحی بخواهد طلاق بگیرد خداوند این اجازه را به او میدهد ، در کتاب مقدس متی 19 آیه 9 چنین آمده است : « و به شما میگویم هر که زن خود را به غیر علت زنا طلاق دهد و دیگری را نکاح کند ، زانی است و هر زن مطلقه ای را نکاح کند ، زنا کند . »   

 موارد دیگر طلاق ،  خشم و فریاد و بدگویی است که سرانجام به خشونت می انجامد و به جایی میرسد که یکی از والدین نگران سلامت جسمانی خود و فرزندانش میشود . موارد دیگر هم هست که بعضی از طلاقها به دلایل بسیار ناچیزی انجام میگیرد .  

با این حساب ، برخی مردم بجای اینکه مشکلات میان خود و همسرشان را با شکیبایی حل کنند ، میگویند « در زندگی خوشبخت نیستند » و یا « دیگر همسر خود را دوست ندارند » و یا اینکه « فشار اقتصادی پایه زندگی ما را خراب کرده » و با این دلایل از یکدیگر جدا میشوند . این عمل مورد رضایت خدا نیست و ایمانداران باید به این موضوع بسیار توجه کنند ، زیرا خداوند از طلاق تنفر دارد در کتاب مقدس ملاکی 2 آیه 16 فرموده است : « من از طلاق نفرت دارم ، و نیز از اینکه کسی ظلم را همچون جامه به تن کند . پس مواظب روحهای خود باشید و از خیانت به پرهیزید . »  

عیسی مسیح هم فرمود : " بعضی افراد به علت اینکه همسرشان مسیحی ایماندار میشود به ازدواج خود خاتمه میدهند . " بنابراین قضیه هر چه که باشد این امر که والدین تصمیم میگیرند در برابر سئوالات فرزندان خود راجع به طلاق سکوت کنند و یا جوابی جزیی و مبهم می دهند به این معنی نیست که به فرزندان خود محبت ندارند ، از آنجائیکه احساسات والدین جریحه دار شده است ، امکان دارد برای آنان مشکل باشد در باره طلاق صحبت کنند ، همچنین - ممکن است برا ی والدین اعتراف به تقصیرات خود عملی ناخوش آیند و خجالت آور باشد .  

فرزندان باید توجه داشته باشند ، جدایی والدین به هر علتی که باشد به سبب مناقشه و اختلاف میان والدین است و در این میان شما مقصر طلاق آنان نیستند . وظیفه شما فرزندان اینست که صبر داشته باشید ، زیرا روزی برای التیام هست . 

 

التیام با گذشت زمان  

« وقتی برای بنا نمودن » یا التیام وجود دارد کتاب مقدس جامعه 3 آیه 3 میفرماید : « زمانی برای کشتن ، زمانی برای شفا دادن ، زمانی برای خراب کردن ، زمانی برای ساختن . »  همانطوریکه جراحتی همچون شکستگی استخوان ، هفته ها و یا ماهها طول میکشد تا کاملا التیام یابد ، التیام جراحت عاطفی نیز احتیاج به زمان دارد .  

بنابراین ، امور منزل که به علت طلاق مختل شده است باید از نو برنامه ریزی شود همچنین مدتی طول خواهد کشید تا والدین از لحاظ عاطفی بخود آیند . در این صورت است که زندگی هر کدام بحالت طبیعی باز خواهد گشت . معهذا ، سلیمان پادشاه دوران باستان با حکمت خود گفت : « مگو چرا روزهای قدیم از این زمان بهتر بود زیرا که در این خصوص از روی حکمت سئوال نمی کنی . » کتاب جامعه 7 آیه 10 . 

فکر کردن به گذشته ، ممکن است دید شما را نسبت به زمان حال کور کند . شما فرزندان باید با فکر سازندگی ، به آینده خود به اندیشید چون غم و غصه آزردگی یا عصبانیت شما را فلج میکند . تلاش برای بهبودی دوباره احتیاج به عزمی راسخ و گذشت زمان دارد . پیروز باشید !

زندگی دوجانبه !

دنباله مقاله تفاهم ... 

 

داشتن زندگی دوجانبه 

 

نازی ، هفده ساله بود و با دوست شدن با پسری ، برخلاف میل والدینش زندگی دوجانبه ای را میگذراند . او مطمئن بود که والدینش احساس او را نسبت به دوست پسرش درک نمکنند . طبیعتا ، شکاف میان او و والدینش وسیعتر شد . نازی میگوید : « من و خانواده ام  همدیگر را بیچاره کرده بودیم ، من دیگه از بخانه آمدن نفرت داشتم . » او میخواست به هر عنوانی خانه را ترک کند ، بنابراین تصمیم گرفت ازدواج نماید !  

بهمین نحو ، خیلی از جوانان زندگی دوجانبه ای دارند و بدون اطلاع والدینشان دست به اعمالی میزنند که آنان ممنوع کرده اند و بعد از این بابت ماتم میگیرند که والدینشان افکار و احساسات آنان را درک نمی کنند ! خوشبختانه ، یک زن مسن تر از اقوام خود نازی بیاری او  شتافت و گفت : نازی جان تو باید بیشتر بفکر پدر و مادرت باشی .... آنها از تو بزرگتر هستند و خوبی و خوشی تو را طالبند ، اگر تو نتوانی این رابطه عزیز و گرانبها با والدینت که اینقدر خیر و صلاح تو را میخواهند حفظ کنی چطور میخواهی با کسی که هم سن خودته و مانند والدینت 17 سال بتو محبت نکرده ، رابطه برقرار کنی ؟  

نازی ، کلاه خودشو قاضی کرد و صادقانه اوضاع خودش را بررسی نمود . دیری نگذشت  متوجه شد والدینش حق داشتند و ایراد از خودش بوده است . او بمعاشرت خود  با دوست پسرش پایان داد و شروع به پر کردن فاصله خود با والدینش نمود . با این اوضاع و احوال تصمیم گرفت که ازدواجش را به عقب بیاندازد تا به سن بالاتر برسد ، شاید در این فاصله افکارش تغیر کند و با موقعیت بهتری تشکیل خانواده دهد . 

 

اگر شما هم در یک زندگی دوجانبه هستی و مایلی که بخش عمده از زندگیت مخفی از والدینت نباشد با صداقت این موضوع را با خانواده ات در میان بگذار و مطمئن باش که والدینت آنقدر تامل و بخشش دارند که تو پسر گرانبها و تو ای دختر عزیز خانواده خواهند بخشید ! آنها هر روز در طالب برگشت شما به خانه  هستند پس کوتاهی نکنید و بخانه برگرد . موفق باشید .

چرا والدینم با من تفاهم ندارند ؟

انسان طبیعتا نیاز دارد که دیگران افکار و احساسات او را درک کنند . حال اگر والدینت به چیزهایی که تو دوست داری و یا در نظر تو مهم هستند علاقه ای نداشته باشند و یا از آنها ایراد بگیرند ممکن است خیلی مایوس و دلسرد بشوی .احمد شانزده سال دارد و علاقه زیادی به موسیقی دارد ولی احساس میکند که پدرش سلیقه او را در مورد موسیقی نمی پسندد. احمد میگوید : « تنها کاری که پدرم میکند اینه که داد میزنه و می گه ، خاموشش کن ! منهم ضبط صوت را خاموش میکنم . » بهمین شکل ، خیلی از جوانان وقتی ظاهرا والدینشان افکار و احساسات آنان را درک نمیکنند ،  از لحاظ عاطفی ، سرشان را در لاک خودشان فرو می برند و خود را در دنیای خصوصی خویش منزوی میکنند . در یک مطالعه تحقیقاتی گسترده بر روی جوانان ، 26 درصد از آنان اقرار کردند : « من اکثر اوقات سعی میکنم خانه نباشم . » بنابراین در بسیاری از خانواده ها نفاق فراوان و یا شکاف بزرگی میان جوانان و والدین وجود دارد . علت این امر چیست ؟ 

 

احترام موی سفید 

 

شکوه جوانان ، قوت ایشان است و عزت پیران تجربه ایشان . ( کتاب امثال 20 : 29 ) لهذا این قوت و یا بنیه ممکن است مقدمه و سبب هر نوع اختلافی میان تو و والدینت بشود . و عزت پیران موی سفید است ، شاید پدر و مادر تو واقعا « موی سفید » نداشته باشند ولی آنان مسن تر از تو هستند و با دید دیگری به زندگی نگاه میکنند . 

آنان می بینند که بعضی موقعیتها در زندگی پایان خوب و خوشی ندارد . احتمالا تجربه های بد زندگی بر روی آرمانها و افکاری که والدینت در جوانی داشته اند تاثیر گذاشته و آنانرا تبدیل به انسانهای متعادلی کرده است .به دلیل این حکمتی که ناشی از تجربه است - همچون موی سفید - امکان دارد آنان مانند تو از بابت بعضی مسائل به هیجان نیایند .  

 

والدین هم انسان هستند  

 

فرامرز میگوید : « وقتی بچه بودم ، طبیعتا فکر میکردم مادرم آدم کاملیه و  هیچ عیب و ایرادی نداره » بعد از مدتی ، والدینم از هم طلاق میگیرند و  مادرم باید مخارج هفت بچه را به تنهایی تامین کنه . فریبا خواهر فرامرز ، تعریف میکنه : « یادم میاد که مامان داشت گریه میکرد ، چون نمی تونه به همه کارها برسه . ولی بعد متوجه شدم که ما اشتباه فکر میکردیم ، او نمی تونه همیشه همه چیز را سر وقت و درست انجام بده . ما می دیدیم که او هم یک آدمه و احساس داره . »  

تشخیص این موضوع که والدینت انسانی بیش نبوده و مانند تو دارای احساس هستند ، قدم بزرگی در راه درک افکار و احساسات آنان است . بطور مثال :  

ممکن است که آنها در مورد درست تربیت کردن تو به قابلیت خود اطمینان نکنند، یا امکان دارد بعلت خطرهای اخلاقی و وسوسه هایی که با آنها مواجه هستی ، طاقت و تحمل از آنان سلب شده باشد و به این سبب ، گاهی اوقات ممکن است در مورد بعضی مسائل زیاده از حد واکنش نشان دهند .  

همچنین شاید آنان در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات سلامتی و جسمانی ، مالی و یا عاطفی باشند .  

 

بنابراین شما ، بایستی با در نظر گرفتن تمام جوانب ، ملاحظه تمام کارهای آنان را بکنی . در یک مجله ای بنام « تین » که در باره جوانان نوشته میشود چنین حکایت شده است : « اگر مادرت احساس کند که تو به علل بروز برخی از مشکلات به احساسات او علاقه و توجه داری ، او هم سعی خواهد کرد بیشتر به احساسات تو توجه کند . »  برای درک بهتر والدین خود ؛ از آنان بپرسید ، وقتیکه آنان جوان بودند چه رفتاری و احساسی با والدین خود داشتند ؟  با این هدف والدین درک خواهند کرد که شما به آنان علاقه  و توجه دارید . به این صورت رابطه شما با والدینتان بهتر و بیشتر نزدیک میشود و همدیگر را بهتر درک خواهید کرد . پیروز باشید . 

طرز رفتار با اعضای خانواده

هیچ جا خانه خود آدم نمیشود . این گفته معروف ، بیانگر احساسی است که به نظر میرسد این روزها کاملا از مد افتاده است . بی اغراق باید بگوئیم که برخوردها و نزاعهای بی امان و پی در پی خانوادگی ، خیلی از خانه ها را به جبهه جنگ مبدل میسازد . گفتگو ، تبادل نظر و کلا روابط میان افراد خانواده روز بروز کمتر میشود و اغلب ، این مسئله هر تلاشی را برای برقراری آرامش بی ثمر میگرداند . 

 

آیا دوست داری خانه ات تبدیل به محل خصومت و دشمنی نگردد و در عوض ، منزلگاه صلح و آرامش باشد ؟ درست است که دیگر اعضای خانواده باید سهم خود را انجام دهند ، ولی تو خودت میتوانی با یادگرفتن چند اصل اساسی از کتاب مقدس ، به صلح و آرامش خانواده بسیار کمک کنی . در مقاله بعدی میتوانی به این موضوع حساس پی ببری . موفق باشید .